|

گره کور در زندگی بشر امروز

چگونگی درهم‌تنیدگی مشکلات انسان قرن بیست‌ویکمی

هم‌اکنون که مشغول نوشتن نسخه‌ نهایی این مقاله نسبتا کوتاه برای صفحه علم روزنامه «شرق» هستیم، در چندین جای این سیاره آبی‌رنگ، جنگ برقرار است. امشب، پیش از نوشتن، گروه سه‌نفره ما در گوگل‌میت دور هم جمع شدیم تا متن نهایی را بررسی کنیم.

گره کور در زندگی بشر امروز

جان اسکلیز ایوری-ترجمه و افزوده: فریدون علی‌مازندرانی‌. حسن فتاحی‌. مصطفی روستایی: رقابت و هماوردی در جنگ‌افزارهای هسته‌ای مانند دو دشمن قسم‌خورده هستند که تا بالای کمرشان در مخزن بنزین فرورفته‌اند. یکی سه چوب‌کبریت دارد و دیگری پنج چوب‌کبریت.

کارل سیگن (ساگان)

هم‌اکنون که مشغول نوشتن نسخه‌ نهایی این مقاله نسبتا کوتاه برای صفحه علم روزنامه «شرق» هستیم، در چندین جای این سیاره آبی‌رنگ، جنگ برقرار است. امشب، پیش از نوشتن، گروه سه‌نفره ما در گوگل‌میت دور هم جمع شدیم تا متن نهایی را بررسی کنیم. می‌خواستیم مقاله‌ای بلند و تا حد ممکن مرتبط به جنگ اسرائیل و غزه بنویسیم؛ اما مصلحت دیدیم، بیش از اندازه درباره این جنگ وارد جزئیات فنی نشویم و به جای آن نگاهی از بالا به موضوع این جنگ و البته اساس دیگر جنگ‌ها بیندازیم و چند نکته را یادآور شویم. استخوان‌بندی اصلی این مقاله، به یکی از مقاله‌های پروفسور جان اسکیلز ایوری تعلق دارد که چند سال پیش نوشته است. ما آن ساختار و استخوان‌بندی را کامل حفظ کرده‌ایم و با کسب اجازه از ایشان بخش‌هایی را برای نسخه فارسی آن افزوده‌ایم. هم‌اکنون که مشغول نوشتن این مقاله هستیم، کمی این‌سو و آن‌سو‌تر از ایران عزیزمان، چندین جنگ در حال رخ‌دادن است که اخبارش را بی‌شک خوانندگان پیگیری می‌کنند. در بالای سر ایران، جنگ روسیه-اوکراین ادامه‌دار شده و چنین به نظر می‌رسد که به سمت فرسایش طرفین درگیر می‌رود. این جنگ سه ویژگی مهم دارد. نخست اینکه اوکراین از پایانه‌ها و ترابردهای انرژی است. دیگر اینکه هرچند در آغاز جنگ چنین به نظر می‌رسید که دو طرف از یک نوع جنگ‌افزار استفاده می‌کنند، اما سرازیر شدن تجهیزات غربی به اوکراین جنگ را به سمتی برد که در کنار درگیری سرزمینی اوکراین و روسیه، درگیری و رقابتی هم میان تجهیزات روسی یا بهتر بگوییم روسی-شوروی وجود دارد. جنگ دیگر، میان اسرائیل و حماس است. بد نیست به این نکته اشاره کنیم که واژه حماس سرنام عبارتی عربی با ترجمه جنبش یا حرکت مقاومت اسلامی است. این جنگ هم ویژگی‌هایی دارد. نخست اینکه جنگی با پیشینه طولانی است . برخلاف جنگ روسیه-اوکراین که در زمینی فراخ و بزرگ جریان دارد، هم اسرائیل و هم غزه، هر دو مناطقی کوچک‌اند. شاخص‌ترین ویژگی این جنگ، تفاوت بسیار آشکار فناوری دو طرف دعواست. حماس گروهی است که ابزارهای نظامی‌اش در حد گروه است. یعنی ارتشی رسمی با سازوبرگ نظامی که ارتش‌هایی چند‌ده تا چند‌صد هزار یا حتی بیشتر دارند، نیست. در سوی دیگر اسرائیل است که از بهترین نیروی هوایی ممکن برخوردار است و نیروی زمینی آن به تجهیزات خوبی دسترسی دارد. جنگ‌های دیگری هم برقرار است؛ عربستان سعودی با گروه حوثی‌ها درگیر است، در افغانستان نیروهای مخالف طالبان با طالب‌ها می‌جنگد، در سوریه کماکان جنگ است و در عراق هم اوضاع گاهی به هم می‌ریزد. گویی گرهی کور در زندگی بشر، در این منطقه جغرافیایی افتاده است و این نکته هم فراموش شده که زمین گرد است و مشکلات و بحران‌ها به جاهای دیگر سرایت می‌کنند. بنابراین بر اساس آنچه اندیشمندانی همچون پروفسور ایوری می‌گویند، نیاز داریم که ریشه مشکلات و معضلات را دریابیم و ابزارهایی که به پایداری زیست انسان‌ها کمک می‌کنند، تقویت کنیم.

