|

چرا مهاجرت می‌کنیم؟

تاکنون دلایل متعددی را برای مهاجرت برشمرده‌اند که با نگاهی گذرا از آن عبور کرده‌ایم و در ذهن هر کدام از ما ثبت حافظه‌ای شده که به مرور زمان کم‌رنگ و‌ کم‌رنگ‌تر شده است. اما به راستی دلیل واقعی مهاجرت چیست؟

چرا مهاجرت می‌کنیم؟

تاکنون دلایل متعددی را برای مهاجرت برشمرده‌اند که با نگاهی گذرا از آن عبور کرده‌ایم و در ذهن هر کدام از ما ثبت حافظه‌ای شده که به مرور زمان کم‌رنگ و‌ کم‌رنگ‌تر شده است. اما به راستی دلیل واقعی مهاجرت چیست؟ در سال‌های اخیر موضوع مهاجرت در کشور ما از تعریف جامع آن فراتر رفته و مفهوم جدیدی پیدا کرده، مفهومی که ورای تعریف کلی مهاجرت است. در طبقه‌بندی و شاخص افرادی که مهاجرت می‌کنند می‌توان به یک موضوع واحد اشاره کرد و آن «بایستگی مهاجرت» در قبال شرایط جامعه‌ای است که سرلوحه ادبیات عامه‌ای برای علل مهاجرت است بدون آنکه ریشه در هدفی خاص و یا همسو با جریان توسعه‌گرایی فردی داشته باشد. به جرئت می‌توان گفت این روزها در بسیاری از محاوره‌های فردی، جمله «باید رفت» بر زبان بی‌شماری جاری است که این تنها رفتار واکنش‌دار بر فشارهای لحظه‌ای و جانبدارانه‌ در تقابل با معضلات اجتماعی است که در فرد بروز می‌کند و او را به رفتنی ترغیب می‌کند که ناآشنای فرهنگی متفاوت با فرهنگ خودش است و در بسیاری از موارد با سرگشتگی و ‌گمراهی مجبور به برگشت می‌شود. آن سوی مهاجرت نوع نگاهی است که فرد «تبختر» را در جامعه القا کرده تا از این طریق خود را از سایر طبقات اجتماعی جدا و به فخرفروشی بیندیشد. اینکه او راهی را برمی‌گزیند تا با هر مشکل عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم کند چیزی جز «رهایی به هر قیمتی» نیست و در تعریف مهاجرت برای به‌گزینی و توسعه نمی‌گنجد. بدیهی است که این نوع مهاجرت را باید در قالب مهاجرت‌های تخریبی نام برد تا مهاجرت‌های توسعه‌گرایانه. بیراهه نیست اگر ادعا کنیم جامعه امروز ایران بیشترین مهاجر ناخواسته را ابتدا به صورت ذهنی و سپس عملی در خود تولید و صادر می‌کند. بر این اساس در جامعه امروز ایران مهاجرت را باید متکی بر اصولی ناشناخته و مغایر با علل تعریفی آن دانست که فرد صرفا جهت رهایی از فشارهای لحظه‌ای به دور از آینده‌نگری و دوراندیشی مناسب، تصمیم به آن می‌گیرد. همراه با این نگرش اکثر جامعه‌شناسان معتقدند موضوع مهاجرت خارج از مرزهای جغرافیایی بیشترین آسیب‌های فرهنگی را بر جامعه مهاجرخیز می‌گذارد تا جایی که هویت ملی را به خطر انداخته و اسباب تهاجم را از هر منظر فراهم می‌سازد و زمینه‌های هجوم کاملا با مهاجرت سهل و آسان می‌شود. مهاجرت گرچه ممکن است برای فرد جنبه رهایی با خود داشته باشد اما برای جامعه‌ای که از سابقه تمدن و فرهنگ طولانی برخوردار است بیشترین آسیب‌های همه‌جانبه را بر جای می‌گذارد. در این خصوص نگارنده معتقد است مهاجرت هر فرد ایرانی خارج از هر نوع تفکر و طبقه اجتماعی چاله‌ای حفر می‌کند که شوربختانه با مصالحی متضاد با اصالت ایرانی جاسازی می‌شود که تاریخ ایران را خدشه‌دار می‌کند. در اینجا سازی که بیشتر بر پایه «دگرسازی فرهنگی نو» استوار است بیشترین نمود مهاجرت هویداست که کمتر کسی از مهاجرین به آن توجه کرده و درست نقطه عطف مهاجرت‌های بی‌هدف از همین محل آسیب‌پذیر است. به دنبال این‌گونه مهاجرت‌ها شاهد جامعه‌ای هستیم که ناموزونی فرهنگی در بدنه آن کاملا مشهود و خسارت‌پذیر است. سرزمین پهناور ایران در ادوار گذشته نیز مهاجرینی را بدرقه کرده که با کوله‌باری آبادگرانه برگشتی افتخارآفرین داشته‌اند اما آیا مهاجرینی که اکنون به آن سوی مرزها تغییر مکان می‌دهند به فکر هر نوع برگشتی هستند؟