ویرایش موضعی یا استنساخ مکرر اشعار منتشرشدۀ نیما
مرگاندن تاریخِ اکنون
قریب به شش دهه از مرگ نیما گذشت تا از میان اوراقِ درهموبرهم و پراکندۀ دستنوشتههای مؤسس شعر مدرن ایران، دو کتاب با عناوین «صد سالِ دگر» و «نوای کاروان» منتشر شد.
قریب به شش دهه از مرگ نیما گذشت تا از میان اوراقِ درهموبرهم و پراکندۀ دستنوشتههای مؤسس شعر مدرن ایران، دو کتاب با عناوین «صد سالِ دگر» و «نوای کاروان» منتشر شد. از نیما که بهتعبیر خودش زمانِ زندگی نگذاشت تا او در آرامش کار خود کند و «آثار شلوغِ» خود را سر و سامان بدهد، دستنوشتههایی بر جا مانده که گردآوری و تصحیح آنها، حکایتِ دور و دراز و مفصل دارد و از دیرباز محل جدلها بوده است و گویا این جدل را سَر بازایستادن نیست. سال 1396 بود که جلد نخستِ دستنوشتههای نیما یوشیج با عنوان «صد سالِ دگر» در مجموعه ادب معاصرِ فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بهتصحیح سعید رضوانی و مهدی علیائیمقدّم استنساخ شده و به چاپ رسید. اگرچه دیگر مصححان نیما نیز پیشتر اقرار کرده بودند که با تمام صرف وقت و دقت در مقابله نمیتوان از صورت نهایی اشعار شاعری سخن گفت که با یک عمر استخوان خُرد کردن، زندگی خود را وقف سرودن شعر و اندیشیدن به شعر کرده است، تصحیح درخوری از شعرهای منتشرنشدۀ نیما در این دو کتاب حاصل شد. احمد سمیعی (گیلانی) فقید که در وسعت دانشِ ادبی او هیچ شک و شبههای نیست، در تذکاری که با نثر بیبدیل و دقتِ تاریخی خود بر کتاب نوشته است، «اجرای طرح تدوین اوراق پراکندۀ بهجامانده از نیما یوشیج» را در فضای پژوهشی اوایل قرن حاضر «بیسابقه» دانسته و مینویسد: «اسناد و مدارکی نظیر این اوراق، البته سازمانیافته، در گنجینههای متفرق وجود داشته اما برای تدوین و تنظیم آنها قدمی برداشته نشده است. در سالیان اخیر، نمونههای متعدّد از تدوین و نشر اسناد و مدارک تاریخی را شاهد بودهایم اما این مواد عموماً بهصورت متون مدوّنی بودهاند که تنها میبایست خوانده و تصحیح شوند». اما اوراق بهجامانده از نیما حکایت دیگری داشت، این دستنوشتههای پراکنده برخی به خط ناخوانا بودند یا خطخوردگی داشتند و این موانع کار استنساخ را دشوار میکرد. مصححانِ این جلد نیز در مقدمهشان به درهمریختگی و آشفتگی اسناد و کیفیت نامطلوب تحریر آنها اشاره کردند که همین امر موجب شد تنظیم و تدوینِ این دستنوشتهها کاری وقتگیر باشد و از سال 1393 تا زمان انتشار جلد نخست یعنی سال 1396 طول بکشد. آثاری که در این جلد گرد آمدند، عمدتاً اشعارِ نام و نشانداری هستند که تاریخ و امضای نیما را داشتند و به سالهای 1301 تا 1336 مربوط میشوند، و با توجه به اینکه نیما شاهکارش «افسانه» را در سال 1301 سرود و در 1338 از دنیا رفت، این دفتر «نمونهای تقریباً متعلق به سراسر دوران زندگی او در مقام شاعری نوآور و شناختهشده» است. دفتر دومِ اشعار منتشرنشدۀ نیما با عنوان «نوای کاروان»، یک سال بعد از انتشار دفتر نخست در فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد، این بار با تصحیح دکتر سعید رضوانی که در مقدمه خود بر کتاب، مهمترین تفاوت این دفتر با دفتر پیشین را به «فرم اشعار» مربوط میداند: اشعاری کلاسیک، نوقُدمایی و نیمایی که قریب به اتفاق آثار شعری نیما را در خود جای دادهاند، بهاضافه اشعاری که در این سه قالب نمیآیند و از اینرو تحت عنوان «اشعار و قطعات در قالبهای دیگر» آمدهاند.
