|

جشنواره‌ها بستری برای کشف استعدادهای پنهان هستند

سروش البخشی، کارگردان فیلم «برادران آبتنی» که عنوان بهترین فیلم داستانی جشنواره منطقه‌ای یاسوج-دنا را کسب کرد، درباره فیلم «برادران آبتنی» توضیح داد: شکل‌‌گیری ایده این فیلم به زمانی برمی‌گردد که من «اتوبوس شب» استاد پوراحمد را دیدم.

جشنواره‌ها بستری برای کشف استعدادهای پنهان هستند

شرق: سروش البخشی، کارگردان فیلم «برادران آبتنی» که عنوان بهترین فیلم داستانی جشنواره منطقه‌ای یاسوج-دنا را کسب کرد، درباره فیلم «برادران آبتنی» توضیح داد: شکل‌‌گیری ایده این فیلم به زمانی برمی‌گردد که من «اتوبوس شب» استاد پوراحمد را دیدم. در آن فیلم در یک جایی محمدرضا فروتن که نقش اسیر عراقی را بازی می‌کند، جایی که پشت وانت نشسته و دارند آن را می‌برند، می‌گوید که ما خیلی با هم دوست بودیم، شما را خیلی دوست داشتیم و با هم رفت‌وآمد داشتیم، ما می‌آمدیم شهر شما فالوده می‌خوردیم، دخترهای شما عروس ما می‌شدند و دخترهای ما عروس شما می‌شدند. رابطه‌مان خیلی خوب بود و نمی‌دانم که چرا این اتفاق افتاد. همان موقع خیلی ذهن من درگیر شد که واقعا چقدر این رابطه ما و عراقی‌ها عمیق بوده است. مقداری تحقیق میدانی کردم و دیدم که درست است و همین بوده و رابطه عمیقی با عراقی‌ها داشتیم. در این حد که به واسطه رودخانه اروند که هنوز هم هست، عراقی‌ها خیلی راحت به ایران می‌آمدند و ایرانی‌ها نیز به عراق می‌رفتند. خیلی تلخ است کسی که با او دوست هستی و گاهی پیش می‌آید با او فامیل هم شده باشی، حالا در جبهه جنگ بخواهی روبه‌روی او بایستی و با او بجنگی. ایده اصلی از اینجا شکل گرفت و بعد من به اینجا رسیدم که اگر یک زمانی این دوستی بوده و بعد فراموش شده، چه اتفاقی می‌افتد؟

او افزود: اول ایده این را داشتم که یک آدم مثلا دچار آلزایمر شود؛ ولی خیلی جالب نبود؛ یعنی یک آدمی که نمی‌داند دارد چه کسی را می‌کشد. بعد این را تبدیل کردم و در این قالب بردم که یک عراقی و یک ایرانی دوستان دوران نوجوانی هستند که با همدیگر رابطه خیلی صمیمی دارند و حلقه وصل این دو نفر هم رودخانه اروند است؛ چون اگر اروند نبود، شاید این دوستی به این راحتی‌ها شکل نمی‌گرفت. حالا زمان گذشته و اینها بزرگ شده‌اند و بدون اینکه هم را بشناسند، در جنگ روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند و همدیگر را می‌کشند. در فیلم من جایی است که شخصیت ایرانی یعنی ذبیح زیر آب می‌رود، ادهم خیلی به هم می‌ریزد و آن‌قدر می‌ترسد که داد می‌زند تو را به خدا بیرون بیا، اصلا تو بردی، مهم نیست، فقط بیا که بی‌بی منتظر تو است. همان آدم زمان جنگ و بدون اینکه بداند، روی رفیق دوران نوجوانی خود اسلحه می‌کشد و او را می‌کُشد. این خیلی وحشتناک است.