‌جنگ چیست؟

شاید در نگاه نخست چنین به نظر برسد که همه می‌دانیم جنگ چیست. اگر از مردم بپرسید جنگ چیست، خیلی زود خواهند گفت به درگیری نظامی دو کشور یا دو گروه جنگ می‌گویند. این تعریف اگرچه درست اما ناکافی است. واژه جنگ که ریشه‌هایی در زبان آلمانی و فرانسوی قدیم دارد، به معنای گیج‌کردن و برآشفتن است. در تعریف کلاسیک، به درگیری با بهره‌گیری از جنگ‌افزار سبک، نیمه‌سنگین یا سنگین، در زمین و دریا و آسمان، جنگ می‌گویند. این درگیری می‌تواند میان دولت-دولت، دولت-شبه‌نظامی‌ها، دولت-شورشی‌ها، دو گروه شبه‌نظامی (مشابه آنچه میان حماس و فتح در غزه رخ داد)، چندین کشور باهم و موارد دیگر باشد. جنگ فرایندی است که در آن اعمال خشونت، تخریب، اشغالگری و کشتار نظامیان و غیر‌نظامیان رخ می‌دهد. جنگ کامل هم جنگی است که از بازه زمانی چندروزه فراتر رود، در آن از تمام امکانات نظامی موجود طرفین استفاده شود و آسیب‌ها به غیرنظامیان هم برسد. برخی پژوهشگران بر این باورند که جنگ پدیده‌ای برآمده از ماهیت و طبیعت انسان است؛ آنچنان که از نخستین‌ زمان‌های حضور انسان و گونه‌های هم‌خویشاوندش با نیایی مشترک، همواره جنگ برقرار بوده است و با رشد فناوری و پیشرفت در مسائل مدنی و حقوقی، جنگ‌ها پایان نخواهند یافت. برخی هم جنگ را برآمده از شرایط اجتماعی-سیاسی انسان می‌دانند. موضوع این نوشته بررسی این دو موضوع نیست، اما نویسندگان بر این باورند که اگر سازوکارهای بین‌المللی به درستی کار کنند و اگر سازوکار حکمرانی در کشورها درست باشند و اگر پیامدهای جنگ برای همگان آشکار شود، احتمال بروز جنگ کاهش خواهد یافت. اجازه دهید ملموس‌ترین مثالی را که برای ایرانی‌ها شنیدنش خالی از لطف نیست، از زبان آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بگوییم که درباره جنگ هشت‌ساله ایران و عراق گفته بود اگر درایت امروز را زمان جنگ داشتیم، نمی‌گذاشتیم جنگ این‌قدر طولانی شود. امروزه جنگ‌ها نه‌فقط به لحاظ جنگ‌افزاری که در آن استفاده می‌َشود، طبقه‌بندی می‌شوند و برای نمونه جنگ هسته‌ای، جنگ میکروبی و جز آن را داریم، بلکه جنگ‌هایی که در ظاهر جنگ‌افزاری نیستند هم پدید آمده‌اند. برای ایرانی‌ها ملموس‌ترین این جنگ‌ها که مدام از زبان مسئولان شنیده می‌شود، جنگ اقتصادی است؛ جنگی که در آن سازوکارهای محدودکننده اقتصادی علیه کشوری یا گروهی اعمال می‌شود. جنگ‌‌های دیگری که شاید به گوش خوانندگان رسیده باشد، جنگ سایبری است. جنگ‌های نیابتی هم امروزه جای پای خودش را باز کرده و از قضا این جنگ آرام‌آرام طرفداران خودش را پیدا می‌کند. این نوع جنگ‌ها به‌شدت با اقتصاد جنگ گره خورده است و علاوه بر منافع سیاسی، پای پول هم در میان است. نکته مهم دیگری که باید درباره جنگ بدانیم، دلایل آن است. جنگ‌ها یک‌سری دلایل ظاهری و گفته‌شده دارند و البته دلایل اصلی ناگفته و پنهان. برای نمونه در همین جنگ اسرائیل-غزه، توانمندی لجستیکی و ظرفیت‌های انرژی که مدیترانه دارد، بسیار بر علل آغاز آن اثربخش است. حتی در جنگ ایران و عراق هم صدام حسین خوزستان را برای نفت آن می‌خواست. روسیه فراتر از حرف‌های شعاری که درباره اوکراین می‌گوید، نگاهی جدی به ترابرد گاز دارد. در عالم خیال تصور کنید اوکراین جزئی از خاک روسیه می‌شد، آنچنان که زمان شوروی بود؛ آن‌وقت روسیه می‌تواند اروپا را زیر بار فشار بگذارد و تا جایی که می‌تواند امتیازگیری کند. جنگ دیگری که زمانی میان دو ابرقدرت جهان، یعنی آمریکا و بلوک غرب از یک سو و شوروی و بلوک شرق از سوی دیگر برای چند دهه برقرار بود، به جنگ سرد معروف است. در جنگ سرد اگرچه گلوله‌ای شلیک و موشکی پرتاب نشد، اما جهان تا پای جنگی بزرگ پیش رفت و میلیاردها دلار پول صرف ساخت جنگ‌افزار شد و فشارهای شکننده‌ای به اقتصاد بسیاری از کشورها آمد. جنگ سرد بحران‌هایی همچون بحران موشکی کوبا و آزمایش‌های پیاپی هسته‌ای را پدید آورد. از پیامدهای جنگ سرد هم در کنار یکی، دو عامل مهم دیگر، فروپاشی شوروی را برمی‌شمرند. حتی بعد ار فروپاشی هم بحران ادامه داشت که یکی از آنها بحران اوکراین هسته‌ای بود. در میان انواع گوناگون جنگ، جنگ هسته‌ای یکی از ویرانگرترین آنهاست. این جنگ اگر کلید بخورد، نقطه‌ای بر پایان تمدن بشر می‌تواند باشد؛ بنابراین باید درباره‌ آن جداگانه صحبت کرد.