اما غرض از احضارِ دوبارۀ حکایت انتشار و استنساخ و تملکِ دستنوشتههای نیما، ادعای اخیری است که چند روز پیش در سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد مبنی بر اینکه روندِ استنساخ آثار منتشرنشده نیما ادامه دارد. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود، مهدی علیائیمقدّم در مصاحبه خود اشاره میکند که اشعار منتشرشدۀ نیما نیز با تصحیحی مجدد و تجدیدنظر منتشر خواهد شد و وعده میدهد که «همۀ شعرهای نیما را که تاکنون در دو دفتر منتشر شده است با شعرهای منتشرنشدۀ دیگری از او در قالب یک کتاب منتشر خواهیم کرد». اگر به فهرستِ بلندبالای تقدیر و تشکر مصححانِ جلد نخست و مصحح جلد دومِ اشعار منتشرنشدۀ نیما نیمنگاهی بیندازیم که فهرستی از نامهای شناختهشده و مطرح در حوزه ادبیات معاصر و پژوهشاند، یا تنها این واقعیت را در نظر بگیریم که استنساخ دو دفتر منتشرشده، تحتِ نظر و نظارتِ تام و تمام احمد سمیعی (گیلانی)، مدیر وقت گروه ادب معاصر فرهنگستان بوده است، این وعده یعنی نادیدهگرفتنِ دو تصحیح پیشین، کاری عجیب و عبث به نظر میرسد. بگذریم از اینکه طبق قانون «حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان»، فارغ از حقوق مادی صاحب اثر، حقوق معنوی پدیدآورنده محدود به زمان و مکان نیست و غیرقابل انتقال است و آگاهی از تنها قانونِ حمایت از حقوق معنوی برای سازمان فرهنگی عریض و طویلی همچون فرهنگستان زبان و ادب فارسی، امری بدیهی، ضروری و از اسبابِ کار تألیف و استنساخ و انتشار اثر است. القصه، اگر ادیبِ گرانمایهای همچون زندهیاد احمد سمیعی (گیلانی) دیگر در میان ما نیست، نقد و نظراتِ او و دیگر منتقدان صاحبنظر درباره این دو دفتر موجود است و خوشبختانه خود دکتر رضوانی هم در صحنۀ ادبیات حاضرند و آگاه به حقوق خود هستند. پس اینجا با دید نقادانه به کتابسازی و تکرار مکررات، تنها مروری میکنیم بر نقد و نظراتی که بعد از انتشار دو دفتر اشعار منتشرنشدۀ نیما مطرح شد و دست بر قضا یکی از این نقدهای تندوتیز به قلمِ مهدی علیائیمقدّم بود که خود او یکی از مصححانِ دفتر نخست بوده است. او در نقدی که طبعاً بر جلد دوم دفتر شعرهای منتشرنشده نیما (نوای کاروان) با عنوانِ «کار نیما نه هنوز است تمام» در مجله «بخارا»1 نوشت، عکسهایی از دستنوشتههای نیما را همراه با تصحیح آنها آورده و ایرادات وزنی و شکلی از کتاب گرفته و به از قلمافتادهها نیز اشاره کرده است. بعد از این نقد، احمد سمیعی (گیلانی) در همان شماره، پاسخی درخور تدارک دید که چنانکه شایستۀ مقام و منزلت او بود، نقدی فراتر از مجادله کلامی است. ازاینرو خوانشِ این نقد و کندوکاو در آن که میتواند جایگاهی در حد مانیفستی برای نقد ادبی داشته باشد، ضرورت پیدا میکند. چراکه از آن دست نقدهایی است که حجت را بر خُردهگیران تمام میکند و در تاریخ نقد و بحث و جدلهای ادبی ما نقشی همچون نقدِ عبدالله کوثری بر «اینس» اثر کارلوس فوئنتس، یا مقالۀ مشهور محمدرضا باطنی با عنوانِ «اجازه بدهید غلط بنویسیم!» و