|

بهانه اسرائیل در نسل‌کشی اهالی غزه

بیش از سه هفته است که نوار غزه محمل درگیری شدید ارتش اسرائیل با نیروهای جنبش مقاومت اسلامی حماس و مردان، زنان و کودکان فلسطینی شده است. طبق آمار رسمی اعلام‌شده، بیش از هشت هزار نفر مردم عادی، مشتمل بر سه‌هزارو 195 کودک، جان خود را از 7 اکتبر تاکنون از دست داده‌اند؛ اتفاقی که با حمله حماس شروع شد؛

بهانه اسرائیل در نسل‌کشی اهالی غزه

 سبحان رضایی-جامعه‌شناس: بیش از سه هفته است که نوار غزه محمل درگیری شدید ارتش اسرائیل با نیروهای جنبش مقاومت اسلامی حماس و مردان، زنان و کودکان فلسطینی شده است. طبق آمار رسمی اعلام‌شده، بیش از هشت هزار نفر مردم عادی، مشتمل بر سه‌هزارو 195 کودک، جان خود را از 7 اکتبر تاکنون از دست داده‌اند؛ اتفاقی که با حمله حماس شروع شد؛ اما با صدها بار بمباران شهر و ساختمان‌های غزه و همچنین ورود زمینی سربازان از سوی اسرائیل ادامه پیدا کرد. اقدامات اسرائیل در حمله به نوار غزه به گونه‌ای رقم خورده است که شاید بتوان آن را یکی از دهشتناک‌ترین نسل‌کشی‌های بشریت در دوران معاصر دانست.

نسل‌کشی

دراین‌میان نسل‌کشی نوعی از خشونت سیاسی است که مانند دیگر گونه‌های آن مانند ترور، کشتارهای جمعی، بمب‌گذاری‌های انتحاری، جنگ‌ و... از مسیر اقدامات شدید خشونت‌آمیز، با هدف ارسال پیام‌های معین سیاسی به مخاطبان ملی، قومی، مذهبی و بین‌المللی انجام می‌شود. در واقع خشونت سیاسی نوعی از واقعه رسانه‌ای 

(Media Event) است که مشتمل بر همه ارزش‌های خبری می‌شود و با کشتار وسیع مردم تلاش می‌کند در صدر اخبار همه رسانه‌های مهم داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی قرار گیرد تا حمایت خودی‌ها و ترس و تحقیر دشمنان را ایجاد کند. تجربه‌های نسل‌کشی نسبت به یهودیان در آلمان نازی، چپ‌گرایان در اندونزی، توتسی‌های رواندا، هزاره‌های افغانستان و... همگی الگوهای مشابهی داشته‌اند:

الف- رخداد/بهانه اولیه: همه نسل‌کشی‌ها از یک رخداد یا بهانه اولیه آغاز می‌شود. برای مثال در هولوکاست، آدولف هیتلر وقتی به‌عنوان صدراعظم آلمان و رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان به قدرت می‌رسد، با ادعای خیانت ملی یهودیان در جنگ اول و ادعای نامناسب‌بودن آنان برای میهن و... به پاک‌سازی نژادی آنان اقدام می‌کند. در اندونزی، کودتای چپ‌گرایان در سی‌ام سپتامبر با شکست روبه‌رو می‌شود. در رواندا، هواپیمای هابیا ریحانا، رئیس‌جمهوری وقت، سقوط می‌کند و کوتاهی آن به گردن توتسی‌ها می‌افتد. در افغانستان، زبان فارسی و مذهب تشیع هزاره‌ها تمایزی را می‌آفریند که عبدالرحمن‌ در یک فرایند هویتی نسل‌کشی به تکفیر و جهاد علیه ایشان و حذف وسیع آنان در هزاره‌جات پرداخت. در نسل‌کشی اسرائیل در نوار غزه نیز بهانه حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل است.