‌جنگ‌افزار هسته‌ای چیست؟

جنگ هسته‌ای که گاهی به آن جنگ اتمی هم می‌گویند، جنگی است که در آن از جنگ‌افزارهایی استفاده می‌شود که از فرایند شکافت هسته‌ای برای تولید انرژی لازم برای انفجار استفاده می‌شود. شکافت هسته‌ای فرایندی است که در آن هسته‌های سنگینی همچون اورانیوم را می‌شکافند تا از انرژی برآمده از آن که در زمانی بسیار کوتاه آزاد می‌شود و به تعبیری کنترل‌نشده است، موج انفجاری شدیدی را به دست آورند که توان تخریب بسیار بالایی دارد. جنگ‌افزار هسته‌ای پس از اینکه فیزیک کوانتومی پدید آمد، از دل فهم دانشمندان از ساختار هسته و پدیده‌های شکافتی‌-گداختی زاده شد. جنگ هسته‌ای درگیری یا راهبرد سیاسی-نظامی است که در آن از جنگ‌افزار هسته‌ای برای تخریب بالا و کشتار در مقیاس گسترده استفاده می‌کنند. تفاوت جنگ هسته‌ای با جنگ‌های کلاسیک در این است که در جنگ هسته‌ای زمان تخریب و کشتار بسیار کوتاه است و پیامدهای آن بسیار طولانی. تابش‌های مرگ‌بار هسته‌ای تا زمان درازی باقی می‌مانند و تا زمانی بس طولانی، محیط بی‌استفاده می‌شود. جنگ هسته‌ای می‌تواند در کشوری که علیه آن استفاده شده، منجر به سقوط حکومت، فروپاشی اجتماعی و ویرانی کامل زیرساخت‌ها شود. اجازه دهید دو مورد خاص را به کوتاهی بررسی کنیم. در آگوست سال 1945م. وقتی آمریکا از دو بمب هسته‌ای علیه ژاپن استفاده کرد، حکومت ژاپن چنان در بهت و حیرت فرورفت که تسلیم‌شدن بی‌قید و شرط را پذیرفت. در حادثه چرنوبیل هم که البته ربطی به جنگ هسته‌ای نداشت و نقص فنی راکتورهای ساخت شوروی و خطای انسانی عامل آن بود که سبب شد منطقه چرنوبیل تا همین امروز هم امکان بهره‌برداری نداشته باشد. حادثه چرنوبیل که بارها در صفحه علم روزنامه «شرق» به آن پرداخته‌ایم یکی از سه یا چهار عامل اصلی فروپاشی شوروی برشمرده می‌شود. جنگ هسته‌ای می‌تواند با خودش زمستان هسته‌ای و قحطی غذایی-آبی به همراه آورد و در یک کلام نسل بشر را نابود کند. جنگ‌افزارهای هسته‌ای انواع گوناگونی دارند و توان تخریب متفاوت. اما می‌توان دو دسته کلی برشمرد. بمب هسته‌ای، مانند آنچه در هیروشیما و ناکازاکی استفاده شد یا مانند آنچه در آزمایش‌های هسته‌ای برخی کشورها صورت گرفت. نوع دیگر هم موشک‌ها با توانایی ترابرد کلاهک هسته‌ای هستند. به همین دلیل است که برای نمونه، در مذاکرات هسته‌ای ایران، مسئله هسته‌ای و مسئله موشکی با هم تلاقی داشتند.

