ملازهی، تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان:
ایران سیاست یک بام و دو هوایی در قبال افغانستان دارد
تهران میزبان هیئت طالبان است؛ اما حضور آنها در قدرت افغانستان را به رسمیت نمیشناسد
در سال گذشته اختلافات میان ایران و افغانستان درباره موضوعاتی نظیر آب و مهاجرت غیرقانونی اتباع افغانستانی به ایران شدت گرفت که دستکم در موضوع آب موجب ایجاد تنشهای مرزی میان دو کشور شد. با «پیر محمد ملازهی»، تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان در مورد اختلافات آبی تهران و کابل و سفر هیات افغانستانی به ایران گفتوگو کردیم.
آمنه موسوی: در سال گذشته اختلافات میان ایران و افغانستان درباره موضوعاتی نظیر آب و مهاجرت غیرقانونی اتباع افغانستانی به ایران شدت گرفت که دستکم در موضوع آب موجب ایجاد تنشهای مرزی میان دو کشور شد. در همین زمینه در آبانماه، شاهد حضور هیئت عالیرتبه اقتصادی و تجاری از افغانستان به سرپرستی «ملا عبدالغنی برادر آخوند»، معاون اقتصادی نخستوزیر حکومت سرپرستی افغانستان، بودیم که در رأس هیئتی متشکل از ۳۰ مقام طالبان به تهران سفر کرد تا درباره روابط دوجانبه، تجارت، ترانزیت، حملونقل، زیرساختها و راهآهن و مسائل مربوط به مهاجران افغانستانی در ایران بحث و گفتوگو کنند. براساساین با «پیر محمد ملازهی»، تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان، درباره این سفر و همچنین شیوه مواجهه با خیل روزافزون حضور مهاجران افغانستانی در ایران و البته اختلافات آبی تهران و کابل، گفتوگویی انجام دادهایم که متن آن به این شرح است:
بهتازگی هیئتهایی از کشور افغانستان به ایران سفر کردهاند که یکی از آنها هیئت عالیرتبه اقتصادی و تجاری از افغانستان به سرپرستی ملا عبدالغنی برادر آخوند، معاون اقتصادی نخستوزیر حکومت سرپرستی افغانستان، بود. به نظر میرسد تهران و کابل تصمیم دارند تا با عبور از تنشهای فیمابین برای بهبود روابط گام بردارند. دیدگاه جنابعالی در این زمینه چیست؟
رئیس یکی از هیئتهایی که بهتازگی به ایران سفر کرده است، آقای «ملا برادر» یکی از شخصیتهای بسیار مهم در چارچوب حاکمیتی طالبان محسوب میشود و طبق قاعده، سفر او به ایران نشاندهنده این موضوع است که طالبان تصمیم و ارادهای قوی برای توسعه مناسبات با ایران دارد که این توسعه مناسبات میتواند در عمل در ابعاد مختلفی محقق شود. طالبان نیازهایی دارد و ایران در عمل میتواند به این نیازها پاسخ دهد و به منافع مدنظر خود نیز دست پیدا کند، مشروط بر اینکه یک نگاه واقعبینانه در داخل حاکمیت ایران درباره این موضوع شکل بگیرد که این موضوع درحالحاضر جای بحث و تأمل دارد. بزرگترین مشکل افغانستان درحالحاضر تأمین سوخت است؛ درحالیکه ایران درباره همه اقلام سوختی اعم از گاز و نفت و بنزین دارای منابع بسیار زیادی است و یک بازار 27 تا 28 میلیوننفری در افغانستان نیازمند این کالاها هستند. موضوع دیگری که باید به آن توجه شود، این است که کشور دیگری از مرز مشترک و شرایط فرهنگی یکسان میان ایران و افغانستان برخوردار نیست که بتواند نیازهای سوختی مردم افغانستان را تأمین کند. براساساین هم این دادوستد تجاری میتواند برای هر دو سوی جریان منفعتهایی را به همراه داشته باشد. البته درحالحاضر بخشی از نیاز مردم افغانستان به سوخت از طریق قاچاق تأمین میشود که بخشی از آن به صورت غیرمعمول به وسیله وانتها و گاهی شوتیها جابهجا میشوند یا در