کارگردان فیلم «برادران آبتنی» در بخش دیگری از صحبت‌های خود مطرح کرد: موضوعی بود که به آن پرداخته نشده بود تا حالا و من را بیشتر وادار کرد که آن را بسازم. چند بار نسخه فیلم‌نامه را ویرایش کردم و در نهایت به آن نسخه دلخواهی که می‌خواستم، رسید و بعد با انجمن سینمای جوان وارد بحث و گفت‌وگو شدیم. انجمن از این ایده استقبال کرد و به پیچینگ اهواز رفتیم و فیلم‌نامه تأیید شد؛ ولی از اینجا به بعد قضایا به سمت‌و‌سویی دیگر رفت. اینکه بودجه‌ای که به تولیدات شهرستان‌ها می‌دادند، خیلی بودجه چشمگیری نبود و در سال 1400 که من این فیلم را تولید کردم، نهایت بودجه‌ای که در پیچینگ می‌دادند، 30 میلیون تومان بود؛ درصورتی‌که هزینه فیلم من تقریبا بالای 120 میلیون تومان می‌شد. در همان زمان هم من در پیچینگ به استادان گفتم به جای اینکه هر دفتر چندین تولید داشته باشد، به جای قضیه کمّی به کیفی تبدیل کنید. بیایید 10 فیلم را به دو فیلم تبدیل کنید و آن بودجه را بین دو فیلم تقسیم کنید که این‌طور سطح کیفی کار هم به نظرم بالاتر خواهد رفت. در بحث پرداخت هم به مشکلاتی برخوردیم و پروسه یک‌سال‌و نیمه‌ای را طی کردیم تا بودجه 

30 میلیون تومان تأمین شود.

این کارگردان درباره پروسه پیش‌تولید این فیلم نیز بیان کرد: درباره پیش‌تولید کار هم می‌توانم بگویم که من شناختی از جغرافیای خوزستان نداشتم و باید فیلم به واسطه داستانی که تعریف می‌کند، در رودخانه اروند می‌گذشت. من بدون هیچ زمینه‌ای فقط تعدادی تصویر در ذهنم داشتم که آن تصاویر هم وام‌گرفته از فیلم‌هایی بود که دیده بودم و کتاب‌هایی که درباره جنگ خوانده بودم. به آبادان رفتم و آنجا با خانم فاطمه عزیزی آشنا شدم که قطعا بدون حضور خانم عزیزی این فیلم ساخته نمی‌‌‌شد و ایشان مدیر تولید «برادران آبتنی» هستند. خیلی کار خود را بلد و حرفه‌ای بود. من ذهنیتی را که درباره لوکیشن داشتم، برایش تعریف کردم و تقریبا 14 روز برای پیداکردن لوکیشن زمان گذاشتیم. تقریبا اکثر جاهای سمت اروند را که مربوط به خاک ایران می‌شد، دیدیم و در نهایت لوکیشن من در ذهنم یک‌سری مختصات داشت که با جایی که در نهایت انتخاب شد، هماهنگ بود. شانس هم آوردم؛ چون صاحب آن لوکیشن خیلی با ما همکاری کرد و پروژه تخریب کشتی را داشتند و دو روز پروژه را به خاطر ما عقب انداختند. بعد ما برای بازیگرهای نوجوان پسر فراخوانی دادیم و در فراخوان تأکید داشتیم که حتما باید زبان عربی بلد باشند و شناگر ماهری باشند؛ چون قصه در اروند می‌گذرد و بازیگران مسابقه حبس نفس زیر آب می‌دهند، باید شنا بلد می‌بودند. از بین حدود 90 بازیگر نوجوان در آبادان تست گرفتیم که تست هم در همان دفتر انجمن گرفته می‌شد و در نهایت بازیگران را انتخاب کردیم.

