|

ذات‌پنداری دانشگاه و بررسی نیاز آن به تعامل و انتقاد مدنی که ماهیت این نهاد را می‌سازد

دانشگاه اتاق فکر جامعه است؛ احترام بگذاریم

سال‌ها گفته و تأکید کرده‌اند که دانشگاه محل گفت‌وگو و مباحثه است. بر کسی پوشیده نیست که مهم‌ترین جنبش‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران در همین دانشگاه‌ها شکل گرفتند و نقش تعیین‌کننده‌ای هم در پیروزی انقلاب داشتند. اما هرچه از گذشته به امروز نزدیک‌تر شد، گوش‌های شنوا کمتر و برپایی تربیون‌های دانشجویی کم‌فروغ‌تر شد. اعتراض به نبود تریبون هم بی‌درنگ با رویکردهای رادیکال پاسخ داده شد و جای یک پرسش تازه را باز کرد: دانشگاهی را که استادان و دانشجویانش برای نقد یا اعتراض، با مشکلاتی سخت مواجه می‌شوند، همچنان می‌توان لایق نامی که یدک می‌کشد دانست یا ترکیب کارخانه صدور مدرک برایش عنوان مناسب‌تری است؟ ‌

دانشگاه اتاق فکر جامعه است؛ احترام بگذاریم

فاطمه خلیلی 

 

سال‌ها گفته و تأکید کرده‌اند که دانشگاه محل گفت‌وگو و مباحثه است. بر کسی پوشیده نیست که مهم‌ترین جنبش‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران در همین دانشگاه‌ها شکل گرفتند و نقش تعیین‌کننده‌ای هم در پیروزی انقلاب داشتند. اما هرچه از گذشته به امروز نزدیک‌تر شد، گوش‌های شنوا کمتر و برپایی تربیون‌های دانشجویی کم‌فروغ‌تر شد. اعتراض به نبود تریبون هم بی‌درنگ با رویکردهای رادیکال پاسخ داده شد و جای یک پرسش تازه را باز کرد: دانشگاهی را که استادان و دانشجویانش برای نقد یا اعتراض، با مشکلاتی سخت مواجه می‌شوند، همچنان می‌توان لایق نامی که یدک می‌کشد دانست یا ترکیب کارخانه صدور مدرک برایش عنوان مناسب‌تری است؟ ‌

حوادثی که از مهرماه سال گذشته در صحن دانشگاه‌های مختلف ایران -‌از‌جمله دانشگاه هنر تهران‌‌- تجربه شد، گاهی همگام با موسیقی، گاهی با سبک و سیاقی نمادین و زمانی متکی به اجرای پرفورمنس. اما زمان چندانی لازم نبود تا خبر برخورد انضباطی با این دانشجویان و حمایت برخی استادان از آنان و تأثیر این فضا در برگزاری کلاس‌ها منتشر شود. اقداماتی که پاسخی تکراری انتظارشان را می‌کشید؛ اخراج یا تعلیق. البته مورد سومی هم وجود دارد که لزوما حکم اخراج یا تعلیق نیست، بلکه شکل‌گرفتن شرایطی سخت است که راهی جز ترک همکاری برای برخی از استادان دانشگاه‌ها باقی نمی‌گذارد.

حالا حوادث سال گذشته پایان یافته‌ اما مشکلات و مسائل پیش‌آمده برای برخی از این دانشجویان و استادان باقی مانده است؛ رویکردی که در روزهای پایانی منتهی به آغاز سال تحصیلی جدید، به انتشار اخبار ناخوشایندی درباره تعدادی از استادان دانشگاه‌ها منجر شده است. بعد از فاطمه حسینی‌شکیب، استادیار و پژوهشگر دانشگاه هنر تهران که اوایل مهر از پایان همکاری خود با دانشگاه هنر خبر داد، نوبت به ندا تولایی، استاد هنر دانشگاه الزهرا رسید. او در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد «هفته پیش از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند به دلیل نوساناتی که در تأیید صلاحیت شما پیش آمده، این ترم را نمی‌توانیم در خدمتتان باشیم».