برخی اوقات به اشکال دیگری مانند توافقات پنهانی باندهای قاچاق سوخت و در قالب جابهجایی تانکرهای حامل سوخت به سرانجام میرسد. این در حالی است که حاکمیت ایران میتواند خود دست به اقدام بزند و برای بهرهبرداری از مزایای ارسال سوخت به افغانستان همه راهها و مبادی قاچاق سوخت را مسدود کند و خود به صورت مستقل وارد عمل شود. به این شکل که گاز را به صورت کپسولهایی که در گذشته هم در ایران وجود داشت، به افغانستان ارسال کند و نفت را هم از طریق دیگر راههای صادراتی به شکل رسمی در اختیار مردم افغانستان قرار دهد. متأسفانه درحالحاضر سوخت مصرفی مردم افغانستان حتی در کابل که پایتخت این کشور محسوب میشود، چوب است. چرا ایران حاضر به استفاده و سرمایهگذاری در بازار به این بزرگی نیست؟ این در حالی است که بخش خصوصی و دولتی ایران به لحاظ فنی و سرمایهگذاری و البته منابعی که در اختیار دارند، میتوانند وارد عمل شوند. موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم، نیاز مردم افغانستان برای برخورداری از برق است. ایران درحالحاضر به صورت محدود به شهرهای نیمروز و هرات برق صادر میکند؛ اما میتواند با برنامهریزی تا جایی که امکان دارد، برق مورد نیاز دیگر شهرهای افغانستان را هم تأمین کند. تا پیش از آنکه طرحهایی که چینیها در حال طراحی در افغانستان هستند، به ثمر برسند که به نظر میرسد تا چهار یا پنج سال آینده برنامهریزی چین در زمینه انرژی، افغانستان را از ایران بینیاز خواهد کرد. بحث بعدی که درباره نیاز مردم افغانستان باید به آن اشاره کنم، موضوع بندر چابهار و ترانزیت کالا از این بندر به مقصد افغانستان است که در سفر اخیر «آقا ملا برادر» نیز بازدیدی از این منطقه انجام شد و هیئت افغانستانی از امکانات بندر چابهار بازدید کرد. حقیقت این است که ما جاده ارتباطی مناسب و خطوط حملونقل ریلی قابل قبولی را با افغانستان ایجاد نکردهایم؛ اما هنوز نیز میتوانیم در این زمینه کاری انجام دهیم و از مسیر زاهدان و زابل و میلک جادهای که 60 تا 70 درصد آن ساخته شده است، صادرات کالا از ایران به افغانستان را به سرانجام برسانیم؛ یعنی ما میتوانیم بحث صادرات و واردات به افغانستان را از طریق بندر چابهار دنبال کنیم. درحالحاضر بیشترین فعالیتهای تجاری افغانستان از طریق پاکستانیها و از طریق بندر کراچی دنبال میشود؛ اما طالبان مشکل جدی با پاکستانیها دارند و تجار افغانستانی ترجیح میدهند از مسیر ایران که هم امنتر، هم کوتاهتر و هم بهصرفهتر است، فعالیتهای خود را دنبال کنند؛ بنابراین این امتیازی است که ایران میتواند برای ارتباط با افغانستان و البته آسیای مرکزی از آن استفاده کند. ما میتوانیم توافق سهجانبهای را که میان هند، ایران و افغانستان در دولت اشرف غنی و روحانی امضا شد، با سرعت بیشتری اجرا کنیم که منطقه آسیای مرکزی از محصورشدن در خشکی نجات پیدا کند و صادرات و واردات خود را از طریق بندر چابهار گسترش دهد. این موضوع فقط یک بحث اقتصادی نیست؛ بلکه موضوع سیاسی نیز هست. برای اینکه آمریکاییها تلاش میکنند ایران را از طریق همه مسیرهای ترانزیت کالا و انرژی حذف کنند. اگر پروژه «لاجورد» را در نظر بگیرید، میبینید که از طریق مسیر افغانستان و دریای خزر و جمهوری آذربایجان و ترکیه کشور ما یعنی ایران را دور زدند یا متمرکزشدن کریدور شمال- جنوب یا شرق به غرب را در نظر بگیرید؛ واقعیت این است که با تلاشهای آمریکاییها ایران از این پروژهها حذف شد.