بحثِ روشنگر او با ادیب معاصرش ابوالحسن نجفی دارد، که بهجای رَدیهنویسیِ صرف، باب بحث تازهای را میگشودند. استاد سمیعی (گیلانی) نیز از همان مقدمه، بابِ نویی در بحث نقد باز میکند که برای اهلِ اشاره و نظر کافی است. ایشان، نوشتۀ علیائیمقدّم را «از نوع ویرایش موضعی بعد از چاپ اثر» میخواند که عمدتاً به خطاهای اثر نظر دارد و این متون را یکسر متفاوت از «نقد» میداند، چراکه به کلّ اثر نظری ندارد و گویا تنها در کار عیبجویی است: «ویرایش موضعی بعد از چاپ نقد نیست چون به کلّ اثر -محتوا، ساختار، زبان و بیان- نظر ندارد. عیببین است و خطاها و سهوالقلمها را بازمیشناسد و عرضه میدارد. لذا ارزش و معیار اثر با آن معلوم نمیگردد و پوشیده میماند در حالی که نقد عمدتاً به هنرهایی که در اثر خرج شده توجه دارد و ارزش و میزان اثر را تعیین نمیکند... اما ویرایش موضعی پیش یا پس از چاپ اثر به اعتباری نازلترین مرتبۀ ویرایش است چون به کلّ اثر ناظر نیست. عجبا که در جامعه ادبی ما این نوع ویرایش، بهویژه اگر مربوط به تصحیح متن باشد، نقد شمرده شده... است». سمیعی (گیلانی) البته بعد از نامگذاریِ این نوع نوشتهجات، «ویرایش موضعی» را به دو نوع سالم و ناسالم تقسیم میکند و نمونۀ شاخص ویرایش موضعی سالمِ را که هدفش «رفع عیوب و خطاها و بالابردن ارزش اثر است»، کار کارستان «استاد فرزانه زندهیاد فرزان» درباره «کلیله و دمنه» شادروان مینوی میداند که بعد از چاپ این کتاب نوشت و مصحح در چاپ جدید بسیاری از آنها را اِعمال کرد: «سماحت و فروتنی استاد فرزان نمونه و سرمشق درخشانی است که شایسته است نسل جوان از آن پیروی کند. فروتنی دانشمند تعارفی نیست. دانشمند میبیند که دانستههای او به تصاعد عددی و، به موازات آن، نادانستههای او به تصاعد هندسی افزایش مییابد...». اما نوع ناسالم ویرایش موضعی از دیدِ سمیعی (گیلانی) نهتنها «عیببین» بلکه «عیبجو» است و هدفش
بیاعتبار ساختن اثر است نه بالابردن ارزش آن؛ نوشتههایی که «با بوق و کرنا به جامعۀ ادبی عرضه میشود و زمانی برای آن تعبیر رذیلانه پنبۀ فلانی را زدهاند به کار میرفت». در ادامه، استاد سمیعی (گیلانی) به سابقه و لاحقۀ «نوشته/ویرایش موضعیِ» علیائیمقدّم میپردازد و مینویسد: «قضیه از این قرار است که فرهنگستان انبوه نوشتههای منتشرنشدۀ نیما را، زمانی که از آنها خبر شد، از پسرش خرید. اسناد و مدارک در کتابخانۀ فرهنگستان تسجیل شد و پس از مدتی تصمیم گرفته شد بازبینی شوند و آنچه منتشرشدنی است برای چاپ و نشر آماده گردد. مباشرت این طرح طبعاً به گروه ادبیات معاصر فرهنگستان محول شد و گروه آقای سعید رضوانی را، که دوره دکتری خود را در دانشگاه گوتینگن آلمان گذرانده و پایاننامهاش را درباره نیما و پیروان او نوشته بود، برگزید. ایشان صلاح در آن دید که همکار و همیاری برای اجرای طرح انتخاب کند و از آقای علیائی دعوت کرد که طرح را مشترکاً اجرا کنند». در ادامه شرح ماوقع آمده است، اینکه کار استنساخ به صلاحدید دکتر رضوانی از اشعار منتشرنشدۀ نیما شروع