رهایی ادبیات از چنگال فاشیسم
در میان آثاری که محمود حدادی از ادبیات آلمانیزبان به فارسی برگردانده، توماس مان و نیز برادر بزرگترش هاینریش مان جایگاهی ویژه دارند. هاینریش مان و توماس مان، در ابتدای قرن بیستم به عرصه ادبیات آلمان وارد شدند و هر دو با همان آثار اولیهشان نشانههایی از نویسندگانی بزرگ و دورانساز به دست دادند.
شرق: در میان آثاری که محمود حدادی از ادبیات آلمانیزبان به فارسی برگردانده، توماس مان و نیز برادر بزرگترش هاینریش مان جایگاهی ویژه دارند. هاینریش مان و توماس مان، در ابتدای قرن بیستم به عرصه ادبیات آلمان وارد شدند و هر دو با همان آثار اولیهشان نشانههایی از نویسندگانی بزرگ و دورانساز به دست دادند. الگوی هاینریش مان بیشتر ادبیات جمهوریخواهانه فرانسه، خاصه امیل زولا با تعهد اجتماعیاش بود و در مقابل توماس مان تمایلات میهنپرستانه داشت و حتی نظام قیصری و جنگ جهانی اول را تأیید کرد. برادر بزرگتر از ابتدا اروپااندیش بود و جمهوریخواه و در واقع این توماس مان بود که با وقوع رویدادهای تاریخی مواضع خود را تصحیح میکرد و به برادر بزرگتر نزدیک میشد. سرانجام مبارزه با رژیم هیتلری این دو نویسنده واقعگرا را با هم متحد کرد. «مرگ در ونیز»، «تریستان و تونیو کروگر»، «نابغه خردسال و پیشخدمت و شعبدهباز»، «سفر دریایی با دن کیشوت» و داستانهایی دیگر ترجمههای حدادی از توماس مان هستند که در سالهای مختلف منتشر شدهاند. «زیردست» و «عروسی خونین پاریس» نیز از جمله آثار هاینریش مان هستند که با ترجمه او منتشر شدهاند. حدادی چند سال پیش کتابی هم با عنوان «خانواده توماس مان و قرن بیستم» از مانفرد فلوگه به فارسی ترجمه کرد. اخیرا دو داستان دیگر از توماس مان با ترجمه حدادی در کتابی با عنوان «خنوخ و قانون» در نشر افق منتشر شده است. این دو داستان نثری فلسفی و شاعرانه دارند و روایتهایی باستانی را کندوکاو میکنند. داستان اول روایت خواب یوسفِ نوجوان است از خنوخ نوباوه، پدربزرگ نوح، که او را در روایتهایی، از پیامبران میدانستند. در داستان «قانون» توماس مان رخدادهای متعدد زندگی حضرت موسی را بر پایه روایتهایی از تورات بازگو کرده است. موسی که میکوشید با نوشتن و ارائه مفاهیمی ساده، جمعیتی را بهسختی از بیابانها عبور دهد و به آنها شیوه زیستن بیاموزد، گاه اسیر فضاهایی خالی از امید و احساس گمگشتگی میشد. توماس مان در این نقطهها با تکنیک خاص خودش در خلق تصویرهایی پرمفهوم و چشماندازی پیچیده در یأس و امیدواری، طوری که از محور اصلی قصه فاصله نگیرد، موسی را از این فواصل عبور میدهد. در توضیحات خود کتاب آمده که آفرینش ادبی واکنش توماس مان به سلطه فاشیسم بر کشورش آلمان بود. از این رو در سالهای وحشت در دو داستان این کتاب در جستوجوی سرچشمههای انساندوستی تا خاستگاه دور اسطوره رفته و کوشیده با نام رمز قانون ادبیات را از چنگال فاشیسم بیرون بیاورد. او در روزهای نگارش این دو قصه توراتی تأکید کرده که هنر آخرین پدیدهای است که درباره تأثیرش بر سرنوشت بشر خیال باطل به خود راه میدهد. این نافی زشتی هرگز نتوانسته است بر پیروزی پلیدی مانعی بنشاند یا در جستوجوی مفهومی انسانی از کجفهمی خونین جلوگیری کند. هنر قدرت نیست، بلکه تسلی است. اما