چرا سطح تنشهای ایران و افغانستان تا این اندازه افزایش پیدا کرده است؟ برخی بر این باور هستند که بالاگرفتن تنشهای اخیر آبی میان ایران و افغانستان به دلیل عملکرد رسانهها و فضای مجازی بود. بعضی مشکل را وجود بند کمال خان میدانند.
بند کمال خان پاییندست سد کجکی است. آب اصلی در آنجا ذخیره میشود.
برخی دولت روحانی را به دلیل این بند شماتت میکنند و میگویند در نبود این بند، مشکلات آبی ما با افغانستان تا این اندازه گسترده نبود.
واقعیت این نیست. به نظر میرسد این افراد شناختی از حوزه آبی هیرمند ندارند. البته در سفر اخیر هیئت ایرانی به افغانستان، از سد کمال خان بازدید شد؛ یعنی از محل تقسیم آب زیر سد کجکی بازدید شد. هرچند که طالبان به اعضای این هیئت اجازه نداد که از سد بازدیدی داشته باشند. البته در پروتکلهای سفر یادشده هم این اجازه وجود نداشت. آنها از دشتی بازدید کردند؛ اما در دشت که آبی باقی نمیماند. جالب است که بدانید طالبان میگوید اگر باران و سیلابی بیاید، ما این سیلاب را به سمت سیستان هدایت میکنیم و به شما آب میدهیم. این در حالی است که براساس توافقی که پیش از انقلاب میان «امیرعباس هویدا» و «محمد موسی شفیق»، نخستوزیران وقت ایران و افغانستان، به امضا رسید، قرار بود سالانه از افغانستان 850 میلیون مترمکعب آب به سمت ایران هدایت شود.
اگر باران نیاید که آبی برای هدایتشدن وجود ندارد. در این صورت کشاورز سیستانی چه کاری باید انجام دهد؟
بحث اینجاست. براساس قرارداد مورد اشاره که در سال 51 امضا شده است که اتفاقا قرارداد محکمی هم هست افغانستان باید 26 مترمکعب آب حتی در سالهای خشک در اختیار ایران (دریاچه هامون و سیستان) قرار دهد و نه فقط در زمان وقوع سیلاب. این آب باید به صورت مداوم در اختیار ایران باشد. این کوتاهی از جانب ایران بوده است که تاکنون این قرارداد را اجرا نکرده و به آن بیتوجه بوده است. مسئله بعدی این است که اختلافات آبی میان ایران و افغانستان به طالبان و دولت غنی و دیگران ارتباطی ندارد. تلقی عمومی مردم افغانستان این است که آب ثروت ملی مردم این کشور است. مانند نفت برای ایران.
ما میتوانیم با تکیه بر توافق سال 51 مفاد آن را پیگیری کنیم.
بله میتوانیم.
حتی با طالبان؟
راه دارد. ببینید افغانستان به استفاده از پتانسیلهای بندر چابهار احتیاج دارد. افغانستان احتیاج به سوخت دارد. شما به باقی موارد توجه نکنید. اگر همین دو مسئله را مشروط به ارائه آب از سوی طالبان کنیم مطمئن باشید با آن موافقت میشود. یعنی اگر ایران امتیازاتی در رابطه با برق و سوخت با دریافت وجه آن از طالبان مطالبه کند مطمئن باشید خود مردم افغانستان وارد عمل میشوند و طالبان را به جهت کمکاری مؤاخذه میکنند. مشکل این است که در اینسو افرادی در قدرت حضور دارند که از سیاست و دیپلماسی آگاهی ندارند. به خاطر میآورم که یک بار «مولوی عبدالحمید»، فردی را که از خوانین مربوط به سنجرانی بود که هم در ایران ملک دارند و هم در افغانستان، واسطه کرد تا افغانستانیها آب را به روی مردم سیستان باز کنند. در همان زمان یکی از نمایندگان مجلس ایران در تریبون مجلس گفت «آبی که مولوی عبدالحمید برای ما آزاد کند را نمیخواهیم» در کمتر از نیمساعت این آب مجددا به روی ایران بسته شد؛ بنابراین این مشکل قابل حل است اما سازوکارهای خودش را میطلبد.
