|

باقری‌کنی لب به گلایه گشود:

سوپرانقلابی‌ها به دنبال بستن دست نظام

روز دوشنبه 20 شهریور 1402 علی باقری‌کنی به اردوگاه شهید باهنر تهران رفت تا در جمع اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان سخنرانی کند. مذاکره‌کننده ارشد ایران در این سخنرانی برای اولین بار سوپرانقلابی‌هایی را که با پوشش دفاع از ارزش‌ها فعالیت می‌کنند، متهم به «بستن دست نظام» کرد: ««کسانی که با پوشش دفاع از ارزش‌ها تلاش می‌کنند تا مذاکره را ماهیتا ضدارزش جلوه دهند، عملا می‌خواهند دست نظام برای تأمین منافع ملی را از این ابزار کلیدی و مهم تهی کنند».

سوپرانقلابی‌ها به دنبال بستن  دست نظام
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

 روز دوشنبه 20 شهریور 1402 علی باقری‌کنی به اردوگاه شهید باهنر تهران رفت تا در جمع اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان سخنرانی کند. مذاکره‌کننده ارشد ایران در این سخنرانی برای اولین بار سوپرانقلابی‌هایی را که با پوشش دفاع از ارزش‌ها فعالیت می‌کنند، متهم به «بستن دست نظام» کرد: ««کسانی که با پوشش دفاع از ارزش‌ها تلاش می‌کنند تا مذاکره را ماهیتا ضدارزش جلوه دهند، عملا می‌خواهند دست نظام برای تأمین منافع ملی را از این ابزار کلیدی و مهم تهی کنند».

نمی‌توان از اظهارات علی باقری‌کنی به سادگی عبور کرد. او خود روزگاری در جبهه و جناح سوپرانقلابی‌هایی به حساب می‌آمد که در پشت دیوار ارزش‌ها قرار گرفته و علیه مذاکرات هسته‌ای سال‌های 92 تا 94 سخنرانی می‌کردند. اما حالا که سکان به دست خود او افتاده، سوپرانقلابی‌ها با همان نقدها او را خطاب قرار می‌دهند. چه کسانی به او انتقاد کردند و انتقادهای آنها چه بود؟ پاسخ این سؤال روشن نیست، چراکه هنوز به صورت علنی نقدهای تند و تیزی که بتوان در چنین چارچوبی آنها را دسته‌بندی کرد منتشر نشده است. لذا می‌توان نتیجه گرفت این گلایه‌ها نوک قله کوه یخی است و برآمده از انتقاداتی است که در محافل دربسته و احتمالا با ادبیاتی تند و تیز علیه او به کار گرفته شده است. ظاهرا فشار آن‌قدر بالا رفته که او ناگزیر از این دست جماعت لب به گلایه علنی گشوده است. اما این اولین بار نیست که باقر‌ی‌کنی در این وضعیت قرار می‌گیرد. باقری‌کنی پیش‌تر هم از سوی جریان سوپرانقلابی و درحالی که متن پیش‌نویس توافق در زمستان 1400 آماده شده بود مورد انتقاد قرار گرفت.

اسفند 1400 بود که محمود نبویان در یک سخنرانی تند و تیز به وزارت خارجه رئیسی حمله کرد. این عضو جریان پایداری در یک سخنرانی محفلی فاش کرده بود که باقری‌کنی تیم انقلابی را که با سروصدای زیاد به وین رفته بودند، برکنار کرده است. دلیل این تصمیم هم «ضعیف‌بودن» این افراد عنوان شده بود.

نبویان در آن سخنرانی که در بیست‌وششمین همایش دفتر ارتباطات 

فرهنگی – جهاد تبیین انجام شده بود، پشت پرده حذف سوپرانقلابی‌ها را در مذاکرات برملا کرد.

او البته سعی کرد همه تقصیرها را به گردن ظریف و تیم او در وزارت امور خارجه بیندازد اما فارغ از این تلاش بی‌نتیجه، نبویان در بخشی از این سخنرانی حرف‌ها و گفت‌وگوهای درونی با باقری‌کنی را برملا کرد که نشان می‌‌داد چرا تیم هسته‌ای در آن زمان تغییر کرده بود.