‌جنگ‌ هسته‌ای

امروزه، چندین و چند مشکل اساسی گریبان بشر را گرفته است و نه‌فقط تمدن انسان خردمند را تهدید می‌کند؛ بلکه زیست و زیست‌پذیری این سیاره را هم در آستانه بحران و بلکه نابودی قرار داده است. این مشکلات را درهم‌تنیده می‌نامیم؛ زیرا چند ویژگی مشخص دارند. نخست اینکه خیلی از مشکلات، با هم اشتراک دامنه‌ای دارند. برای نمونه بحران غذایی و قحطی با بحران فقر و نابرابری اجتماعی هم‌پوشانی دارد و حل بحران غذایی به حل دیگری هم کمک می‌کند. نکته دیگر اینکه مشکلات بزرگ بشر این‌گونه است که وجود یکی دیگری را تولید یا تشدید می‌کند. این ویژگی مشکلات جهان مدرن سبب شده دو ایراد اساسی در ساختار حکومت‌ها پیش آید. نخست اینکه دولت‌ها و حکومت‌ها از شناخت درست مشکل عاجر می‌شوند و نمی‌دانند باید کدام بحران را حل کنند و سرنخ را در دست بگیرند. دیگر اینکه چون دولت‌ها عمر کوتاهی دارند، مایل‌اند در همان بازه اندک که بر صدر امور هستند، کارهایی کنند که ظاهری سازنده و حل‌کننده دارد؛ درحالی‌که حل کوتاه‌مدت سبب حل‌ناپذیری یا سخت‌حل‌پذیری در بلندمدت می‌شود. از سه تهدید خیلی برای بشر نام می‌برند: یکی هوش مصنوعی، دیگری تغییرات اقلیمی و بعدی جنگ هسته‌ای. ما در این مقاله روی جنگ هسته‌ای متمرکز هستیم. به نظر می‌رسد نخستین و ویرانگرترین تهدید علیه بشر، جنگ هسته‌ای بزرگ‌مقیاس باشد. با وجود پایان‌یافتن جنگ سرد،‌ کماکان خطر جنگ هسته‌ای وجود دارد. چندین کشور که با هم هماوردی نظامی-اقتصادی دارند، صاحبان جنگ‌افزار هسته‌ای‌اند. روسیه و آمریکا و چین و هند و پاکستان و اسرائیل، هرکدام با یکی از این کشورهای نام‌برده، یا کشورهای دیگر تنش دارند. در طول جنگ سرد، تعداد و میزان تخریب جنگ‌افزارهای هسته‌ای به حد دیوانه‌کننده‌ای رسید. حدس زده می‌شود 50 هزار جنگ‌افزار هسته‌ای با قدرت تخریبی یک میلیون برابر بمب هیروشیما. اگرچه امروزه تعداد این سلاح‌ها، اگر راستی‌آزمایی‌ها درست باشد، به نیمی از این مقدار کاهش یافته؛ اما هنور به حد کافی وجود دارد که تمدن بشر را چندین بار پیاپی نابود کند. تراژدی فوکوشیما و نیز حادثه هسته‌ای چرنوبیل (که بار دیگر تأکید می‌کنیم ناشی از نقص ساختاری و خطای انسانی بود و دلیل موجهی نیست که صنعت پرفایده هسته‌ای را – آن‌چنان که برخی افراطیون عمل می‌کنند – زیر سؤال برد. زیرا این صنعت از قضا به حل بسیاری از مشکلات پیش‌روی بشر کمک می‌کند) نشان داد که آلودگی هسته‌ای می‌تواند بسیار پرخطر و پرپیامد و هزینه‌بر باشد. علاوه بر این پژوهش‌های دانشمندان نشان می‌دهد حتی یک جنگ هسته‌ای کوچک هم می‌تواند بر پدیده‌های جوی اثر بگذارد و دُشامدهای زیست‌بومی و کشاورزی سترگی داشته باشد. بنابراین جنگ هسته‌ای می‌تواند محیط‌زیست را نابود و مردمان بی‌طرفی را درگیر بحران غذا و آب و بیماری کند که هیچ نقشی در آغاز آن نداشته‌اند. خطر جنگ هسته‌ای همچنان پابرجاست زیرا موشک‌های با توان حمل کلاهک‌های هسته‌ای در جهان، به حال آماده‌باش هستند و با دریافت هشدار از سوی مقامات سیاسی، در کمتر از چند دقیقه شلیک می‌شوند و بشر راهی بی‌بازگشت را خواهد پیمود. جنگ هسته‌ای آغاز شود، تعداد کشته‌ها در سه بازه‌ زمانی پس از شلیک و انفجار، پس از آغاز بحران غذایی و آبی و پس از ظهور پیامدهای پسینی، میلیون‌ها انسان خواهد بود. همچنین چندین و چند کشور دیگر هم دست به کار ساخت سلاح خواهند زد و نهادهای بین‌المللی از کنترل‌شان ناتوان خواهند شد. این خیال خام هم وجود دارد که اگر همه سلاح هسته‌ای