کوروش گلناری، استاد دانشگاه هنر که با حکم تعلیق از سوی دانشگاه مواجه شده است، با بیان این نکته که «‌ما در وهله نخست باید این موضوع را بپذیرم و بدانیم که علی‌رغم اختلاف‌نظرهایی که وجود دارد، دشمن همدیگر نیستیم و می‌توانیم با هم گفت‌وگو کنیم و به حل‌وفصل مسائل بپردازیم»، اظهار کرد: این در حالی است که این روند برخوردهای رادیکالی که در مواجهه با استادان و دانشجویان در حال انجام است، سدی در برابر دیالوگ‌کردن به وجود می‌آورد. ما باید بتوانیم اظهارنظر کنیم، حتی اگر منتقد یک سیاست یا رویکرد هستیم. اساسا چطور می‌شود جز با نقدکردن یک جریان اجتماعی را پیش برد و خطاهایش را گوشزد کرد. با نقدکردن است که می‌توان به راه‌حل و راهکار تازه‌ای رسید و جامعه‌ای زنده، پرسشگر و پویا ساخت.

او با تأکید بر اینکه نقدکردن به معنی دشمنی‌کردن نیست، بیان کرد: فکر می‌کنم در شرایط فعلی برخی متصدیان دانشگاه‌ها تصمیم دارند‌ با این رویکرد با افراد شاخص‌ رشته‌های مختلف برخورد کنند. تعداد انگشت‌شماری هستند که در رشته تحصیلی خودشان شاخص و سطح سواد و دانش آنها به‌مراتب متفاوت است و دانشگاه نیز دست روی این افراد گذاشته است. دانشگاه از استادان می‌خواهد که سکوت کنند‌ اما آیا درست است که ما در مقابل هر موضوعی با رویکردی اصلاحی که داریم، سکوت کنیم؟ این در حالی است که اگر ما نقدی هم مطرح کردیم، در راستای اصلاح وضعیت موجود بوده است و نه در جهت تخریب مملکت یا دانشگاه. اساسا نقد در راستای اصلاح امور مطرح می‌شود؛ برای مثال اینکه بگوییم برخی از رفتارها شایسته‌ شأن دانشجویان نبوده است. اگر ما این موضوع را به مسئولان دانشگاه گوشزد نکنیم، چه کسی باید بار این مسئولیت را به دوش بکشد؟

گلناری با بیان اینکه «در زمان وقایع گذشته برخی از بهترین دانشجویان مؤاخذه شدند»، یادآور شد: مشخص است که یک دانشجوی هنر، اعتراض خود را با یک اثر هنری نشان می‌دهد. ما باید به جنس تفکر دانشجو و شیوه اعتراضی که دارد، احترام بگذاریم، نه اینکه با تعلیق‌کردن او، انگیزه را از او سلب کنیم. فراموش نکنیم که دانشگاه اتاق فکر جامعه است و باید به این اتاق فکر احترام گذاشت. نباید این اتاق فکر به کلاس‌های خصوصی در مؤسسه‌ها تبدیل شود؛ چراکه دانشگاه فضایی برای روشنگری و انجام کارهای تحقیقی است؛ به‌خصوص در دانشگاه هنر که جایی برای کنش‌های خلاقانه جوانان نو‌جو است. ماهیت دانشگاه یک فضای روشنگری است که اگر دچار تلاطم شود، قطعا جامعه نیز آسیب می‌بیند. نباید بگذاریم مسیر به این سمت برود که افراد در دانشگاه‌ها پرورش پیدا کنند و به دلیل اینکه فضایی برای بهره‌برداری از آنها وجود ندارد، جذب سایر کشورها شوند.

این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه ما قدر نیروی متخصص انسانی را نمی‌دانیم، اظهار کرد: خیلی از ما فرصت‌های خوبی برای مهاجرت داشتیم و داریم، اما با وجود مشکلاتی که‌ داریم، تصمیم گرفته‌ایم بمانیم؛ چون اینجا خانه ماست و ممکلت‌مان را دوست داریم. در‌حال‌حاضر اما شرایط به‌گونه‌ای شده که تعداد زیادی از دانشجویان پیش از آنکه دوره تحصیلی‌شان به پایان برسد، به دلایل شرایط موجود، به دنبال یافتن مسیرهایی برای رفتن هستند.