نبویان توضیح می‌داد که به آنها خبر دادند «تیم انقلابی آدم‌های ضعیفی بودند. آقای باقری‌کنی به این نتیجه رسید که باید از تیم ظریف استفاده کند». نبویان در تمام این سخنرانی اعضای تیم «قوی و انقلابی» خودشان را معرفی نکرد. اما کاملا واضح بود که اختلافاتشان با باقری‌کنی و احیای برجام به

 کنار زده‌شدن این تیم باز می‌گشت.

تیمی که ظاهرا فقط ادعا داشتند و آن‌قدر ضعیف بودند که دیپلمات مورد اعتماد و ضدبرجامی‌شان (یعنی باقری‌کنی) هم چاره‌ای جز تعویض آنها با افرادی که توانایی بالاتری داشتند نمی‌دیدید.

نکته اما اینجا بود که برای آنکه باقری‌کنی و دولت سیزدهم (و بخش مهمی از اصولگرایان) بفهمند که «تیم مدعیان انقلابی‌گری» چقدر «ضعیف هستند» سال‌ها سفره‌ و معیشت مردم گروگان گرفته شد. شعارهایی داده شد که وقتی بر سر کار آمدند متوجه غیرعملی‌بودن آن شدند. درست در همان زمان بود که فهمیدند می‌توان از بیرون شعارهای «انقلابی» سر داد اما وقتی مسئولیتی بر عهده گرفته می‌شود، فشار پاسخ‌گویی شما را ناگزیر واقع‌گرا می‌کند.

حالا باقری‌کنی به همان تیرهایی دچار شده که روزگاری دوستانش به سمت ظریف و عراقچی و دولت قبل پرتاب می‌کردند. اما مشکل او این است که نمی‌تواند در مقابل آنها نیز قد علم کند. باقری‌کنی معنای مخفی‌شدن این افراد در پشت ارزش‌ها را متوجه می‌شود. این افراد در تمام این سال‌ها با سر دست گرفتن برخی از ارزش‌های موردپسند نظام، کلیت سیستم را در موقعیتی قرار می‌دهند که ناگزیر می‌شود مطابق خواسته آنها رفتار کند.

مخالفت  با  اساس مذاکره

این میان اما بخشی از ادعای باقری‌کنی اهمیتی بیشتر از دیگر بخش‌ها دارد. به این معنا که ظاهرا سوپرانقلابی‌های منتقد با اساس مذاکرات با آمریکا مخالف‌اند. اگر به این جمله باقری‌کنی دقت کنیم که می‌گوید: «کسانی تلاش می‌کنند تا مذاکره را ماهیتا ضدارزش جلوه دهند» مشخص می‌شود که آنها نه با فرد مذاکره‌کننده، بلکه با اساس مذاکره مخالف‌اند. احتمالا از نگاه آنها تنها یک راه برای رویارویی با غرب وجود دارد. آن‌هم زبان شمشیر و گلوله است. آیا سوپرانقلابی‌هایی که به باقری‌کنی هم رحم نمی‌کنند، نگاهشان به کشورهای غربی نگاهی برآمده از نوعی نگاه داعشی است که همه غرب را «کفار» غیرقابل گفت‌وگو می‌دانند؟ یا نگاه جنگ سردی و به‌شدت روس‌زده است که هر نوع مذاکره با جهان غرب را مذموم و عدول از ارزش‌های کمونیستی برشمرده و هر نوع گفت‌وگو با آنها را نفی می‌کنند؟ نکته اما اینجاست که بپرسیم: چرا به تعبیر باقری‌کنی آنها به دنبال «بستن دست نظام» هستند. از بستن دست نظام چه منفعتی می‌برند و کدام پروژه آنها قرار است ذیل بستن دست نظام اجرائی شود؟ آیا اتهام بستن دست نظام نوعی اتهام به خیانت آنها از درون و داخل کشور نیست؟