داشته باشند، آن‌وقت دیگر جنگی رخ نخواهد داد و این اندیشه نادرست و خام را توجیهی برای داشتن جنگ‌افزار هسته‌ای می‌دانند. اما این مسئله به سادگی هم نیست. نخست اینکه در جهان امروز کشورهایی هستند که حتی صلاحیت داشتن کلاشینکف را هم ندارند؛ زیرا نه در داخل کشورشان و نه خارج از آن به حقوق ملی و بین‌المللی و دموکراسی پایبند نیستند. این قبیل حکومت‌ها از داس و تبر هم برای سرکوب و کشتار استفاده می‌کنند، چه برسد به اینکه جنگ‌افزار هسته‌ای داشته باشند. نکته دیگر اینکه اگر تعداد زیادی از کشورها به سمت جنگ‌افزارسازی هسته‌ای بروند، بحرانی اقتصادی رخ خواهد داد؛ زیرا بودجه‌های هنگفتی صرف ساخت و انبارش آن خواهد شد. از سوی دیگر فضای جهان به شدت نظامی‌گری خواهد شد و زیربناهای دموکراسی سست می‌شود. از اینها گذشته، تصور کنید در کشوری که در همسایگی خودمان است، پاکستان، که خطر تروریسم و گروه‌های افراطی وجود دارد، سلاح هسته‌ای به دست آنها بیفتد. یا تصور کنید هم‌اکنون که در لیبی جنگ داخلی بالا گرفته، گروه‌ها به جنگ‌افزار هسته‌ای مجهز بودند، آن‌وقت چه فاجعه‌ای رخ می‌داد! در موارد دیگر نیز چنین است. به زبان ساده در برابر تروریسم هسته‌ای هیچ دفاع مؤثری وجود ندارد و مهم‌ترین بازدارندگی این است که از بیخ‌وبن به آن دسترسی نداشته باشند. در حال حاضر خطر دیگری هم وجود دارد و آنکه اندک کشورهایی زیر بار ان‌پی‌تی نمی‌روند و این زیر بار نرفتن، نه فقط پیمان‌های بین‌المللی را خدشه‌دار می‌کند بلکه راه را برای خروج دیگر اعضا هم باز می‌کند. اینکه خیال کنیم جنگ هسته‌ای هم هرگز رخ نخواهد داد و صرفا در حد حرف است، نادرست است؛ زیرا کشوری که سلاح هسته‌ای دارد و احساس کند مجموعه‌ای از کشورهای دیگر موجودیت او را به خطر انداخته‌اند، دور از ذهن نیست دست به سلاح هسته‌ای ببرد. تصور کنید که یک درگیری، مانند همین درگیری اسرائیل-حماس یا اوکراین-روسیه یا چه‌بسا چین-تایوان، ابعادش گسترده شود و در نهایت یکی ماشه را بچکاند. در جنگ هسته‌ای اگر کشورهایی مانند اسرائیل و هند و پاکستان و روسیه و آمریکا و بریتانیا و فرانسه درگیر شوند، چکاندن ماشه یعنی ویرانی و نابودی. بنابراین باید به سمت حل مشکل پیش از آغاز رفت و گام‌های مؤثر را برداشت و نهادهای بین‌المللی را تقویت کرد که دارندگان و ندارندگان را به سختی پایش کنند. نیروی محرکه جنگ هسته‌ای چیزی است که باید نام آن را بنگاه جنگ یا کمی موشکافانه‌تر، بنگاه/ هلدینگ صنعتی-نظامی جهان نامید. مسئله این است که در روزگار کنونی، جنگ محل پول‌درآوردن است، آن‌هم پول‌هایی بی‌نهایت زیاد و برای صاحبان قدرت و صاحبان صنایع نظامی، سهل‌‌درآمد. اگر به بودجه‌های نظامی جهان نگاهی بیندازید، متوجه خواهید شد که چه پول هنگفتی صرف جنگ‌افزارها می‌شود. بخشی از این پول ممکن است برای پدافند کشورها و بالابردن ضریب اطمینان از اینکه مورد هجوم واقع نخواهند شد، توجیه داشته باشد. اما بخش عمده آن تجارت جنگ است. باید جنگی باشد تا این بنگاه پول درآورد. از یاد نبریم که صاحبان کارخانه‌های جنگ‌افزارسازی، در حکومت‌ها توان رایزنی بالا دارند و می‌توانند مسئولان را تثبیت یا حذف کنند. آنها بر رسانه‌ها تسلط دارند و می‌توانند آنها را سمت‌‌و‌سو بدهند. اگرچه به خوبی می‌دانیم که جنگ راهی نابخردانه است و در اندک مواردی تنها راه‌حل است، اگرچه می‌دانیم بنگاه جنگ در جهان تهدیدی برای تمدن است و مسئول رنج‌های بسیاری؛ هنوز آن‌گونه که باید اقدامات جهانی صورت گیرد، انجام نشده است.