این بازی عمیقا جدی و این نمونه والای تلاش در راه تکامل را مشایع راه بشریت کردهاند، مشایع راه او از آغاز. و بشریت هرگز نمیتواند نگاه به گناه آلودهاش را یکسر از پاکی آن برگیرد. در آغاز داستان «خنوخ» میخوانیم: «آن زمان هنوز برادران یوسف را رویازده نمیخواندند. اما بسی برنیامد که کار به کنایه کشید. و اگر در آغاز تنها اوتناپیشتیم یا طالعبین لقبش میدادند، علت این نامگذاریهای بیغرضانه فقط فقر الهام این جوانان نازنین بود، وگرنه مراد آنان دشنام بود و به راستی نیز دشنامهای تندتر را خوشتر داشتند، اما بیشتر چیزی به خاطرشان نمیرسید. و روزی که از ذهنشان گذشت او را خیالباف بنامند، بسیار خوشحال بودند. چه، این واژه به هر روی عتابی تندتر در خود داشت. هنوز آن روزها نیامده بود و پرگویی یوسف در تعبیر خواب پدر -خوابی که به تسلی دل پیرمرد نوید به آسمانی پربرکت میداد- هنوز نمیرسید تا آنان را به کفایت بر این خصلت گستاخانه او هوشیار کند و گذشته از این، یوسف با برادران از خوابهای خود، خوابهای پرشکوهش، که دیری بود میدید تا حال چیزی نگفته و زبانش را نگه داشته بود. همینجا شرط است گوشزد کنیم که وی چنین خوابها را هرگز با برادران نمیگفت، نه با آنان نه با پدر. آن خوابها که به بهای رنج جان با آنها میگفت، در مقام قیاس، حقیر بودند. اما پیش بنیامین خودداریاش به آخر میرسید. در ساعتهای انس و خلوت، بنیامین حتی خوابهایی را هم از دهان یوسف میشنید که هیچ حقیرانه نبودند و یوسف در پنهانداشت آنها معمولا خویشتنداریای بسنده در خود مییافت. اما نیاز به شرح نیست که برادر کوچکتر، کنجکاو چنانکه او بود، با شوقی هوشیار مینیوشید و حتی به تعریفی بیشتر ترغیب میکرد. ولی اندکی گرفتهخو از تأثیر همهگونه راز گنگ و ناروشن مورت، رازی که زودهنگام بر او گشوده بودند».
یکی دیگر از کتابهای تازهای که در نشر افق منتشر شده، مجموعه داستانی از عزیز نسین با عنوان «سگکشی» با ترجمه عارف جمشیدی است. عزیز نسین از سالها پیش در ایران شناختهشده بود و آثاری از او به فارسی منتشر شده بود. مهمت نصرت نسین، مشهور به عزیز نسین، از مهمترین نویسندگان ادبیات ترک است. او از تأثیرگذارترین طنزنویسان معاصر ادبیات ترکیه است و نقد اجتماعی و گرایش به اندیشههای چپ از ویژگیهای آثار اوست. عزیز نسین در فرمهای مختلف نوشتاری آثاری منتشر کرده بود. او رماننویس، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و شاعری بود که بنا بر ردهبندی اعلامشده از سوی یونسکو، پس از اورهان پاموک، یاشار کمال و ناظم حکمت در رده چهارم نویسندگان بزرگ ترکیهای قرار گرفته که کتابهایشان به بیشترین زبانهای خارجی ترجمه شده است. نسین در سال 1915 در استانبول متولد شد. در سال 1935 دانشکده افسری را تمام کرد و در سال 1937 به درجه سروانی رسید. در این میان، از دانشگاه هنرهای زیبا نیز فارغالتحصیل شد و بعد از چند سال خدمت در ارتش، سردبیری مجلهای طنز را بر عهده گرفت. او به دلیل عقاید سیاسیاش چند بار دستگیر شد و به زندان افتاد. با این حال او در تمام عمرش در برابر مخالفانش مسامحه نکرد و به این خاطر دشمنان زیادی از طیفهای گوناگون جامعه برای خود ساخت. در میان فهرست شاکیان مشهور او اسم محمدرضا پهلوی و ملک