|

گفت‌‌وگو با بهزاد شیشه‌گران، نقاش

جامعه اثر هنری را می‌سازد

بهزاد شیشه‌گران، هنرمند پیش‌کسوتی است که بیش از نیم‌قرن است همواره مهم‌ترین موضوعات اجتماعی و سیاسی ایران و گاهی هم جهان دست‌مایه اصلی کارهایش بوده است. هنرمندی که باور دارد انعکاس دغدغه‌های اجتماعی شاید مهم‌ترین رسالتی است که بر دوش هنرمندان قرار دارد و با اعتقاد به همین باور تلاش کرده است که هیچ‌گاه در برابر موضوعاتی که به نوعی تبدیل به گفتمان عمومی جامعه می‌شوند، سکوت را جایز نداند و با رنگ و تصویر تمام ناگفته‌هایش را به نمایش بگذارد. او که اخیرا نمایشگاهی انفرادی از آثار خود را در گالری بستان برگزار کرده است، می‌گوید که با تمام فراز و فرودها هیچ‌گاه از مسیری که پشت سر گذاشته، پشیمان نشده است. ‌

جامعه اثر هنری را می‌سازد

فاطمه خلیلی

 

بهزاد شیشه‌گران، هنرمند پیش‌کسوتی است که بیش از نیم‌قرن است همواره مهم‌ترین موضوعات اجتماعی و سیاسی ایران و گاهی هم جهان دست‌مایه اصلی کارهایش بوده است. هنرمندی که باور دارد انعکاس دغدغه‌های اجتماعی شاید مهم‌ترین رسالتی است که بر دوش هنرمندان قرار دارد و با اعتقاد به همین باور تلاش کرده است که هیچ‌گاه در برابر موضوعاتی که به نوعی تبدیل به گفتمان عمومی جامعه می‌شوند، سکوت را جایز نداند و با رنگ و تصویر تمام ناگفته‌هایش را به نمایش بگذارد. او که اخیرا نمایشگاهی انفرادی از آثار خود را در گالری بستان برگزار کرده است، می‌گوید که با تمام فراز و فرودها هیچ‌گاه از مسیری که پشت سر گذاشته، پشیمان نشده است. ‌

 

 نمایشگاه اخیر شما با عنوان «گُون به گُون» در گالری بستان برگزار شد و به نوعی در ادامه نگاه شما در خلق آثاری متعدد اما منحصربه‌فرد با یک موضوع بود که این رویکرد در چیدمان نمایشگاه نیز دیده می‌شد. این رویکرد شما در خلق آثار هنری ریشه در چه تفکری دارد؟

ایده «واریاسیون» یا همان «گُون به گُون» از دوره هنرجویی یعنی از سال ۱۳۵۰ تا امروز با من همراه مانده است. امروز نیز با بیش از نیم‌قرن فعالیت حرفه‌ای در حوزه هنرهای تجسمی، به این باور رسیده‌ام که طراحی و نقاشی به سبک واریاسیون مقرون‌به‌صرفه و از مؤلفه‌های بسیار مهم در پیوند هنرمند با مردم است. به همین خاطر تلاش کرده‌ام که در خلق آثارم، به سمت گستردگی حداکثری یک موضوع در موقعیت‌های مختلف بروم و در عین حال هرکدام از طراحی‌هایم را به صورت اصیل یا اورژینال ارائه بدهم.

در برگزاری نمایشگاه «گُون به گُون» نیز از همین رویکرد استفاده کردم، اما به طور کلی نیز ایده برگزاری یک نمایشگاه در یک گالری کوچک بسیار جذاب بود؛ چراکه فکر می‌کردم اساسا انتخاب یک محیط کوچک برای گالری، آن‌هم در روزگاری که بسیاری از افراد به‌ دنبال فضاهای بزرگ و عجیب برای راه‌اندازی گالری هستند، به خودی‌ خود نوعی فرهنگ‌سازی محسوب می‌شود. بنابراین تصمیم گرفتم به این رویکرد گالری‌دار ارج بگذارم تا شاید اگر روزی یک تاجر تصمیم گرفت یک فضای کوچکی از سرمایه خود را برای راه‌اندازی گالری در نظر بگیرد، نگران ظاهرسازی‌های بی‌فایده نباشد.