‌فزونی جمعیت

فزونی جمعیت و نیز آهنگ افزایش آن یکی دیگر از بحران‌هایی است که خودش را به شکل‌های گوناگونی نشان می‌دهد. ظرفیت‌های زمین و نیز ظرفیت‌های صنعت برای برآورده‌سازی نیازهای این حجم از جمعیت روی این سیاره پاسخ‌گو نیست و سبب تنش و درگیری می‌شود. علاوه بر تلاش جهانی برای عاری‌سازی زمین از جنگ‌افزارهای نامتعارف، باید آگاه باشیم که زیست‌بوم جهانی به دلیل مصرف بیش از حد انرژی و مواد، به‌ویژه در کشورهای صنعتی، به همراه رشد جمعیت زیاد در کشورهای در حال‌ توسعه و توسعه‌نیافته، ابربحرانی بلعنده است. به نظر می‌رسد محدودیت‌هایی که رشد صنعتی بی‌رویه و نیز رشد جمعیت در سال‌های بعد خیلی شدید ایجاد خواهد کرد، مسائلی مانند وام مسکن، داشتن مسکن، دسترسی به آب و غذای سالم و نیز آموزش باشد. همچنین بدهی ملی هم برای کشورها از پیامدهای افزایش جمعیت خواهد بود. حال در کنار این مسئله، به این بیندیشید که چگونه بخش بزرگ پول‌ها صرف بنگاه جنگ هم می‌شود. فزونی جمعیت، اوضاع اقتصادی کشورها را دگرگون خواهد کرد و حکومت‌ها در تأمین نیازهای هرم مازلو با چالش جدی روبه‌رو خواهند شد. برای نمونه در خاورمیانه جنگ آب، سبب جنگ‌های نظامی و گسترش ناپایداری و حتی افراط‌گری و تروریسم خواهد شد. همچنین باید بدانیم که دوره سوخت‌های فسیلی رو به پایان است. تا سال 2050 و با روند افزایش جمعیت و مصرف انرژی، نفت و گاز طبیعی کاهش یافته و دیگر مقرون به صرفه هم نخواهد بود. از 2050 به بعد در کشورهای پیشرفته از نفت و گاز به شکل سوخت استفاده نخواهد شد و فقط به‌عنوان مواد اولیه و خام به کار گرفته خواهند شد. در بازه‌ای یک‌ سده‌ای، همین مسئله برای زغال‌سنگ هم صادق است. همچنین متخصصان می‌گویند که به دلیل تغییرات اقلیمی بهتر است پیش از اتمام این ذخایر سنتی، مصرف‌شان کنار گذاشته شود و سرمایه‌گذاری روی منابع انرژی پاک انجام شود. برای اطلاع خوانندگان عرض می‌کنیم که انرژی هسته‌ای نیز یکی از انرژی‌های پاک است، به شرطی که راه درستی پیموده شود و شرکای هسته‌ای در زمره کشورهای پیشرفته با فناوری و ایمنی بالا باشند. پیش‌بینی می‌شود تا سال 2050 جمعیت بشر از مرز 9 میلیارد نفر فراتر رود. اینجا درست همان نقطه‌ای است که کشاورزی مدرن و انرژی بر آن تکیه زده، دیگر صرفه اقتصادی نخواهد داشت. تغییرات آب‌وهوایی هم می‌تواند بحران غذایی فراگیری را رقم بزند. ذوب‌شدن یخچال‌های زمین تهدیدی جدی است و می‌تواند آب‌گرفتگی زمین‌های کشاورزی را به همراه آورد. خشکسالی ناشی از تغییرات اقلیمی هم که در همین روزنامه «شرق» درباره ایران به آن بارها اشاره کرده‌ایم، برداشت غلات و دیگر مواد خام غذایی را با بحران روبه‌رو خواهد کرد. استفاده از سفره‌های آب زیرزمینی در جهان و در ایران بیش از حد متعارف است. سطح آب در حال کاهش است و خاک سطحی هم در حال نابودی. اتفاقی که خواهد افتاد، برهم‌خوردن شیمی خاک برای کشاورزی است و خطر فقر و قحطی برای میلیون‌ها نفر در بسیاری از کشورها. حال در کنار این مسائل خطر جنگ هسته‌ای را هم مرور کنید تا دریابید چگونه مشکلات بشر گویی گره کور خورده است.

