|

وضعیت؛ مچاله، آویزان و مخدوش

درباره نمایشگاه کاغذین جامعه اثر افسانه جوادپور در گالری دیدار

عبارت «انسان دشواری وظیفه است»، از احمد شاملو گزاره همیشگی تاریخ پیش‌روی انسان است. هرچند در بازه‌ها و جغرافیای گوناگون این موقعیت خطیرتر و‌ عمیق‌تر و این وضعیت دردناک‌تر و تراژیک‌تر نیز می‌شود.

درباره نمایشگاه کاغذین جامعه اثر افسانه جوادپور در گالری دیدار

عبارت «انسان دشواری وظیفه است»، از احمد شاملو گزاره همیشگی تاریخ پیش‌روی انسان است. هرچند در بازه‌ها و جغرافیای گوناگون این موقعیت خطیرتر و‌ عمیق‌تر و این وضعیت دردناک‌تر و تراژیک‌تر نیز می‌شود. «راه‌های باریک متشکل از عشق‌هایی گوناگون در فضا ایجاد شده است. در این اثر مخاطب وارد فضایی می‌شود که راهروهایی موازی با اصوات و نور آن را شکل داده‌اند. این راهرو‌ها با پرده‌هایی رشته‌ای و آویخته از سقف، از هم جدا می‌شوند که ورودی هریک در انتهای دیگری است؛ بنابراین هر مخاطب راهی جز طی‌کردن تمام راه‌های عشق ندارد. عشقی که از آن یاد می‌شود برگرفته از هفت داستان ایرانی در دوره‌های مختلف است. در میان راه‌های موازی ساخته‌شده از متون، ما به وقفه‌ای برای گذری هرچند کوتاه بر متون کهن و معاصر محبوبمان وادار می‌شویم و عامل تأمل بر صفحات چیزی یا کسی جز نقوش، تاریخ و خود ما نیستیم. هر متن بخشی از ماست که یا جا مانده یا آشکار شده است». این چند سطر شروعی برای توصیف بیشتر درباره نمایشگاه «کاغذین جامه» اثری از افسانه جوادپور است. جوادپور کاغذها را با نگاه به تاریخی کهن برای بازستانی عشق‌های نیافته یا ازدست‌رفته می‌داند. او با کلمه و فرهنگ به دادخواهی برای عشق‌های خود می‌رود. در هر پرده، کاغذ‌های یک کتاب مشخص است که از عطف کتاب پاره شده‌اند، در رنگ سیاه خوابانده و مچاله و خشک شده‌اند. برگ‌های مچاله‌شده پس از خشک‌شدن توسط نخ نامرئی به یکدیگر به‌صورت عمودی دوخته شده‌ و از ارتفاع سقف تا کف را پوشانده‌اند. بخش‌هایی از نوشته‌ها قابل‌خواندن هستند اما باقی در پس‌دادن‌های رنگ سیاه یا سیاهی کامل ناخوانا هستند. کتاب‌ها هرکدام شکلی از عشق را تصویر و بیان کرده‌اند که ترتیب آنها در گزاره نمایش آمده است. این ترتیب براساس تاریخ نوشته‌شدن هر کتاب است که ارجاع به اثر مربوطه دارد. هرقدر بیشتر به درون فضا می‌روید به گذشته نیز برمی‌گردید. ایده من در اثر این است که این کتاب‌های عاشقانه که از عشق به دیگری، عشق به وطن و عشق به آزادی را توصیف می‌کنند، در طول قرن‌ها و سال‌ها، همان جامه‌های کاغذی هستند که دادخواهان به تظلم، شکایت خود را بر آن می‌نوشتند و بر تن می‌کردند اما در تمام این دوران هیچ‌یک به دادخواهی نرسیده است و شکایت بر شکایت چنان نوشته شده و جوهر در جوهر غلتیده که دیگر امکان خواندن تمام آنچه مورد دادخواهی بوده نیز وجود ندارد. به تعبیری گویی از عجز و خشم و استیصال، مردمان جامه کاغذین را نیز بر تن‌ها دریده‌اند. در پایان مسیر، مخاطب با دیواری مواجه می‌شود که با کاغذهایی مچاله اما سرخ، احجامی عمودی را نمایش می‌دهند که الهامی از همان عَلَم داد است. دادخواهی مردمان از عشق چنان به سرانجام نرسیده که علم‌ها خود، خونین شده‌‌اند و با توجه به محل قرارگیری آنها و فاصله کمِ مخاطب با دیوار، احجام به‌گونه‌ای هجوم‌آورنده هستند. مخاطب در اینجا نیز می‌تواند به اطراف حجم‌ها برود و نوشته‌های باقی‌مانده از متن‌ها را ببیند. افسانه جوادپور در زیرزمینی تاریک و تنگ، با فضای محدود و صفی از کاغذهای مچاله، آویزان و مخدوش ما را با وضعیتی که امروز با آن مواجه هستیم روبه‌رو کرده است. آنچه در این اثر به نمایش درآمده نه یک مشت کاغذ از کتاب‌ها، که انسان با تمامی داشته‌هایش که کلماتش، احساساتش و موجودیتش است  قرار گرفته‌اند.