ب- انتشار سریع و وسیع گفتمان توجیه گر خشونت سیاسی علیه قربانیان بالقوه: این رفتارهای جنایت‌آمیز آدمیان همواره با یک گفتمان رمزگذاری‌شده (Encoded Discourse)، توجیه می‌شوند؛ گفتمانی که در آن، مفاهیم بنیادینی مانند خودی‌ها، دشمنان و همچنین چرایی و چگونگی نبرد میان خودی‌ها و دشمنان، به جزئیات شرح‌ داده و توجیه می‌شود. در‌این‌میان این گفتمان، روایتی انسانیت‌زدا (Dehumanized) از قربانیان بالقوه ارائه می‌دهد و تلاش می‌کند تا ارتباطی ذاتی را میان عاملان رخداد اولیه و آثار منفی برآمده از آن با همه مردان، زنان و کودکان اجتماع ایشان برقرار کند. معمولا این گفتمان از طریق انتشار انواع تبلیغات سیاسی

(Propoganda) مانند سخنرانی، بیانیه، کتاب، مصاحبه، فیلم و... در فضای مخاطبان داخلی و بین‌المللی به‌ سرعت و شکلی وسیع منتشر می‌شود.

ج- تقویت سرمایه اجتماعی و ارتباطات درون‌گروهی اجتماع متخاصم: در بسیاری از موارد، نسل‌کشی‌ قربانیان با انگاره دفاع از خودی‌ها شروع می‌شود و رخداد اولیه و تبعات پس از آن محمل ایجاد یک وحدت موقتی میان اعضای اجتماع متخاصم را به وجود می‌آورد که مشتمل بر افزایش سرمایه اجتماعی و ارتباطات درون‌گروهی در میان ایشان است. این فضای اجتماعی، مرز میان خودی‌ها و دشمنان مفروض را به قدری عمیق می‌کند که کشتار کودکان، زنان و مردان قربانی، دفاع از اکنون یا آینده خودی‌ها تلقی می‌شود.

د- انتشار سریع پیام‌های رسانه‌ای مقوم گسترش خشم عمومی در میان ایشان درباره قربانیان: در‌این‌میان، پیام‌های رسانه‌ای متعددی در بی‌رحمی، بدذاتی و در کل غیرانسان‌بودگی قربانیان منتشر می‌شود تا خشم عمومی و توان بسیج خودی‌ها درباره قربانیان بالقوه افزایش یابد.

هـ- بسیج وسیع، حمله و کشتار قربانیان: همه عوامل یادشده سبب می‌شود تا یک بسیج و هجمه ناگهانی در میان اجتماع متخاصم شکل بگیرد و به ایشان امکان اجرائی مقابله و حذف آن قربانیان بالقوه را فراهم آورد. در‌این‌میان در کشورهایی مانند آلمان نازی و اسرائیل، قدرت سازمان‌دهی بوروکراتیک در داخل ساختارهای امنیتی و نظامی، امکان تقویت و تسریع این بسیج و حمله را در ابعاد گوناگون رسانه‌ای، اقتصادی، نظامی و سیاسی فراهم می‌آورد. در واقع، برخلاف تجربه کشتار بی‌گناهان تونسی یا مارکسیست‌ها در اندونزی، دیگر به قمه، تفنگ و چاقو برای کشتار نیاز نیست؛ بلکه دولت‌های مدرن می‌توانند با موشک، تانک و بمب‌های کور، زندگی هزاران نفر انسان بی‌گناه را در آنِ واحد به مرگ بدل کنند.

و- بهره‌برداری از امتیازات: پس از کشتار وسیع قربانیان، سازمان‌دهندگان این مکانیسم اجتماعی به سراغ هدف اصلی خویش می‌روند و به بهره‌برداری از منابع و امتیازات قربانیان می‌پردازند.