از نظر مکانی نیز این گالری در خیابانی واقع شده بود که اطراف آن پر از فروشگاه‌های آلات موسیقی است. با در نظر گرفتن تمامی این موارد تصمیم گرفتم آثار مربوط به مجموعه «فلوت‌زن» را برای این نمایشگاه انتخاب کنم. من روی فیگورهای بسیاری از هنرمندان نوازنده ایرانی و خارجی کار کرده‌ام، اما مشخصا نزدیک به ۳۲ سال است که فقط روی مجموعه فیگور «فلوت‌زن» تمرکز داشته‌ام و در هر دوره‌ای با تکنیک‌ها، رنگ‌ها، ترکیب‌ها و بیان‌های متفاوت به این تک‌فیگور پرداخته‌ام. فیگورها گاهی به صورت مجموعه‌هایی با سه، شش، دوازده یا هجده اثر در یک قاب با نگرش واریاسیون ارائه شده‌اند که بنا به انتخاب خریداران، تعداد فیگورهای مورد درخواستشان هم می‌توانست تغییر کند.

از سوی دیگر نیز برای انتخاب موضوع نمایشگاه این نکته را در نظر گرفتم که با توجه به اینکه جامعه امروز متأثر از وقایع دردناک است، موضوعی را برای نمایشگاهم انتخاب کنم که در عین اینکه لزوما تصویری شاد را ارائه نمی‌کند، به نوعی در میان مسئولان فرهنگی کشور ما تابو نیز محسوب می‌شود. به همین دلیل تمامی طراحی‌هایم را با رنگ روغن مشکی روی کاغذ گراف انتخاب کردم که تداعی‌گر حال‌ و هوایی حزن‌آلود بودند.

نوع چیدمان آثار نیز در این نمایشگاه به نظر متفاوت بود. نمایش آثار به صورتی که از روی سقف آویزان یا روی زمین گذاشته شده بودند، ایده شخصی شما بود؟

بله. فضای گالری برای ارائه تعداد کمی از آثار مناسب بود اما دوست داشتم در این زمینه نیز تغییراتی متفاوت ایجاد کنم و به همین دلیل نیز تعداد آثار بیشتری را برای نمایش انتخاب کردم و در نهایت حدود ۸۰ اثر در این نمایشگاه روی دیوارها، از سقف و روی زمین به نمایش گذاشته شد. به هر حال نباید فراموش کرد که شیوه ارائه آثار هنرمند در واقع جزء خلاقیت‌های او محسوب می‌شود و هر هنرمندی می‌تواند متناسب با مضمون و شرایط فیزیکی گالری، آثار خود را نیز دستخوش تغییر و تحول کند.

به چه دلیل در تمام این سال‌ها تمرکز خود را در خلق آثار مربوط به یک سوژه حفظ کردید؟

به این دلیل که همواره درصدد بودم بگویم یک بار پرداختن به یک موضوع، به معنای تمام‌شدن آن نیست؛ بلکه آغاز یک روند و یک پروسه بزرگ در حول محور یک مضمون است. از سال ۱۳۵۰ که وارد هنرستان هنرهای زیبا شدم تا اکنون با چنین ذهنیتی با رسانه‌های نقاشی، طراحی، مجسمه و عکاسی کار کرده‌ام و بسیاری از پرتره‌هایی که از تختی، شاملو و دیگر شخصیت‌های برجسته‌ ایران و جهان طراحی کرده‌ام از چنین نگرشی برخوردار بوده‌اند.

