آتشکدهای درون دریا
پیکر محمدعلی اسلامیندوشن به ایران بازگشته است و آخر این هفته در همسایگی عطار و خیام برای همیشه آرام خواهد گرفت. او از نویسندگانی است که بسیار از ایران نوشته است. در نوشتههای او حال و گذشته ایران به هم پیوند میخورد و سیاست و تاریخ و فرهنگ و ادبیات نیز.
پیکر محمدعلی اسلامیندوشن به ایران بازگشته است و آخر این هفته در همسایگی عطار و خیام برای همیشه آرام خواهد گرفت. او از نویسندگانی است که بسیار از ایران نوشته است. در نوشتههای او حال و گذشته ایران به هم پیوند میخورد و سیاست و تاریخ و فرهنگ و ادبیات نیز.
هرکس او را با چیزی به یاد میآورد و بسیاری با عشق و علاقهاش به ایران و فردوسی؛ اما برای من او یکی از نخستین کسانی است که نوشتن درباره ایران برای نسل جوان را رونق داد، با مجموعهای که بیش از 60 سال پیش سرپرستی کرد. اوایل دهه 80 بود. تلفن زدم به محمدعلی اسلامیندوشن تا درباره نوشتن مجموعه کتابی درباره تاریخ ایران برای نوجوانان با او مشورت کنم. تشویق و استقبال کرد و بعد هم دعوتش کردیم انجمن نویسندگان کودک و نوجوان تا درباره «گفتن از ایران برای بچهها» حرف بزند. نکته جالب اینجاست که آن تلفن و این دعوت بدون اطلاع از کارهایی بود که او روزگاری برای نسل جوان انجام داده بود؛ اما اینکه چرا سراغش رفته بودم، به خاطر نقلقولی شفاهی از او بود که هنوز راست و دروغش برایم روشن نیست. یکی از دوستانم گفت که استاد اسلامیندوشن معتقد است بچههای ایران باید «تهبندی» فکری درباره ایران داشته باشند. فکر میکنم احتمالا این تهبندی ساخته و پرداخته آن دوست بود؛ اما مضمونش به او میآمد. وقتی تماس گرفتم و کار را توضیح دادم، او بدون استفاده از کلمه تهبندی چنین مضمونی را دوباره بیان کرد. سالها گذشت. آن کتابها نوشته و منتشر شد و من در سالهای اخیر بیشتر به این موضوع مشغول شدم و توجهم علاوه بر سخنگفتن از ایران به تاریخ سخنگفتن از ایران هم جلب شد. پیشتر از ما، درباره ایران چگونه اندیشیدهاند و چگونه آن را به نسل جوان منتقل کرده اند؟ در همین گشتوگذارها بود که به مجموعهای رسیدم که در مؤسسه فرانکلین زیر نظر محمدعلی اسلامیندوشن، با عنوان کلی «کتاب جوانان: برای آشنایی با فرهنگ و تمدن و سرزمین ایران» منتشر شده بود. اولین کتاب از این مجموعه با عنوان «قالی ایران» نوشته م.ا. بهآذین بود با مقدمهای از مؤسسه انتشارات فرانکلین که در آن تأکید شده بود: مؤسسه فرانکلین پس از آنکه چندین سال فقط به کار ترجمه پرداخت، بر آن شد که در زمینه تألیف نیز قدمی بردارد. به این منظور طرح مجموعه حاضر ریخته شد و گروهی از مؤلفان برجسته ایران دعوت شدند تا در این امر شرکت کنند. همچنین این کتاب اشارهای داشت به قلم محمدعلی اسلامیندوشن که ضرورت انتشار چنین کتابهایی را توضیح میداد: برای آنکه بتوان کشوری را دوست داشت و برای آبادی و اعتلای آن کوشید، باید نخست آن را شناخت و این مجموعه به منظور آن ایجاد شده است که ایران را به ساکنان خود بهویژه جوانان، بهتر بشناساند. او در این نوشته از نوعی گسستگی بین جوانان و فرهنگ و گذشته ایران سخن میگوید و مجموعه کتاب جوان را نخستین قدم در این زمینه برمیشمارد و مؤلفان کتابهای مجموعه