‌زندگی سراسر حل مسئله است

راه مقابله با این مشکلات، همبستگی مردمان جهان است. بشر دیگر نمی‌تواند این درجه از نابرابری را تاب بیاورد و درباره پیامدهایش بی‌تفاوت باشد. امروزه بین دو تا سه میلیارد نفر روی زمین با درآمدی کمتر از دو دلار در روز زندگی می‌کنند. چیزی در حدود یک میلیارد نفر با درآمد کمتر از یک دلار هستند و چیزی در همین حدود از دسترسی به آب آشامیدنی محروم‌اند. هر سال چندین میلیون نفر به خاطر بیماری‌های ناشی از انتقال با اب آلوده جان خود را از دست می‌دهند. اگر فقط بخش کوچکی از پولی که برای ساخت جنگ‌افزار به کار می‌رود، صرف بهداشت و آموزش در جهان می‌شد، جهان جای بهتری بود. اگر می‌خواهیم به جنگ‌ها پایان بدهیم، باید نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل را تقویت کنیم. سازمان ملل در کنار نهادهایی مانند یونیسف و یونسکو و پزشکان بدون مرز و صلیب سرخ و چند نهاد دیگر، با داشتن بودجه کافی، می‌توانند خیلی از مسائل جهانی را حل کنند. نکته اینجاست که جنگ و نابرابری اقتصادی در هم‌ تنیده‌اند و حل یکی بدون توجه به دیگری ممکن نیست. ما در زمانی بحرانی از تمدن بشر زندگی می‌کنیم. زمان، زمانه بحران‌های کمرشکن است. هر‌یک از ما باید مسئولیت فردی و احتماعی خودمان را برای حل مشکلات جهان و نیز زیست‌پذیر‌کردن زمین برای نسل‌های بعدی بر‌عهده بگیریم. مردمان جهان نباید این کار مهم را فقط به سیاست‌مداران محول کنند. واگذاری حل بحران‌ها به سیاست‌مداران تاکنون ناکافی و گاهی فاجعه‌بار بوده است. بسیاری از سیاست‌مداران برای تأمین بودجه کارزارهای انتخاباتی به شرکت‌هایی وابسته‌اند که یا از بنگاه جنگ پول در‌می‌آورند یا از تخریب محیط‌ زیست. نمی‌توان به آنان اعتماد کرد تا به بلندمدت فکر کنند. همچنین نباید چشم‌بسته به رسانه‌های جمعی هم اعتماد کرد. کار درست این است که هرکسی مسئولیت شهروندی خود را بپذیرد و در حد خودش در همزیستی جهانی سهیم و شریک باشد. اینکه به فکر استعمارگری نوین باشیم، جز بدبختی بیشتر و جنگ و مرگ حاصلی ندارد. جنگ و به‌ویژه جنگ هسته‌ای هیچ برنده‌ای ندارد. با همکاری مشترک مردمان جهان، به شکل نهادهای بین‌المللی شفاف می‌توان ارزش‌های جدیدی خلق کرد و مشکلات را حل کرد. این تصور که مشکل برای همسایه است یا این خیال که درها را ببندیم و خود را منزوی کنیم، به خودمان و دیگران کمکی نخواهد کرد. برای حل مشکل باید از توانمندی‌های زنان در جهان