فاروق دوم، پادشاه مصر هم دیده میشود. کتابهای نسین در دهههای چهل، پنجاه و شصت خورشیدی با اقبال زیادی در ایران روبهرو شدند و مترجمان متعددی به سراغ ترجمه این آثار رفتند. رضا همراه، صمد بهرنگی، احمد شاملو، قدیر گلکاریان، ثمین باغچهبان، فیض مرندی، محمدعلی فرزانه، پروین صمیمی، حمیدرضا مناجاتی و ولیالله آصفی برخی از این مترجمان بودهاند. از عزیز نسین چهلوشش مجموعهداستان کوتاه، ده رمان، دوازده مجموعه خاطرهنویسی، شش مجموعه نامه و مقاله، سیزده مجموعه کتاب کودک، پنج رمان مصور، دو مجموعه جهانگردی، چهارده نمایشنامه و هفت دفتر شعر به جا مانده است. در ابتدای کتاب «سگکشی» به تیراژ آثار عزیز نسین در ایران اشاره شده است. او را میتوان مشهورترین طنزنویس غیرایرانی برای مخاطبان ایرانی دانست. فروش گسترده آثار او در طول چند دهه در ایران میزان محبوبیت او را نشان میدهد. در بخشی از توضیحات کتاب به ویژگیهای آثار عزیز نسین اشاره شده است؛ از جمله به اینکه طنز تفسیری او به شدت اجتماعی و رادیکال است. او در طول عمر هشتادسالهاش بسیار پرکار بود و بیش از صد کتاب نوشت. جامعه ترکیه به خصوص در دهههای بعد از مرگ آتاتورک، موضوع اصلی آثار بود. او تا مدتها نویسنده محبوبهای جریانهای چپ هم بود. مشی انتقادی و حملات مداوم به بوروکراسی بیمار ترکیه، شیفتگی دولتمردان و طبقه متوسط به غرب، زندگی پرتناقض در استانبول، فقر شدید اقتصادی و بینش شدید مذهبی ترکها درونمایه داستانهای او هستند. داستانهای او اغلب رئالیستیاند و قهرمانان آثارش غالبا مردان طبقات مختلف از جمله ارتشیها، کارمندان، کارگران و روشنفکران هستند. در بخشی از داستان «سمفونی بند کفش» از این کتاب میخوانیم: «در سلول شماره چهار، متهم، با قامت کوتاه و اندام لاغرش، مانند یک گونی خالی زغال در گوشهای کز کرده بود. روز سوم زندانش را تجربه میکرد. تنهایی بیشتر از گرسنگی و سرما عذابش میداد. یک گوشه بیحال و بیرمق کنجل شده بود. سلول شماره چهار، سه متر طول، دو متر عرض و دو و نیم متر هم ارتفاع داشت. سلول شماره چهار پنجره نداشت. سلول شماره چهار روشنایی نداشت. وقتی متهم را به سلول شماره چهار میبردند، کراوات، ساعت، کمربند، زنجیر دستهکلید، کفشها و بند کفشهایش را از او گرفتند تا داخل سلول با این وسایل اقدام به خودکشی نکند. سنجاق زیر یقه کت و خودنویسش را نیز گرفتند. قصد آنها زنده نگهداشتن متهم سلول شماره چهار بود. از آنجا که حتی ذرهای نور به سلول راه نداشت، متهم حساب روز و شب را گم کرده بود. بیش از سه روز نبود که در این سلول حبسش کرده بودند، اما به نظرش پنج یا ده روز میرسید». عزیز نسین در مجموعهداستان «سگکشی» خالق قصههای کوتاه از ماجراهای بلند و فراموشناشدنی در زندگی است، قصههایی پرماجرا که از دل اتفاقات ساده بیرون میآیند. در مجموعهداستان «سگکشی»، عزیز نسین میکوشد در جریان زندگی روزمره به آن وقایع سیاسی و اجتماعی در جامعه بپردازد که آدمها میان مشغلهها و دغدغههایشان گاه فراموش میکنند یا از کنارش به سادگی رد میشوند. فقر اقتصادی در جامعه ترکیه، شکافهای فرهنگی میان قشرهای متفاوت و حتی تأثیر مذهب میان خانوادهها و بازتاب آن در متن جامعه از موضوعاتی است که در داستانهای عزیز نسین مشترک است.