او ادامه داد: نقش اول کار میلاد صویلاوی بود که تنها کسی بود که تجربه کار حرفه‌ای داشت و در فیلم «یدو» برای مهدی جعفری بازی کرده بود و برای بازی در همان فیلم هم کاندیدای سیمرغ بلورین شده بود. ما کارمان خیلی راحت بود؛ چون میلاد بسیار بااستعداد بود و سریع متوجه می‌شد که ما چه چیزی می‌خواهیم. بقیه بچه‌ها تجربه حرفه‌ای نداشتند و در مدت‌زمان کم توانستیم به یک ایدئالی برسانیم آنها را که من هم بازی‌گردانی بلد نبودم و برادر من به واسطه کار تئاتر که انجام می‌دهد، بازی‌گردان بسیار خوبی است و توانست با بچه‌ها کار کند و آنها را به یک سطح قابل قبول برساند. این را هم بگویم که همه عوامل بچه‌های آبادان بودند، به ‌این ‌دلیل که اصلا باید این اتفاق می‌افتاد؛ چون ما در گرمای 50 درجه کار کردیم و اگر بچه‌ها و به‌ویژه بازیگرها از خود آبادان و خرمشهر نمی‌بودند، نمی‌توانستند آن گرما را تحمل کنند. تنها عواملی که من از تهران بردم، تصویربردار و دستیار آن، بازی‌گردان و برنامه‌ریز بود. البخشی درباره مراحل پس از تولید و کنار گذاشته‌شدن این فیلم از جشنواره فیلم کوتاه توضیح داد: بعد از انجام کار تقریبا یک ماه به دنبال تدوینگر بودم؛ چون نمی‌خواستم خودم کار را تدوین کنم. معتقد هستم کسی که کار تولید می‌کند، خودش نباید تدوین را هم انجام بدهد و باید یک نگاه جدید به فیلم اضافه شود و روی این قضیه تأکید دارم. اما با تدوینگرانی که می‌خواستم کار کنم چون نزدیک جشنواره فیلم کوتاه تهران بود، همه خیلی پر‌مشغله و شلوغ بودند و من هم خیلی اصرار داشتم که به جشنواره فیلم کوتاه تهران برسد. در نهایت نشد که با هیچ‌کدام همکاری کنیم و واقعا به ‌اجبار خودم کار را تدوین کردم؛ چون زمان داشت از دست می‌رفت و باید فیلم به جشنواره می‌رسید. این را هم بگویم که کار به جشنواره فیلم کوتاه رسید و بین آثاری که هیئت انتخاب باید رأی می‌داد، بین هر 10 تا فیلم، فیلم ما بین اول تا سوم بود؛ ولی آقای موسوی، دبیر جشنواره و رئیس انجمن سینمای جوان سابق، هنوز هم نمی‌دانم به چه دلیل فیلم را به سلیقه خود از جشنواره درآوردند. خیلی ناراحت‌کننده بود؛ چون من خیلی زحمت کشیده بودم و تمام زحمت‌ها و فشارهای زیاد برای این بود که فیلم به جشنواره برسد؛ وگرنه می‌توانستم مثلا کار را در آبان و آذر بسازم که هوا هم خیلی بهتر باشد.

کارگردان «برادران آبتنی» درباره صداگذاری و موسیقی این اثر گفت: صداگذاری کار را آرش قاسمی انجام داد و خیلی دغدغه این را داشتم که آرش قاسمی کار را قبول می‌کند یا نه که یادم است وقتی راف‌کات را به او نشان دادم خیلی خوشش آمد و گفت حتما خودم این کار را انجام می‌دهم که به من لطف داشت. ما برای این کار موسیقی ساختیم که درواقع موسیقی پایان کار بود و خیلی برای من مهم بود که موسیقی آرشیوی نباشد. به همین دلیل هوشیار رهنورد، موزیسین، لطف کرد با من داخل لوکیشن و سر فیلم‌برداری بود، فضا را دید و نسبت به آن فضا و فیلم‌نامه‌ای که وجود داشت، در نهایت برای کار آهنگ‌سازی کرد. چرا به موسیقی تأکید دارم؟ به این دلیل که بسیار مهم است و مسئله این است که در سینمای کوتاه همه چیز استانداردهای سینمای بلند را به لحاظ تکنیکی دارد؛ یعنی شما صدا، تصویر و بازی‌های خوب و کارگردانی درست می‌بینید. منتها هنوز موسیقی را جدی نگرفته‌ایم و قبل از من هم خیلی‌ها برای فیلم کوتاه موسیقی ساخته‌اند ولی دوست داشتم هر فیلم‌سازی وقتی فیلم را می‌بیند حتی به مقداری هم شده قلقلک شود و بگوید که تو برای انجام این کار هم هزینه کرده‌ای و رفتی موزیسین آوردی و آهنگ‌سازی کرده‌ای. دوست داشتم مقداری نه تنها در جامعه سینمای کوتاه که واقعا این اعداد و ارقام من نیست، فقط دوستان فیلم‌ساز دور و اطراف من که آنها را می‌شناسم و با آنها مراوده دارم مقداری برایشان فرهنگ‌سازی بشود که موسیقی را هم به اندازه بقیه قسمت‌های فیلم کوتاه جدی بگیرند که در این قضیه بسیار مدیون هوشیار رهنورد هستم.