این مشکل همواره میان مجلس و دستگاه سیاست خارجی کشور وجود داشته است که در کشاکش توافقات و مذاکرات بینالمللی میان ایران و کشورهای دیگر برخی از نمایندگان با اظهارنظرهای غیرکارشناسی موجب بروز مشکلاتی شدهاند.
به صورت کلی میخواهم بگویم بخشی از تنش آبی میان ایران و افغانستان راهحل دارد و راهحل آن نیز این است که به مباحث پیرامون آن توجه کنید. در زمان افتتاح سد کمالخان اشرف غنی جملهای را گفت که من میخواهم در اینجا به آن اشاره کنم. او گفت که «نفت در مقابل آب».
بله به خاطر میآورم. بیان این موضوع از سوی رئیسجمهور وقت افغانستان با واکنشهای بسیار زیادی در ایران همراه شد.
او در همانجا اعلام کرد شما به شکل قانونی و رسمی سوخت در اختیار ما قرار دهید و پول آن را هم دریافت کنید ما هم به شما آب میدهیم. برآوردها حاکی از آن است که سالانه پنج تا شش میلیون دلار سوخت از ایران به افغانستان قاچاق میشود. این پول چه سرنوشتی پیدا میکند و در کجا مصرف میشود؟
بنابراین به صورت کلی دیدگاه شما این است که سفرهای اخیر مقامات افغانستانی به ایران و موضوعات مطروحه میتواند برای کاهش تنشهای فیمابین راهگشا باشد؟
بله همینطور است. ایران به لحاظ فنی و مهندسی از قابلیتهای بسیار زیادی برخوردار است. طرحهای توسعهای ایران در بخشهای کشاورزی و صنعت و خدمات بسیار ارزنده هستند و بخش خصوصی کشور ما میتواند در این زمینه فعال باشد. همین کاری که در حال حاضر از سوی ترکها و چینیها و پاکستانیها صورت میگیرد. چرا ایران نباید از مزایای این سرمایهگذاری برخوردار شود؟
آقای ملازهی اخیرا تعدد حضور افغانستانیها در ایران نیز با مسائلی مواجه شده است که بهطور حتم در خبرها از آن اطلاع پیدا کردهاید. در این میان برخی معتقد هستند که به دلیل مشکلات ناشی از تحریم نباید اجازه دهیم افغانستانیها به ایران بیایند؛ افرادی که عموما پشتون هستند و دیدگاه خوبی نیز نسبت به مردم ایران ندارند. برخی نیز این اعتقاد را دارند که باید حضور هر شهروند خارجی در ایران اعم از افغانستانی و... به صورت نظاممند و با درج اطلاعات باشد. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟ این بحث نیز وجود دارد که افزایش حضور افغانها در ایران میتواند در آینده امنیت ملی ایران را هدف قرار دهد.
دیدگاه من این است که طرح این موضوع در رسانهها و مطبوعات مشکوک است. بیشترین تعداد افغانستانیهایی که در ایران حضور دارند هم تاجیک هستند و نه پشتون.
به افرادی که در سالها و ماههای اخیر به ایران آمدهاند اشاره میکنند.
اساسا اینطور نیست. بعد هم شما نمیتوانید مرز نزدیک به هزار کیلومتری ایران و افغانستان را مسدود کنید که هیچ فردی به صورت غیرقانونی به ایران نیاید. اساسا امکانپذیر نیست. این مرز دشت است. تا زمانی که در افغانستان کار و زندگی نیست و مردم میان مرگ و زندگی قرار دارند مهاجرت به ایران وجود دارد. شما اخراج میکنید مجددا به ایران باز میگردند.
