|

افراد دارای معلولیت و موانع بی‌شمار

تعداد نابینایان خانه‌نشین زیاد است

معضلات موجود در جامعه که زندگی افراد نابینا را تحت تأثیر قرار داده است، به‌ این‌ موضوع برمی‌گردد که متأسفانه نگاه اجتماعی به معلولیت وجود ندارد. در نگاه اجتماعی فرصت‌های برابر برای تمام افراد وجود دارد. تمام افراد حق مسلم و قانونی دارند و می‌توانند در جامعه حضور داشته باشند؛ ازجمله افراد دارای معلولیت که از این حق طبیعی برخوردار هستند و براساس‌این موجب می‌شود که افراد بتوانند توانمند شده، مهارت به دست آورند و اشتغال داشته باشند.

تعداد نابینایان خانه‌نشین زیاد است

ابوذر سمیعی، فعال و کنشگر حوزه افراد دارای معلولیت: معضلات موجود در جامعه که زندگی افراد نابینا را تحت تأثیر قرار داده است، به‌ این‌ موضوع برمی‌گردد که متأسفانه نگاه اجتماعی به معلولیت وجود ندارد. در نگاه اجتماعی فرصت‌های برابر برای تمام افراد وجود دارد. تمام افراد حق مسلم و قانونی دارند و می‌توانند در جامعه حضور داشته باشند؛ ازجمله افراد دارای معلولیت که از این حق طبیعی برخوردار هستند و براساس‌این موجب می‌شود که افراد بتوانند توانمند شده، مهارت به دست آورند و اشتغال داشته باشند.

این در حالی است که متأسفانه نسبت نابینا‌های خانه‌نشین که توانایی حضور در جامعه را ندارند، به نابینایان فعال در جامعه بسیار زیادتر است. درباره چرایی این اتفاق می‌توان تحقیق ساده‌ای انجام داد تا درباره خانه‌نشینی و انزوای افراد دارای معلولیت ازجمله نابینایان به دلیل درست رسید. وجود موانع فیزیکی فراوان باعث حضورنیافتن افراد نابینا در بیرون از خانه و اجتماع شده است. آموزش نابینایان نیز به این واسطه با دشواری همراه شده است. وقتی نابینا آموزش نمی‌بیند و مهارت به دست نمی‌آورد، نمی‌تواند صاحب شغل شود. ازدواج او با چالش بیشتری روبه‌رو می‌شود. مشکلات روحی، نگرانی و افسردگی این فرد نابینا را درگیر می‌کند. وجود این موانع فیزیکی و اساسی بسیار در تغییر سرنوشت نابینایان مؤثر است. در‌عین‌حال موانع فرهنگی و اجتماعی نیز مزید بر علت شده و توانمندی‌های افراد نابینا را زیر سؤال می‌برد. مهم‌تر از موانع فیزیکی، موانع فرهنگی است. این موانع فرهنگی حاصل و زاییده نبود آموزش و فرهنگ‌سازی در حوزه افراد نابینا و تمام افراد با نیاز‌های ویژه، می‌تواند شامل نگاه ترحم‌آمیز، پچ‌پچ‌های زیر لب، برخورد یا سؤالات نامناسب و... را از سوی جامعه به افراد دارای معلولیت تحمیل کند. تمام این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا یک نابینا خانه‌نشین شده و قید حضور در جامعه را بزند. در‌این‌میان خانواده‌های این افراد هم با گرفتن حس استقلال و اعتماد‌به‌نفس در فرزندان‌شان، با نگرانی‌های بی‌مورد و بیمارگونه زمینه رشد و بالندگی را از فرزندشان می‌گیرند.