او خاطرنشان کرد: امیدوارم کسانی که در مناصب اجرائی و تصمیم‌گیری هستند قدری تأمل کنند و به راهکارهای تازه‌تر و مسالمت‌آمیزتری بیندیشند تا حرمت دانشگاه حفظ شود و ساختار آن آسیب کمتری ببیند. محیط دانشگاه قطعا استراتژی متفاوت‌تری را می‌طلبد‌ اما پیش از آن مهم است بدانیم چه کسانی را در چه جایگاه‌هایی قرار دهیم. معمولا به این صورت است که کسانی که در مسندهای اجرائی قرار می‌گیرند، باید‌ درایت مدیریتی داشته باشند و به دور از تندروی و نقطه‌نظر شخصی، به زیست جامعه دانشگاهی و تأثیرات مخرب رفتارهای هیجانی، اهتمام داشته باشند. بسیاری از دانشگاه‌های دنیا هزینه می‌کنند که استعدادها را به‌ویژه از خاورمیانه، جلب و روی آنها سرمایه‌گذاری کنند و ما باید بسیار مراقب باشیم که چه استعدادها و ذهن‌های خلاقی را از دست می‌دهیم. دانشگاه نباید از فضای اندیشه‌ورزی خالی شود؛ چرا‌که جامعه از پویایی خالی می‌شود. من به‌شدت معتقدم باید مسیر دیالوگ و باب گفت‌وگو را پیوسته به عنوان تنها راه‌حل بپذیریم؛ در غیر این صورت در بن‌بست قرار می‌گیریم.

فاطمه حسینی‌شکیب، استاد دانشگاه هنر در رشته انیمیشن که اخیرا با این دانشگاه قطع همکاری کرده است یا به تعبیر خودش از دانشگاه «اخراجانده» شده است، درباره تأثیر حذف استادان رشته‌های هنری از دانشگاه‌ها بر ماهیت دانشگاه و آینده دانشجویان اظهار کرد: من در دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی برای تحصیل در رشته مطالعات انیمیشن در مقطع دکترا بورس دولتی گرفتم. این مملکت هزینه کرد تا من بتوانم بروم و درس بخوانم، آن‌هم در رشته‌ای که در آن زمان در کشور ما وجود نداشت. د‌رواقع انیمیشن همواره به‌صورت عملی تدریس می‌شد و مباحث نظری و تئوری این رشته مورد توجه نبود. بر همین اساس و با همین هدف من برای تحصیل در رشته مطالعات انیمیشن به خارج از کشور رفتم تا بتوانم موارد لازم برای پایه‌گذاری این رشته در کشور را یاد بگیرم.

او ادامه داد: در این 14سالی که به کشور برگشته‌ام، با آنکه نتوانستیم به شکل رسمی این رشته را در دانشگاه پایه‌گذاری کنیم، از خلال واحدهای ممکن در مقطع ارشد انیمیشن، دانشجویان بسیار زیادی را پرورش دادیم و در‌واقع توانستیم در این حوزه تولید دانش کنیم. من حدود 120 پایان‌نامه ارشد را در رشته انیمیشن راهنمایی کرده‌ام، اما متأسفانه چون دانشگاه زاینده نیست و درجا می‌زند، دانشجویان بسیار خوبی که در این سال‌ها آموزش دیده‌اند و کارهای بسیار خوبی هم انجام داده‌اند، نتوانستند به چرخه دانشگاه بازگردند و رشته‌ها و گرایش‌های متعددی در این حوزه ایجاد نشد. در‌واقع در این سال‌ها من دو نفر یا سه نفر نشده‌ام.

این استاد دانشگاه با اشاره به قطع همکاری خود با دانشگاه هنر، یادآور شد: الان صحبت بر سر این است که در این گروه ارشد کوچک ما که فقط پنج نفر در آن رسما عضو هیئت علمی بودیم و تمامی آموزش و بخش اعظم پژوهش و راهنمایی پایان‌نامه‌های ارشد را من به تنهایی بر عهده داشتم، چطور قرار است دانشجویان فارغ‌التحصیل شوند؟ چه کسی قرار است پایان‌نامه‌های آنها را راهنمایی و داوری کند؟ بنابراین می‌توان گفت که اثر فوری این اتفاق بسیار محسوس و مشخص است. پنج سال دیگر همه آن چیزهایی که ساختیم فراموش می‌شود و چون نفر دوم و سومی نیز وجود ندارد که در غیبت ما کار را ادامه دهد، این گروه آموزشی ضعیف می‌شود و طبیعتا به دنبال آن پایان‌نامه‌ها ضعیف می‌شود و بنیان آن تفکر نقادانه نیز به نوعی از دست می‌رود.

