انتخابات به افق خالصسازان
سه ماه دیگر، انتخابات مجلس دوازدهم است؛ اما گویا فضای سیاسی، رغبتی به داغکردن صحنه ندارد. این هفته نتایج اولیه صلاحیتها مشخص شد. اندک نمایندگان منتقد این دوره ردصلاحیت شدند. انتظار میرفت اکنون که فاجعه بزرگ جنایت در غزه مظلوم، فرصتی برای همگرایی گروههای سیاسی متضاد داخلی فراهم آورده، عقلانیت سیستم شرایطی فراهم آورد که با سعه صدر، همه شایستگان بتوانند در میدان رقابت حاضر شوند و نتیجه هرچه باشد، موجبات قوام و استحکام بیشتر نظام را فراهم آورد.
سه ماه دیگر، انتخابات مجلس دوازدهم است؛ اما گویا فضای سیاسی، رغبتی به داغکردن صحنه ندارد. این هفته نتایج اولیه صلاحیتها مشخص شد. اندک نمایندگان منتقد این دوره ردصلاحیت شدند. انتظار میرفت اکنون که فاجعه بزرگ جنایت در غزه مظلوم، فرصتی برای همگرایی گروههای سیاسی متضاد داخلی فراهم آورده، عقلانیت سیستم شرایطی فراهم آورد که با سعه صدر، همه شایستگان بتوانند در میدان رقابت حاضر شوند و نتیجه هرچه باشد، موجبات قوام و استحکام بیشتر نظام را فراهم آورد.
صاحبمنصبان گرامی باید یادشان باشد که بعد از حادثه 11 سپتامبر و لشکرکشی غرب به خاورمیانه، آنچه کشورمان را از خطر بزرگ جنگ ویرانگر و اشغال دور ساخت، حضور پرشور و مثالزدنی مردم در انتخابات دولت دوم اصلاحات بود. آمریکا بهخوبی دریافته بود که مانع بزرگ غرب در منطقه خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران است؛ اما انتخابات شورانگیز تابستان سال 1380 ایران و انتخاب آقای سیدمحمد خاتمی با رأی بالا، آنها را از صرافت حمله نظامی باز داشت و هدفشان به اشغال عراق و افغانستان تغییر کرد.
در این شرایط رسانهها بهعنوان زبان گویای مردم، بار سنگینی بر دوش دارند. از یک طرف باید به هر نحوی شده، مخاطبان خود را راضی کنند که انتخابات کمفروغ نشود. مشارکت در هر شرایطی، بهتر از مشارکتنداشتن است. حتی در انتخابات درونگروهی اصولگرایان، میتوان میان بد و بدتر انتخاب کرد. دولت و نهادهایی با اینکه توانستهاند اختیار اغلب رسانههای جریان اصلی را در دست بگیرند؛ اما آنها با بحران مخاطب مواجه هستند. مردم عموما توجهی به این رسانههای بزرگ کمخاصیت ندارند. رسانههای اصلاحطلب هم تأثیرگذاری کمی بر هواداران محدود باقیمانده دارند. بخش اعظم مخاطب تأثیرگذار ایرانی که شامل قاطبه جوانان و نوباوگان میشود، چشم و گوش به محتوای فضای مجازی دارند. چشمشان و هوش و گوششان به صفحه موبایلشان است. خط و ربطشان را از آن میگیرند. در این فضای پیچیده، سلبریتیها و اینفلوئنسرها
یکهتازی میکنند.
به نظر من، حفظ روال گذشته و تنگترکردن فضای کنشگری سیاسی و اجتماعی و حرکت بر مدار خالصسازی و حذف مستمر رقبا و کوچککردن مدام دایره خودی، شکاف موجود میان سیستم اجرائی و جوانان را به گسست تبدیل میکند. اگرچه بازکردن فضا هم چندان نخواهد توانست مردم را پای صندوقهای رأی بکشاند؛ اما به لحاظ بینالمللی و محاسبات دشمنان، حضور همه سلایق و جناحهای فکری و سیاسی، ضمن اینکه به برپایی مجلس قوی و اثربخش کمک خواهد کرد، پیام صلابت و استحکام درونی نظام را به دنیا خواهد داد. رسانههای جریان اصلی و تولیدکنندگان محتوا و صاحبان قلم، میتوانند سیاستگذاران را متوجه مخاطرات بزرگ و سرنوشتساز انتخابات بیرونق و درونگروهی کنند.
خالصسازان فکر میکنند بیرونراندن منتقدان و معترضان از صحنه، فضا را برای حضور و نقشآفرینی نیروهای مخلص و مؤمن مهیا میکند. آنها بهتر است به سرنوشت سازمانها و نهادهایی که در دو سال اخیر به دست چنین نیروهایی افتاده، با دیده انصاف بنگرند؛ واقعا کدامیک توانستند کاری از پیش ببرند و مشکلات و آلام مردم را کم کنند. رسانههای مستقل باید کارنامه مدیران خالصسازیشده را منصفانه بررسی کنند و نتیجه را در معرض عام قرار دهند.رسانهها باید بدانند که عموم مردم در اغلب امور تابع استدلال نیستند. جامعهشناسان معتقدند مردم به طور معمول به لحاظ فکری تابع افراد و گروههای مرجع خود هستند. مسیر تغییر یک تصمیم و باور در جامعه یا اثرگذاری روی مردم هم از طریق گروههای مرجع است. باید دریافت و دانست که گروه مرجع جوانان این سرزمین کیست؟ گروه مرجع کسانی که با ظرافت و جدیت خالصسازی را دنبال میکنند، کیست؟ اگر افراد و گروههای مرجع در موضوعی مثل مشارکت سیاسی، دچار تشتت نظری باشند، این وضعیت به جامعه هم سرایت خواهد کرد. بدتر از آن، اگر افراد و گروههای مرجع در یک فرایند چندساله، مرجعیتشان را از دست داده باشند، جامعه مثل موم بیشکلی میشود که قابل پیشبینی و کنترل نیست و در هر موضوعی ممکن است به شکلی دربیاید.
رسانهها باید هشدار دهند که بحران مرجعیت و وضعیت نامناسب اعتماد اجتماعی مربوط به همین وضعیت است. امروز بخش درخورتوجهی از جامعه رهاست. هر چقدر هم مسئولان و دستاندرکاران استدلال کنند، در موضوعات مختلف جامعه نخواهد پذیرفت. مشکل از استدلال نیست؛ بلکه از کسی است که استدلال میکند. یک ماه است منطقه خاورمیانه دچار التهاب و جنگ و خونریزی است. اگر خدای ناکرده رؤیای دشمن تعبیر شود و به هر دلیلی آتش جنگ به سمت ما بیاید، واکنش عامه مردم و جوانان ما چه خواهد بود؟ جواب آنهایی که دایره نظام را مدام تنگ میکنند و انتخابات را از خاصیت گردش نخبگان خالی کردهاند، به این سؤال راهبردی چیست؟ رسانههای مستقل و صاحبان فکر و اندیشه، باید انذار دهند و هرکسی به سهم خود تلاش کند و اجازه ندهد کشور به سمتی برود که امکان جبران اشتباهات از دست برود. همه ما در قبال سرزمینمان مسئولیم.