شد و سهم بیشتر کار بر عهده ایشان بود و این سهمِ عمده در موعد مقرر آماده شد، اما سهمِ کمتر آقای علیائی در مهلتِ تعیینشده آماده نشد و تمدید مهلت هم شد و این تأخیرها کار را به نقار و کدورت کشاند و دست آخر جلد نخست با عنوان «صد سالِ دگر» منتشر شد. نوبت به جلد دوم که رسید، با توجه به آن سابقه، کارِ مشترک میسر نشده و تتمّۀ اسناد مربوط به شعر به آقای رضوانی سپرده میشود تا مستقلاً کار را تمام کند که ماحصل آن کتاب «نوای کاروان» است. البته در این متن اشاره شده که بخشی از اسناد مربوط به نظریهپردازی نیما درباره شعر و آینده شعر فارسی به مهدی علیائیمقدّم سپرده شده که تا تاریخ نوشتهشدنِ یادداشت سمیعی (گیلانی) یعنی آبان 1398، و تا امروز نیز، خبری از حاصل کار ایشان نشده است. بعد از سابقۀ کار، استاد سمیعی (گیلانی) به لاحقه کار میرسد که «همین نوشتۀ آقای علیائی است که البته کار مفیدی است و زحمت ایشان مشکور است. لیکن انتظار میرفت فراورده بازبینی ایشان به خود آقای رضوانی و یا گروه ادبیات معاصر واگذار میشد». مقالۀ روشنگر سمیعی (گیلانی) با نمونهای از کار مشترکِ دیگر در فرهنگستان ادامه پیدا میکند و در خاتمه نیز «حکایت ابوسعید مهنه» سروده عطار نیشابوری در باب جوانمردی را میآورد که فشردۀ کلام او است.
با اینکه ماهیتِ تصحیح متون به گذشته برمیگردد و امری متعلق به متون قدیم است، با استنساخِ اشعار منتشرنشدۀ نیما، بهقولِ سعید رضوانی «ادبیات معاصر وارد حیطه تصحیح متون و نسخهپردازی شد».2 احمد سمیعی (گیلانی) در اهمیتِ آثاری از این دست، به خصلتِ شفاهی فرهنگ ما اشاره میکند و در تذکار خود بر جلد نخست مینویسد: «از اثرآفرینان روزگاران گذشته و حتی معاصر ما کمتر نوشتهها و اوراقی بهجا مانده که بستگان و نزدیکان حفظ آنها را لازم شمرده باشند یا مواریثی از این دست به دست اهل افتاده باشد که تدوین و نشر آنها را وجهه همت سازد... کُلاً، بنا بر عادت، آنچه را در زمان و زمانه ما میگذرد تاریخ احساس نمیکنیم و از این معنی غافلیم که آنچه امروزی است فردا به تاریخ میپیوندد و اگر مضبوط و مکتوب نگردد جایش خالی خواهد ماند؛ ازاینرو تا زنده است بایدش دریافت. شاعران و نویسندگان و هنرمندان امروزی را، چون حیّ و حاضرند، در دسترس میبینیم و تصور اینکه فردا دیگر در دسترس نخواهند بود به ما دست نمیدهد». احمد سمیعی (گیلانی) اکنون اگر بود، میدید که در فاصلهای کوتاه از نبودنش، دَر به پاشنهای چرخیده که نهتنها عملِ بایگانی و ثبت و ضبط بهمثابهِ مصالح تاریخ رونق نگرفته، بلکه آثار ثبتشده و به کتابت درآمده نیز در امان نیستند و به این قرار، «مردگان نیز ایمن نخواهند بود».
1. ««کار نیما نه هنوز است تمام» نوشته مهدی علیائیمقدم و «یک بار دیگر قضیه سرودهها و نوشتههای منتشرنشده نیما» نوشته احمد سمیعی (گیلانی)، مجله «بخارا» شماره 133، مهر-آبان 1398.
2. «فضای فرهنگی ما بیمار و تهی است»، گفتوگو با سعید رضوانی و حسن میرعابدینی پیرامون «صد سالِ دگر»، نشریه «آزما»، شماره 43، مهر 1396.