وی درباره داستان این فیلم توضیح داد: داستان فیلم درباره گروهی نوجوان ایرانی و عراقی است که تقریبا یک دهه قبل از جنگ با همدیگر دوست هستند و یک برادری هم بین آنها شکل گرفته است و هرازچندگاهی مسابقه حبس نفس زیر آب با هم می‌دهند. علت و واسط این رفاقت هم بستر رودخانه اروند است. اینها با همدیگر یک قایقی درست کرده‌اند که آبادانی‌ها به آن بلم می‌گویند و برای اینکه بین خودشان دعوا نشود که بلم دست چه کسی باشد، بین خودشان مسابقه می‌گذارند و برنده آن مسابقه بلم را برای چند روز صاحب می‌شود. داستان ما از جایی شروع می‌شود که بلم دست ذبیح است و دیر به مسابقه می‌رسد. گروه ایرانی هم عقب است و دارد می‌بازد. ذبیح که به قصه ورود می‌کند یک ساعت کامپیوتری در دست خود دارد که برای بچه‌ها خیلی چشمگیر است و همه می‌گویند که این ساعت کجا بوده و می‌گوید که بی‌بی به جای دستمزدش از موسیو گاردو این را گرفته است. برای مسابقه می‌روند و وقتی زیر آب می‌روند، ادهم شخصیت عراقی است که همیشه با ذبیح مسابقه می‌دهد و در بین عراقی‌ها از همه حبس نفس قوی‌تری دارد. با هم زیر آب می‌روند و بعد از چند دقیقه هم‌زمان از آب بیرون می‌آیند و ما متوجه می‌شویم که اصلا داستان همین است که همیشه با هم زیر آب می‌روند و با هم بیرون می‌آیند. هیچ برنده‌ای وجود ندارد که بچه‌های دیگر شاکی می‌شوند و این دو شخصیت ما را تنها می‌گذارند. در آن موقع ادهم به ذبیح می‌گوید که می‌آیی در قسمت عمیق رودخانه با هم مسابقه بدهیم؟ و دیالوگی بین آنها رد‌و‌بدل می‌شود تا در نهایت قرار بر این می‌شود که سر ساعت ذبیح با هم مسابقه بدهند. یک گردنبندی هم ادهم دارد که پدرش برایش درست کرده است و ذبیح می‌گوید اگر من بردم هم این گردنبند تو برای من می‌شود. به قسمت عمیق می‌روند و ذبیح ساعتش را به ادهم می‌دهد که زیر آب خراب نشود و ادهم گردنبند چوبی‌اش را که طرح خانه است به ذبیح می‌دهد. ذبیح زیر آب می‌رود و بیرون نمی‌آید تا جایی که ادهم خیلی نگران می‌شود و فریاد می‌زند و یکباره زمان می‌گذرد و زمان جنگ است و ذبیح غواص است و از زیر آب بیرون می‌آید و ادهم بدون اینکه ذبیح را بشناسد او را به شهادت می‌رساند. من نماد ساعت و خانه را برای این گذاشتم که ما دو چیز را در جنگ خیلی واضح از دست دادیم؛ یکی خانه‌هایمان و ویرانی که جنگ به بار آورد و دیگری زمانی که بیهوده از بین رفت.

سروش البخشی درباره اهمیت جشنواره‌های منطقه‌ای و جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران بیان کرد: دلایل زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد این جشنواره‌ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار هستند. در وهله اول فیلم‌ساز فیلم می‌سازد که مردم ببینند تا فرهنگ‌سازی کند یا اصلا مردم را سرگرم کند. در سینمای کوتاه که ما به صورت نرمال و فیلم بلند اکران نداریم پس جشنواره در اینجا نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. باعث می‌شود مردم بروند و فیلم کوتاه ببینند؛ چون خارج از جشنواره این امکان وجود ندارد و فیلم‌ساز می‌تواند از جشنواره برای انتقال پیام خود استفاده کند. متأسفانه یا خوشبختانه باب شده است که باید اول فیلم کوتاه ساخته شود و سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده بدانند و بفهمند که تو توانایی ساخت فیلم را داری تا به تو اعتماد کنند. جشنواره بستری برای کشف استعدادهای پنهان است. مورد سوم نیز که هم خوب و هم بد است، رقابتی است که بین فیلم‌سازها ایجاد می‌شود. چرا بد است؟ به این دلیل که اگر به سمت رقابت کاذب برود هیچ منفعتی برای فیلم‌ساز ندارد؛ اما اگر به سمت و سویی برود که برای فیلم‌ساز به این شکل باشد که دارم چیزهایی یاد می‌گیرم و فیلم‌های بهتری وجود دارد و می‌توانم در جشنواره با آدم‌ها ارتباط بگیرم و اگر برنده شود تشویق می‌شود که فیلم بسازد، این خیلی حائز اهمیت است. اگر هم فیلم‌سازی باشد که صرفا برنده‌شدن برایش مهم باشد، اگر جایزه نگیرد امکان اینکه پا پس بکشد خیلی زیاد است. درصورتی که جشنواره معیاری نیست که بگوید فیلم‌سازی خوب است یا بد است؛ چون عده‌ای با سلیقه خاصی می‌آیند و تعداد محدودی هم هستند که انتخاب می‌کنند و به تعدادی هم جایزه می‌دهند.

