|

هژمونی غالب در رخدادهای اخیر خانه اندیشمندان علوم انسانی

روایت یکی از استادان که در متن وقایع مربوط به خانه اندیشمندان علوم انسانی حضور داشت، حاکی از آن است که نمایندگان شهرداری اظهار کرده‌اند قصدی برای تعطیلی این محل ندارند، اما می‌خواهند مدیریت و ساختار آنجا را تغییر دهند تا سایر استادان ارزشی و انقلابی هم در آن مکان حضور و فضا داشته باشند.

روایت یکی از استادان که در متن وقایع مربوط به خانه اندیشمندان علوم انسانی حضور داشت، حاکی از آن است که نمایندگان شهرداری اظهار کرده‌اند قصدی برای تعطیلی این محل ندارند، اما می‌خواهند مدیریت و ساختار آنجا را تغییر دهند تا سایر استادان ارزشی و انقلابی هم در آن مکان حضور و فضا داشته باشند.

جای بسی تعجب است که استادانی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی وجود داشته باشند که برای یافتن مجال و فضا برای خود، به نیروی زور متوسل شوند.

این در حالی است که هیچ‌گونه منعی برای حضور این دسته از استادان در هیچ ساختار رسمی (اعم از آموزشی، علمی، فرهنگی و نظایر آن) وجود نداشته و چه‌بسا این گروه تاکنون تمام بخش‌های مزبور را در اختیار داشته و هرگونه نیروی منتقد را منفعل کرده است.

اکنون با وجود این دامنه وسیع از حضور این دسته از نیروها، چرا برای مکان کوچکی مانند خانه اندیشمندان، دست به چنین اقدام توجیه‌ناپذیری زده شده است؟ پاسخ را می‌توان ذیل مفهوم هژمونی جست‌و‌جو کرد. در سنت تفکر غرب، آنتونیو گرامشی، اندیشمند چپ ایتالیایی، در اوایل قرن گذشته دست به صورت‌بندی این مفهوم زد و هم‌زمان سعی می‌کرد فرماسیون‌های جدیدی از مفاهیمی نظیر «عرف عام» و «جامعه مدنی» هم ارائه دهد.

جامعه مدنی در نزد گرامشی مترادف با مفهوم فرهنگ و دربرگیرنده عرف عام است که فرد عنصر اصلی عمل‌کننده در آن است. گرامشی معتقد است مبارزه برای قدرت نه در دولت بلکه در جامعه مدنی و علیه جامعه مدنی رخ می‌دهد. از‌این‌رو جامعه مدنی فضایی برای جدال طبقات اجتماعی با یکدیگر برای اعمال سلطه است. از نظر او جامعه مدنی دارای ذات تغییرناپذیری و ثابت نیست، بلکه فضایی است که به عملکرد اعضایش وابستگی دارد و لذا قابل دگرگونی و تغییر است. امعان‌ نظر گروهی که به خانه اندیشمندان نظر دارند نیز بر همین قاعده استوار است.

گرامشی عقیده دارد که طبقه مسلط نه‌تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر نظارت دارد، بلکه شیوه خاص نگرش خویش به جهان و انسان و روابط اجتماعی را نیز چنان همه‌گیر می‌کند که به صورت عرف عام درمی‌آید و آنانی که زیر تسلط هستند، این نگرش را مانند نظم طبیعی جهان می‌پذیرند.

پس «هژمونی» به شکل نوعی از رهبری فکری و فرهنگی درمی‌آید. استادانی که خواهان فضا در خانه اندیشمندان هستند، هژمونی ندارند؛ بنابراین به «زور» و «اجبار» متوسل می‌شوند. هژمونی با «اجبار» فرق دارد. از دیدگاه گرامشی، روشنفکران مذکور دست‌اندرکار تولید و اشاعه یک جهان‌بینی‌ هستند که مردم را به پذیرش آن امر متقاعد می‌کند که انقیاد آنها مناسب، اجتناب‌ناپذیر و عادلانه است. در این حالت، توده‌ها به همین شکل جامعه‌پذیر می‌شوند و باور می‌کنند که نباید با وضعیت سیاسی مدنظر گروه مذکور مخالفت کرد. به‌طور مشخص یعنی آن گروهی که از آنها ذیل عنوان «سایر استادان ارزشی» نام برده شده، بر این باور هستند که علایق آنها به‌مثابه علایق و ارزش‌های کل جامعه است. در ‌این‌ میان عوامل شهرداری تهران نیز در نقش عاملان فرعی درآمده‌اند. طبقه‌ای که هژمونی دارد، نیرویی است که رضایت دیگر طبقات و نیروهای اجتماعی را با ایجاد و حفظ مجموعه و منظومه‌ای از ائتلاف‌ها از طریق منازعه سیاسی و ایدئولوژیک، به‌ دست می‌آورد.

کسب و حفظ هژمونی فرایندی پرتنش است که در آن جنگی دائمی بین نیروهای مدافع و معارض هژمونی برقرار است. از نظر گرامشی امکان مقاومت در برابر هژمونی همواره وجود دارد؛ ولی هیچ‌گاه از طریق تهدید مستقیم و بگیر و ببند و تهدید آشکار عمل نمی‌کند.

اکنون کاملا مشخص شده که گروه‌های قدرتمند قصد دارند متن و زمینه گفتمان‌های عمومی را کنترل ‌کنند. ویژگی‌های گفتمان قدرت گروه‌ها و نهادها و سازمان‌ها چیست و این ویژگی‌ها چگونه بهره گیری از قدرت را شکل می‌دهد؟ منادیان هژمونی تلاش دارند نفوذ خود را از طریق نهادهایی مانند مدرسه، دانشگاه، رسانه و ادارات اشاعه دهند.

این بار منادیان چشم به خانه اندیشمندان داشتند؛ غافل از اینکه این «خانه» اعتبار خود را از همان اندیشمندانی می‌گیرد که در آن فعالیت می‌کنند. اگر منادیان مذکور در فعالیت خود در گستره‌ای به پهنای کشور موفقیتی در کسب هژمونی فکری نداشته‌اند، قطعا با فعالیت مداخله‌ای و اجباری در این «خانه» هم به چنین مقصودی نخواهند رسید.