شکیب درباره اینکه چرا نیروهایی مانند او در دانشگاه اضافه نشده‌اند، اظهار کرد: اگرچه با همین تلاش‌های کم‌وسعت ما فضای علمی شکل گرفته است و اتفاقا خیلی از دانشجویان در این رشته پیشرفت کرده، در دکترا نیز تحصیل کرده‌ و دلشان می‌خواست که به عنوان استاد بار دیگر وارد محیط دانشگاه شوند‌ اما سیستم دانشگاه ظرفیت‌های استخدام و حضور استادان جوان و فرهیخته را فراهم نمی‌کند. مشکل اول این است که به‌طور کلی تعداد افرادی که استخدام می‌شوند کم است و دوم اینکه آن کسانی را که باید، انتخاب نمی‌کنند. یعنی این نگاه وجود ندارد که ارزیابی کنند که مثلا رشته انیمیشن از منظر علمی چه کارهایی در این سال‌ها انجام داده و چه نیازها و اهدافی برای آینده دارد و آنگاه بر اساس این ارزیابی‌ها نیروی مناسب را استخدام کنند. اتفاقا موضوع اصلا سیاسی یا ایدئولوژیک نیست‌ بلکه در فضای اجرائی بحث بر سر بی‌کفایتی، ناکارآمدی و بی‌توجهی است.

او همچنین درباره تأثیر چنین رویکردهایی بر روحیه دانشجویانی که قرار است در دانشگاه هنر بیاموزند و به هنرمند تبدیل شوند، خاطرنشان کرد: در همین حوادث سال گذشته، بسیاری از آثار هنری اعتراضی تولیدشده توسط دانشجویان این رشته انجام شد. این آثار هنری به مدنی‌ترین شکلی می‌خواست بگوید که من هستم و نسبت به اتفاقات جامعه واکنش نشان می‌دهم و بی‌تفاوت نیستم. حرف من این نیست که من اگر بروم این دانشگاه دیگر به درد نمی‌خورد، بلکه موضوع این است که این سیستم آموزشی مشکل دارد و برای پیشرفت باید تغییر کند. موضوع این است که مسئولان دانشگاه باید این دغدغه را داشته باشند که بعد از من یا امثال من، چه کسی را می‌خواهند بیاورند؟ آیا به کسی فکر می‌کنند که بهتر باشد؟ اما آیا ظرفیت‌ها دانشگاه اجازه می‌دهد چنین آدمی در دانشگاه حضور داشته باشد؟

شکیب با تأکید بر اینکه به‌طور کلی تقویت نهادهای هنری کشور در همه حوزه‌ها مورد بی‌توجهی واقع شده است، گفت: حتی منابع مالی که برای رشته‌های هنری در دانشگاه‌ها در نظر گرفته شده‌، بسیار پایین‌تر از رشته‌های علوم پایه و مهندسی است. دانشگاه‌های هنر فقیر هستند و در وزارتخانه صدا و وزن کمتری دارند. این موضوع شامل تمام نهادهای هنری می‌شود که انگار همیشه نگاه اقلیتی به آنها وجود دارد و کمتر مورد توجه هستند.