وی افزود: یکی دیگر از خوبی‌هایی که این جشنواره‌ها دارند این است که بچه‌ها همدیگر را می‌شناسند. جشنواره بستری می‌شود تا آدم‌هایی که اسم همدیگر را شنیده‌اند هم آثار همدیگر را ببینند و هم با یکدیگر ارتباط بگیرند. جشنواره منطقه‌ای خیلی حائز اهمیت است؛ به این دلیل که بستری را برای فیلم‌سازهای شهرستانی فراهم می‌کند و فیلم‌ساز دیگر قطبش تهران نیست. انگیزه‌اش فقط جشنواره فیلم کوتاه تهران نیست و می‌داند یک جشنواره منطقه‌ای هم وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است و درجه بالایی دارد و برای آنجا هم فیلم می‌سازد که یک راه ورود برای جشنواره ملی است. این باعث کمرنگ‌شدن تک‌قطبی‌بودن تهران شده است و جشنواره منطقه‌ای دارد این کار را می‌کند و پخش فیلم در جشنواره منطقه‌ای و در شهرستان‌ها به‌شدت فرهنگ‌سازی می‌کند. این حیرت‌آور بود که برای جشنواره منطقه‌ای دنا تمام سطح شهر یاسوج از تبلیغات این جشنواره پر شده بود. این بسیار لذت‌بخش بود که مثلا نوجوان 14، 15‌ساله می‌آمد که فیلم کوتاه ببیند و امیدوار بود که فیلم‌ساز، بازیگر و... بشود. درعین‌حال، تمرینی نیز برای مسئولان است؛ چون اصولا خرج‌کردن در مسائل فرهنگی و هنری برایشان سخت است و این تکرار باعث می‌شود تا عادت کنند و جالب این است که باز برای برگزاری باکیفیت‌تر رقابت ایجاد می‌شود. در نهایت امیدوارم به جشنواره‌های منطقه‌ای بیشتر بها داده شود.

کارگردان «برادران آبتنی» درباره حضور در چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران گفت: فکر می‌کنم این آرزوی هر فیلم‌سازی است که در جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور داشته باشد. مخصوصا از زمانی که اسکار کوالیفای شده است، همه دوست دارند در این جشنواره فیلم داشته باشند. امیدوارم که با کیفیت بهتر از همیشه برگزار شود و اختتامیه عادلانه‌ای داشته باشیم و واقعا از ته دل می‌گویم که باعث افتخار من است که فیلمم در این جشنواره حضور دارد.

سروش البخشی در پایان درباره کارهای آینده خود بیان کرد: دو فیلم‌نامه آماده دارم که در ژانر دفاع مقدس است. البته اگر دفاع مقدس را ژانر بدانیم چون سر این اختلاف نظر وجود دارد. من ناخودآگاه قلمم به سمت جنگ و اتفاقات آن می‌رود. یکی از این فیلم‌نامه‌ها را برای پیچینگ تهران ثبت‌نام کردم که اگر تصویب شود حتما آن را می‌سازم؛ چون حقیقتا اگر تصویب نشود سرمایه‌ای برای تولید آن ندارم و هنوز متمم فیلم قبلی‌ام یعنی «برادران آبتنی» را نگرفته‌ام. من هم کاری به‌جز فیلم‌ساختن بلد نیستم که بگویم آن کار را انجام می‌دهم و از آن پول در‌می‌آورم و بعد با آن فیلم خودم را می‌سازم. من کارشناسی و کارشناسی ارشد سینما خوانده‌ام و فقط سینما را در حد و اندازه‌های خودم بلد هستم. امیدوارم تصویب شود و برای تولید آن بودجه دریافت کنم.