را در رشته کاری خویش دارای بصیرت و آزمودگی و انگیزه اصلی آنان را در تألیفها، عشق به این آب و خاک و خدمت به معرفت میداند. اسلامیندوشن در پایان اشارهاش مینویسد: فرهنگ ایران باید در طریقی پیش برود که پلی بین گذشته و حال ببندد و تفاهم و پیوستگی بیشتری بین این سرزمین و ساکنان آن پدید آورد. در تألیف این کتابها که ظاهرا به 16 عنوان رسید، چهرههای برجستهای مانند عبدالحسین نوایی (کریمخان زند)، احمد اقتداری (خلیج فارس)، م.ا. بهآذین (قالی ایران، محمد دبیرسیاقی (سلطان جلالالدین خوارزمشاه)، غلامحسین یوسفی (ابومسلم خراسانی)، محمداسماعیل رضوانی (انقلاب مشروطیت)، یحیی ذکا (گوهرها)، حبیبالله ثابتی (جنگهای ایران) و... همکاری داشتهاند. او چنان که خود در گفتوگویی در مجله نگین اشاره میکند، نه بهعنوان کارمند بنگاه فرانکلین بلکه بهعنوان سرپرست مجموعه کتابهای جوانان و به صورت پارهوقت و دورکاری از سال 1341 تا پایان انتشار این 16 کتاب با آن مؤسسه کار میکند: «سال 1341 از جانب مؤسسه یادشده به من گفته شد که قصد دارند یک سلسله کتاب راجع به فرهنگ ایران برای جوانان تألیف کنند و از من خواستند که سرپرستی آن را بر عهده بگیرم. من به امید آنکه روش تازهای در امر تألیف بتواند عرضه شود و در آشنایی جوانان با گذشته کشورشان قدمی برداشته شود، پذیرفتم. قراری دراینباره گذاشته شد. وظیفه من این بود که مؤلف انتخاب کنم، سپسطرح کتاب را با او بریزم و در ضمن کار، مورد مشورت او باشم و پس از خاتمه تألیف، نسخهها را تنقیح و هماهنگ کنم که همه این کارها را در خانه انجام دادم». شاید الان با توجه به گذشت بیش از 60 سال از طراحی این مجموعه و انتشار کتابهای متنوعی درباره ایران، ارزشهای این مجموعه در زمان خودش چندان به چشم نیاید؛ اما درباره ویژگیهای مجموعه بهویژه در آن دوره زمانی به چند نکته میتوان اشاره کرد. نخست اینکه در آن روزگار چنین کتابهایی درباره ایران که در آن جای ستایشهای اغراقآمیز را توصیفی نسبتا بیطرفانه بگیرد، بسیار کم بود. دوم اینکه اغلب کتابها درباره ایران، بهجز مجموعههای بازاری که برخی روزنامهنگار-نویسندهها مینوشتند، ترجمه متون دشوار و آکادمیک یا تألیفاتی از این دست بود و هرکس حوصله خواندنشان را نداشت. سوم اینکه سخنگفتن برای نسل جوان از ایران در کتابها محدود به چند موضوع از تاریخ ایران با محوریت شخصیتها و پادشاهان بود اما در این مجموعه دایره بزرگی از موضوعات درباره ایران مدنظر بود؛ موضوعهایی مانند گوهرها و جنگلها و خلیج فارس و شهرها و رویدادها و سرداران و شاهان تأثیرگذار. نگاهی به موضوعهای این 16 کتاب و نویسندگان آنها همزمان نشان از وسعت مشرب او و نگاهش به ایران دارد که محصور در دایرهای خاص نیست. هم نویسندگان از طیفهای متنوع فکریاند و هم موضوعات متنوعاند. او بیش از بسیاری از همنسلانش از ایران نوشته است. او در لابهلای نوشتههایش بارها از پیچیدگی، رازآلودگی و ظرفیتها و هم ضعفهای ایرانیان و ایران نوشته است؛ اما همیشه اطمینان داشت که ایران مانند ققنوسی است که از خاکستر خود بلند میشود:
ایران به نهاد خود معما دارد/ بس معرکه نهان و پیدا دارد/ هم کوه یخ است و نیز هم شعله تاک/ آتشکدهای درون دریا دارد