استفاد کرد. آموزش کودکان در سراسر جهان تضمینی عالی است برای صلح جهانی. بگذارید خیلی ساده بگوییم که آموزش انسان‌دوستی بیش از هر چیزی برای جهان امروز و مدارس آن لازم است تا کودکان امروز مسئولان فردایی شوند که بیش از جنگ به دنبال گنج همزیستی باشند. بشر امروز به حد کافی گنجینه‌ای از فرهنگ و تجربه‌ای از جنگ‌ها دارد تا بداند همزیستی و حفظ طبیعت به بقایش کمک خواهد کرد. بیشتر مردم جهان خواهان صلح هستند. بیشتر مردم جهان در آرزوی کاهش هزینه‌های بنگاه جنگ و افزودن آن به توسعه پایدار و زیست‌بوم و آموزش هستند. نکته مهمی که وجود دارد، این است که مردم جهان درباره توانایی‌شان در تغییر شرایط و نیز دیکته‌کردن آن به سیاست‌مداران، ناآگاه هستند. بگذارید این مقاله را این‌طور به پایان ببریم. بشر در‌عین‌حال که اشتباه‌های بزرگی در کارنامه‌اش دارد، نبوغ کافی هم برای حل مشکلات دارد. یادمان نرود که چطور از گونه شکارچی-گردآورنده رسیدیم به ساخت هواپیمای پهن‌پیکر، به کره ماه قدم گذاشتیم و در سیاره بهرام به دنبال ساخت زمینی دیگر هستیم. نکته اینجاست که جنس زندگی بشر پس از انقلاب صنعتی اول تا چهارم به گونه‌ای شده که فردی به‌تنهایی نمی‌تواند هواپیمای بویینگ بسازد و حتی هیچ کشوری عاقلانه نیست خودش را یک‌تنه بسازد، به همین شکل هم نمی‌تواند به‌تنهایی خوشبخت باشد. درمان بیماری‌ها و رفتن به فضا، کارهایی است که اگر جمعی انجام شود، می‌تواند به توسعه پایدار منجر شود و اگر حتی عکس‌گرفتن از کهکشانی دوردست را دستاویز تولید نابرابری کنیم، برای‌مان بحران خواهد ساخت. بشر نیاز دارد برای حل مشکلات به اندیشه‌هایی متوسل شود که همگانی است. در جهانی با تجارت جهانی و شبکه‌های اجتماعی نمی‌توان خودبرتربینی داشت و خواهان صلح هم بود. میراث دانش و فرهنگ تمدن بشر که تمدن پیچیده انسان به آن وابسته است، یادگار همیاری و همکاری است. بدون اشتراک و همکاری جهانی دانش نمی‌تواند خوشبختی بیافریند. دانش و فناوری تیغی دولبه است که می‌تواند بمب هسته‌ای بسازد و مرگ‌آفرین باشد و نیز می‌تواند دستگاه تصویربرداری بسازد و بیماری را درمان کند. بخش عمده‌ای از مردم جهان خواهان ساخته‌شدن دستگاه تصویربرداری‌ هستند تا کلاهک هسته‌ای. همان‌طور که بخش زیادی از مردم خاورمیانه خواهان صلح هستند و پایان‌یافتن درگیری‌های خونین و همان‌گونه که بخش زیادی از مردم غزه و اسرائیل خواهان زندگی مسالمت‌آمیز هستند و نه جنگ.