در کنار تأثیر مستقیم خانواده‌ها، نهاد‌های اجتماعی و مسئول نیز برای رفع این موانع وجود دارند که اصلا در حوزه معلولان متولی و پاسخ‌گو هستند. قانون و تبصره‌هایی برای وزارتخانه‌ای مثل آموزش و پرورش، سازمانی مثل بهزیستی و متولیان دیگر وجود دارد که باید در حوزه معلولیت در جامعه فرهنگ‌سازی کنند؛ اما با وجود در نظر گرفته‌شدن بودجه‌های کلان و قانون و تبصره‌های موجود، این امر به طور کامل و مؤثر انجام نشده و موانع همچنان وجود دارد. به‌عنوان مثال مهم انتظاری که ما برای حضور دانش‌آموزان نابینا و کم‌بینا در عموم مدارس داشتیم، در آموزش و پرورش محقق نشده است. صحبت و گفت‌وگو درباره معلولیت برای عموم دانش‌آموزان و همچنین دانشجویان که این هم خیلی در برنامه‌های درسی آموزش و پرورش و وزارت علوم وجود نداشته است. متولی شناخته‌شده دیگر سازمان بهزیستی است که مسئول رفع موانع فرهنگی و فیزیکی است؛ در‌حالی‌که تجربه نشان داده با وجود اقدامات کم‌رنگ، در عملکرد سازمان بهزیستی اما‌واگر‌های زیادی وجود دارد.

نابینایان و کم‌بینایان همواره از فرصت‌های برابر برای مهارت‌آموزی، اشتغال و امکانات دیگر برخوردار نبودند و از این منظر همیشه به آنها اجحاف آشکاری شده است. این نابرابری در دسترسی به فرصت‌ها در همه مراحل زندگی نابینایان و کم‌بینایان وجود دارد. آموزش، دسترسی به منابع، تفریح و به طور خاص اشتغال افراد نابینا ازجمله موارد قابل اشاره است. نمونه مهم برگزاری آزمون‌های استخدامی است که شرط سلامت جسمی تعیین می‌کنند؛ در‌صورتی‌که ممکن است وطیفه و مسئولیت آن، نیاز و ارتباطی با سلامت جسمی نداشته باشد. ما فعالان اجتماعی در برهه‌ای از زمان درگیری و چالش‌های زیادی با آموزش و پرورش در زمینه اعمال محدودیت برای معلم‌شدن افراد دارای معلولیت تجربه کردیم که پاسخ مسئولان آموزش و پرورش در دوره‌های قبل به این خواسته و مطالبه ما نشان از سطح پایین دانش و آگاهی مسئولان درباره توانایی معلولان داشت. وقتی نگاه غیرحرفه‌ای و تنگ‌نظری این‌چنینی در میان افرادی که برای دیگران تصمیم‌گیری می‌کنند، وجود داشته باشد، از افراد دیگری که نظاره‌گر تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی این مسئولان هستند، چه انتظاری می‌توان داشت؟ شرایط باید به گونه‌ای باشد که منابع برای عموم افراد در دسترس باشد و افراد دارای معلولیت هم بتوانند از تمام امکانات و ظرفیت‌ها بهره‌مند شوند. معلولیت تنها یک تنوع اجتماعی مثل قد، وزن و رنگ پوست افراد است که باید این تفاوت‌ها را شناسایی و آنها را به رسمیت شناخت.

در آخر وقتی برای افراد دارای معلولیت و به طور خاص نابینایان و کم‌بینایان شغل و جایگاه مناسبی فراهم می‌شود، توسعه پایدار اتفاق می‌افتد، توسعه پایدار بدون حضور تمام اقشار در جامعه امکان‌پذیر نیست. توسعه همه‌‌جانبه‌ای که وجود آن به نفع تمام افراد جامعه است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بپذیریم و چه مقاومت کنیم، باید مطلع باشیم که یک تا ۱.۵ درصد جامعه را افراد نابینا و کم‌بینا تشکیل می‌دهند که حضور مساوی این افراد در جامعه و استفاده از توانمندی‌شان برای جامعه و کشور، به توسعه اجتماعی و اقتصادی خودمان کمک می‌کند. پس برای خودمان هم که شده، به نابینایان و افراد با نیازهای ویژه‌ای که آنها را کمتر مورد توجه قرار دادیم، بیشتر توجه کنیم.