الان موج جدید مهاجرت افغانستانیهایی که از پاکستان اخراج شدهاند نیز در راه است.
درست است. تردید نداشته باشید راهی ایران میشوند. راهحل این نیست که با این افراد با زور برخورد شود. نظاممندکردن حضورشان در ایران کار درستی است. باید حضورشان و حتی محلی که مشغول فعالیت میشوند هم مشخص شود. به این موضوع هم توجه داشته باشید که در اقتصاد ایران نیروی کار کیفی افغانستانی است. در تمامی بخشها اعم از کشاورزی، ساختمانسازی و حتی صنعت مرغداری افغانستانیها کار درست را با مزد کم انجام میدهند. کارفرمای ایرانی هم ترجیح میدهد این افراد را به کار گیرد تا کارگر ایرانی که باید از بیمه و خدمات دیگر برخوردار شود. به صورت کلی معتقدم نگاه امنیتی داشتن به کارگر افغانستانی نگاه انحرافی و مشکوک است و باید اصلاح شود. افغانستانیها هم به صورت کلی سعی میکنند صبور باشند و با شرایط مدارا کنند، چراکه اگر پایشان به کلانتری کشیده شود اخراج میشوند. حتی شاهد بودیم که در شهرهایی مانند یزد که به واسطه قتل دختری به خانههای مردم افغانستانی حمله میشد در نهایت معلوم شد قتلی که صورت گرفته به افغانستانیها ارتباطی نداشت و یک فرد ایرانی آن را انجام داده است. بیشتر قتلها و جنایتهایی هم که به افغانستانیها نسبت میدهند ایرانیها آنها را مرتکب شدهاند، بنابراین این جو را افرادی بهصورت حسابشده که منافعی در آن دارند ایجاد کردهاند. اما راهحل آن چیست؟ راهحلش این است که ایران با سرمایهگذاری در افغانستان، در این کشور اشتغال و کار و به دنبال آن امنیت ایجاد کند تا از سیل مهاجرت به ایران کاسته شود. اگر افغانستانیها بتوانند نصف میزان درآمدی که در ایران دارند درآمد داشته باشند به کشور ما نمیآیند. اما این برنامه کوتاهمدتی نیست. برای برنامه کوتاهمدت میتوان آنها را در کمپهایی سامان داد و اطلاعاتشان را درج کرد. به کسانی که طالب کار در ایران هستند اجازه داد تا با ثبت اطلاعات مشغول فعالیت شوند. در تمامی کشورهای دنیا به همین شکل است. اگر یک ایرانی بخواهد در کشوری مانند ژاپن مشغول فعالیت شود باید به کنسولگری یا سفارت مراجعه کند. کارفرمای مشخصشده وجود داشته باشد و به او اجازه کار داده شود. در رابطه با شهروند افغانستانی نیز ما میتوانیم به همین شکل عمل کنیم. ما از ابتدای کار که ارتش اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد و این افراد راهی ایران شدند راه اشتباهی را طی کردیم. این افراد را شناسایی نکردیم و وضعیت را به این شکل درآوردیم. شما در حال حاضر با جمعیتی مواجه هستید که دارای پدر افغانستانی و مادر ایرانی هستند که نه دولت افغانستان و نه دولت ایران برایشان شناسنامه صادر نمیکند. 30 تا 40 هزار نفر بلاتکلیف هستند. ما باید در سیاستهایمان در قبال افغانستان به یک نقطه نظر مشترک برسیم. مثلا از «ملابرادر» پذیرایی میکنید اما دولت افغانستان را به رسمیت نمیشناسید. سفارت را در اختیارشان قرار میدهید اما میگویید دولت مستقر را شناسایی نکردهایم. به نظرم در وهله نخست باید سیاستهایمان در قبال افغانستان را مشخص کنیم.