امیر مازیار، استاد دانشگاه هنر که او نیز در شرایط تعلیقی قرار گرفته است، درباره تضاد رویکرد خذفی در دانشگاه با ماهیت این نهاد علمی، معتقد است: «به‌طور کلی دانشگاه‌ها، نهادهای علمی، فرهنگی و مدنی مراکزی هستند با تعارف و محدوده‌های مشخص برای اینکه صداها و پیام‌های جدی و مهم را از جامعه به دولتمردان برسانند و این موضوع برای هر ساختار و دولتی، امری بسیار ضروری محسوب می‌شود. مشخص است سیستمی که خودش را در معرض نقد و گفت‌وگوی جدی قرار ندهد، نمی‌تواند مشکلات و مسائل خود را برطرف کند. در این میان، طبیعتا زمانی که جلوی نقدها گرفته شود و اظهارنظرهای مراکز فرهنگی، مدنی و علمی تحمل نشود، نه‌تنها مشکلات حل نمی‌شود، بلکه عمیق‌تر هم می‌شود و به شیوه‌های دیگر و در سطوح گسترده‌تری نمود پیدا می‌کند. در‌واقع هشدار دانشگاهی که اعتراض فرهنگی و مدنی به‌شمار می‌رود، باید از سوی دولتمردان جدی گرفته و از آن استقبال شود؛ این در حالی است که در جامعه ما شرایط برعکس است.

مازیار با تأکید بر اینکه این رویکردهای حذفی باعث می‌شود اساسا دانشگاه‌ها و مراکز علمی و فرهنگی تعریف و ماهیت خودشان را از دست بدهند، گفت: وقتی نقد آدم‌های فرهنگی و علمی را آن‌هم در حوزه‌های علوم انسانی و هنر متوقف می‌کنید و جرئت اظهارنظر را از آنها می‌گیرید، باعث می‌شود صدای علمی این افراد و قدرت اظهارنظرشان که اتفاقا حتما باید خلاقانه و شجاعانه باشد، از بین برود. در‌واقع این دست اقدامات اساسا دانشگاه‌ها را عقیم می‌کند. مسئولان باید بدانند اگر افراد صاحب‌نظر در حوزه‌های علوم انسانی را از اظهارنظر درباره مسائل سیاسی و اجتماعی بازدارند، در واقع این افراد را از انجام کارهای علمی باز داشته‌ و دانشگاه را از ماهیت اصلی خودش دور کرده‌اند. از این دانشگاه دیگر نمی‌توان انتظار داشت تولید علم کند و خلاق باشد؛ چراکه این دانشگاه تبدیل به مرکزی می‌شود که مانند یک کارخانه که تعداد مشخصی ورودی و خروجی دارد، فقط مدرک تحویل می‌دهد. این استاد دانشگاه تأکید کرد: نتیجه این رویکردها آن شده است که دانشگاه‌ها خصوصا در رشته‌های علوم انسانی و هنر چندان کار جدی‌ای برای انجام‌دادن ندارند یا اساسا نمی‌خواهند که انجام بدهند. درواقع یک نوع استغنایی در میان دولتمردان احساس می‌شود که تصور می‌کنند همه چیز را می‌دانند و در این میان دانشگاه‌ها فقط باید برخی از برنامه‌ها را اجرا کنند. اما متأسفانه این نوع تفکر در طول زمان منجر به از بین رفتن ذات و ماهیت دانشگاه می‌شود.

مازیار همچنین درباره تأثیرات رویکرد برخورد رادیکال برای دانشجویان و تمرین مباحثه و اظهارنظر، با بیان این نکته که «دانشگاهی که نسبت به مسائل جامعه بی‌ربط باشد و مشارکت در آن وجود نداشته باشد، از اساس با تعریف دانشگاه در تناقض خواهد بود»، خاطرنشان کرد: اگر دانشگاه‌ها از حوزه‌های اجتماعی دور هستند، به این دلیل است که دور نگه داشته می‌شوند؛ چراکه دانشجویی که باید در دانشگاه یاد بگیرد و اظهارنظر‌کردن را تمرین کند و استادی که وظیفه دارد در نسبت با جامعه کار کند، همگی از این فضا دور نگه داشته شده‌اند.

او تأکید کرد: این نکته را باید در نظر داشت که قرار نیست این افراد همگی کارهای درست انجام بدهند یا مورد تأیید باشند، بلکه گاهی دانشگاه تمرین انجام کارهای خطا و نادرست است. تا زمانی که این اظهارنظرها به خشونت کشیده نشود، باید وجود داشته باشد. باید اجازه بدهیم هزاران هزار حرف نادرست زده شود تا در‌نهایت بتوانیم به تعدادی حرف درست برسیم. اینها موضوعات مهمی است که به نظر می‌رسد گوش شنوایی برای آنها وجود ندارد و این نگاه اساسا با ماهیت دانشگاه در تضاد است.