گفتمان  توجیه گر   اسرائیل

در‌این‌میان، نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاعش، یوآف گالانت، در سخنرانی‌های متعدد دو هفته گذشته و به‌ویژه ششم آبان‌ماه، تلاش کرده‌اند تا گفتمان مشروعیت‌بخش نسل‌کشی اسرائیل در نوار غزه را به‌خوبی مطرح کنند که مشتمل بر روایتی ایدئولوژیک، ملی‌گرایانه، قوم‌محور و آخرالزمانی است که خودی‌ها، دشمنان و چرایی و چگونگی نبرد را تشریح می‌کند:

خودی‌ها: نتانیاهو، در سخنرانی ششم آبان، «خودی‌ها» را قومی برگزیده از سه هزار سال پیش، مدافعان حق، شجاعان، متحدان با یکدیگر و اخلاقی‌ترین ارتش جهان می‌خواند که از سوی خداوند، جهان غرب، جهان عرب، ایالات متحده، اروپا، بریتانیا، فرانسه و... حمایت می‌شود.

دشمنان: در مقابل، نتانیاهو و گالانت اهالی نوار غزه و حماس را به‌عنوان دشمنان این «خودی‌ها»، حیوانات انسان‌نما (Animal Humans)، اشرار، پلیدان، باطلان، جنایتکاران علیه بشریت، دروغ‌گوها و ریاکاران معرفی می‌کنند.

چگونگی نبرد ما با دشمنان: در این بیان ایدئولوژیک، جنگ با اهالی غزه نبردی است که ریشه‌اش به سه هزار سال قبل می‌رسد که جنگ استقلال ۱۹۴۸ را از سر گذرانده و تا امروز با هدف پیروزی پیش رفته است. به بیان نتانیاهو، این جنگ دوم استقلال است که سربازان راست‌قامت اسرائیلی در یک فرایند طولانی نبرد حق علیه باطل، از زمین و زیر زمین و هوا با حماس و غزه می‌جنگند.

چرایی نبرد: نتانیاهو، چرایی و انگیزه‌های ایشان در این کارزار را دفاع از کل بشریت، حق، انتقام، همبستگی ملی همه مردم اسرائیل، جلوگیری از شکست و پراکندگی مجدد قوم یهود و آزادی گروگان‌ها تعریف می‌کند. او ادعا می‌کند که متحدان ما در جهان غرب و عرب می‌دانند که اگر ما در این جنگ برنده نشویم، آنها هدف بعدی حماس خواهند بود؛ بنابراین ما به جای همه جهان خوب‌ها با بدها (اهالی غزه و حماس) می‌جنگیم.

جمع‌بندی

چنین روایتی، قدرت گفتمانی گسترده‌ای در توجیه و مشروعیت‌بخشی هرگونه مقابله، برخورد و جنایت‌ خودی‌ها علیه دشمنان به دست می‌دهد؛ چنان‌که به‌صورت مشابه در نسل‌کشی‌های پیشین، در هولوکاست، رواندا، بوسنی، هزاره‌جات و... نسبت به دیگری‌ها به کار رفته است. قربانیان این مکانیسم اجتماعی نسل‌کشی، یک روز یهودی، روزی دیگر چپ‌گرا، توتسی، هزاره و... و امروز مسلمان فلسطینی‌اند؛ اما همه انسان، بی‌گناه، پدر، مادر، فرزند و بندگان خدای خالق مهربان‌اند. هرچند مهم‌ترین هدف این بازی، افزایش قدرت دولت و شخص نتانیاهو در جامعه اسرائیل است؛ اما به قیمت از دست رفتن زندگی و جان هزاران بی‌گناه از کودکان، زنان و مردان فلسطینی تمام می‌شود. و باید در نظر دشت که این نسل‌کشی نه‌فقط در حق فلسطینیان انجام می‌شود؛ بلکه آینده هم‌زیستی دو جمعیت مسلمان و یهودی را برای دهه‌ها به امری غیرممکن بدل می‌کند و در عوض، دشمنی و نفرت دوجانبه را به عادتی روزمره تبدیل می‌کند. این بدترین سرنوشتی است که می‌توان هم برای مردمان و کودکان فلسطینی و هم اسرائیل در امروز و فردا رقم زد.