|

صدقات، سنت و فرهنگ

در خبرها بود که یک چشم‌پزشک گیلانی 400 میلیارد تومان به سیستم سلامت اهدا کرده است. اولین سؤالی که به دهن می‌آید اینکه چرا این‌گونه اخبار را خیلی کم می‌شنویم؟ چرا اهدای امکانات و صدقات به سیستم سلامت این‌قدر کم شده است؟

صدقات، سنت و فرهنگ

در خبرها بود که یک چشم‌پزشک گیلانی 400 میلیارد تومان به سیستم سلامت اهدا کرده است. اولین سؤالی که به دهن می‌آید اینکه چرا این‌گونه اخبار را خیلی کم می‌شنویم؟ چرا اهدای امکانات و صدقات به سیستم سلامت این‌قدر کم شده است؟ آن‌هم در‌حالی‌که شاهدیم تجمیع سرمایه‌های کلان به ‌موازات سقوط هرچه بیشتر طبقه متوسط بیشتر و بیشتر جریان دارد. چرا صاحبان سرمایه و امکانات، بخشی از سرمایه‌های خود را همچون گذشته وقف سیستم سلامت نمی‌کنند؟ بیمارستان آموزشی‌ای که سال‌‌های طولانی‌ است من در آن مشغول به کار هستم اساسا به نام فردی است که بیش از نیم‌قرن پیش سرمایه خود را برای ساخت آن اهدا کرد. بیمارستان‌های دیگر ی هم در شهر به‌ همین ‌ترتیب به نام افراد هستند اما در بسیاری بیمارستان‌ها و مراکز درمانی هم همه می‌دانند افرادی صاحب‌نفوذ و قدرتمند ضمن اهدای زمین و امکانات برای جلب سایر امکانات و مجوز‌های دولتی هم پشت بسیاری از بیمارستان‌های موجود در شهر تهران بوده‌اند. نام‌هایی که هنوز بعد از ده‌ها سال وقتی نام آن بیمارستان‌ها برده می‌شود، نام آن افراد هم به ذهن می‌آید. در سیستم سلامت بین‌المللی بخشی از منابع مالی سلامت توسط نهادهای خیریه و مذهبی تأمین می‌شود. بسیاری از فرق مذهبی بقای نام و تقدس خود را در تلاش برای تأسیس و تأمین یک بیمارستان یا مرکز درمانی می‌یابند. بیمارستان توانبخشی سانتا لوچیا به‌عنوان بزرگ‌ترین مرکز توانبخشی اروپا که من بازدید کردم و بسیاری مراکز دیگر در اروپا توسط واتیکان تأمین مالی می‌شوند.‌ اما چرا این روند از چند‌ده سال پیش در کشور ما متوقف یا بسیار کند شده است؟ چرا تنها بیمارستان بزرگی که به شکل مغز در شمال تهران ساخته شده و نام افراد بزرگی را به ذهن می‌آورد، سال‌هاست کنام موش و سوسک شده است؟ بی‌تردید این جابه‌جایی در اذهان عمومی دلایلی عینی دارد که باید به آنها توجه کرد و آنها را کاوید؛ به‌خصوص در زمانی که سیستم سلامت کشور به‌شدت از کمبود منابع مالی در تنگناست.

- در سال‌های گذشته این تلقی که سیستم سلامت جزئی از خدمات دولتی است که دولت باید به رایگان در اختیار همه بگذارد، این موضوع را که خدمات سلامت چه به شکل خصوصی و چه به شکل عمومی نیازمند هزینه‌هایی است که باید از منابعی تأمین شود از اذهان عمومی دور کرد.

- گسترش شبه‌علم به‌جای دانش پزشکی هم از اهمیت تخصیص سرمایه برای سلامت در اذهان عموم می‌کاهد. در نظرگاه عوام (که بخش فزاینده‌ای از مسئولان هم در آن اشتراک دارند) وقتی درمان سخت‌ترین بیماری‌ها با نوعی رژیم‌های غذایی و داروهای گیاهی قابل‌علاج است، چه نیازی است به این همه هزینه و مکان و دردسر.

- «وقتی پزشکی مدرن که توسط گروهی سودجو به نام پزشک اعمال می‌شود، باعث زحمت و عوارض شیمیایی مختلف و اعتیاد به این داروهای مضر می‌شود، راستی چرا باید سرمایه‌ای را که از طرق دیگر می‌تواند آخرت را تأمین کند، به این کار اختصاص داد و عموم مردم را به دردسر انداخت؟!». مقصود آنکه تلقی عمومی از پیچیدگی‌های تکنولوژی مدرن پزشکی بی‌تردید بر اختصاص منابع مالی به کار سلامت مؤثر می‌افتد.

- عامل دیگر شاید بر‌آمدن صاحبان سرمایه جدیدی باشد که با سنت‌هاى اشرافیت و ثروتمندی آشنا نیستند. با وجود امکانات مالی‌ای که با سرعت زیاد و گاه با زحمات اندک فراهم آمده‌اند، ذهنیات در همان ذهنیات خرده‌سرمایه‌دارانه قدیم که بر هزینه قطع ‌نظر از درآمد متمرکز شده است، درجا می‌زنند. صدقات و مبرات خود را هم یا انجام نمی‌دهند یا به همان اشکال نمادین و سنتی سابق انجام می‌دهند و به‌خصوص آن گروه نوسرمایه‌دارانی که به اقشار سنتی تعلق دارند و در سال‌های اخیر تعدادشان رو به فزونی است، قطع نظر از عدم درک مسئولیت سرمایه‌داری و سرمایه داشتن در قبال مردم، به دلایل پیش‌گفته و نا‌باوری نسبت به دانش طب هم از تخصیص منابع سر باز می‌زنند.

- نبود سازمان‌ها و انجمن‌های مردم‌نهاد حمایت از بیماران هم که پیگیر سرمایه‌گذاری‌های «کلان» در سیستم سلامت باشند، یکی دیگر از دلایل است.

حالا می‌توان دریافت چرا تنها یک چشم‌پزشک، سرمایه قابل‌توجهی را به سلامت اختصاص داده است. صدقات کلان در سیستم سلامت نیازمند درک و فرهنگ بالاتری است.