البته ریشه این موضوع باز هم به هنرستان هنرهای زیبا برمی‌گردد؛ آن زمان هم اگر قرار بود که از یک مدل طراحی کنیم، باید آن سوژه را از زوایای مختلف بررسی و بعد طراحی می‌کردیم. اما من از همان زمان نیز سوژه را از یک زاویه طراحی و آن را با تکنیک‌ها و ابزار‌های مختلف روی مواد گوناگون ارائه می‌دادم. جالب آنجا بود که وقتی تمام طراحی‌ها از یک سوژه را کنار هم قرار می‌دادم، متوجه می‌شدم هرکدام از آنها ویژگی‌های منحصربه‌فرد خودشان را دارند. این روش‌ را ادامه دادم تا به یک پختگی بیشتری در آثارم دست یافتم و در نهایت سال ۱۳۷۳ این نگرش را که با عنوان واریاسیون از آن یاد می‌کنم، در قالب یک مجموعه در گالری سبز با مدیریت علی‌اکبر صادقی به نمایش گذاشتم که خوشبختانه مورد استقبال مخاطبان نیز واقع شد.

در واقع نگرش طراحی از یک‌ سوژه تکرار آن نیست، بلکه نمایشی متنوع از یک سوژه ثابت است اما به شکل‌های متفاوت.

شما پیش‌تر و در این نمایشگاه اخیر خود نیز تأکید داشتید که قیمت آثار هنری خود را از روی عمد پایین‌تر از ارزش مادی اصلی آثار در نظر می‌گیرید؛ علت این موضوع را توضیح می‌دهید؟

هدف من این است که همه اقشار جامعه با شغل‌ها و نگرش‌های گوناگون را مخاطب آثار خودم قرار بدهم و این امکان را فراهم کنم که تمامی اشخاص بتوانند در صورت تمایل هرکدام از آثار مورد نظرشان را خریداری کنند. در واقع رویکرد اصلی این است که هنر را باید همگانی کرد و به خانه‌های مردم برد؛ حال اگر موضوع قیمت مانع این کار است باید تلاش کنیم تا این سد شکسته شود. این رویکرد نیز ریشه در نگرش واریاسیون دارد. اینکه هر فرد علاقه‌مندی بتواند اثر مورد نظر خود را از یک سوژه که ادیشن نیست، بلکه اثر اصلی است، خریداری کند. بارها پیش آمده است که آثارم را به صورت قسطی در اختیار علاقه‌مندان قرار داده‌ام یا حتی برای برخی از افرادی که تمایل به معاوضه داشتند این راه را باز گذاشتم تا به این واسطه بتوانم در حد و اندازه توان خودم و تا آنجایی که امکان‌پذیر است، هنرم را در جامعه همگانی کنم.

 موضوعات سیاسی و اجتماعی همواره یکی از مضامین اصلی آثار شما در بیش از 50 سال اخیر بوده است؛ چطور این نگاه را در تمامی این سال‌ها حفظ کردید؟

از زمانی که کارم را شروع کردم تا اکنون مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دغدغه همیشگی و منشأ الهام و موتور حرکت من بوده و همچنان هست. نخستین پوسترم نیز درباره مارسِل ماسو (یکی از بزرگ‌ترین هنرمندان سکوت جهان یا بازیگر پانتومیم) بود که در سال ۵۲ به ایران آمده و در جشن هنر شیراز شرکت کرده بود. آن زمان آن‌قدر تحت تأثیر هنر او قرار گرفته بودم که اولین اثر خودم را به صورت خودخواسته از این هنرمند سکوت، خلق کردم. این روحیه بدون سفارش کارکردن و مستقل‌بودن همچنان پس از دهه‌ها با من است.

فراموش نکنیم که طراح گرافیک کسی است که در اغلب موارد با سفارش‌دهنده مواجه است. در تضاد با این مسئله، من و برادرانم (کوروش و اسماعیل شیشه‌گران) و از همان سال‌های 1355 تا 1361 در فعالیت‌های مشترکی که با هم داشتیم با این رویکرد، سفارش‌دهنده را از طراحی پوسترهای سیاسی و اجتماعی حذف کردیم و حاصل آن تجربه مشترک بیش از 40 پوستر سیاسی است بدون وابستگی به هیچ گروه، حزب و دسته‌ای که در آن بازه زمانی به در و دیوارهای شهر نصب شدند. این رویکرد همچنان در من زنده و جاری است.

 به نظر شما اساسا چقدر لازم است که یک هنرمند نسبت به دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند، واکنش نشان بدهد؟

از نگاه من در این مقطع تاریخی، بسیار لازم و ضروری است و من نیز همواره واکنشم را در عمل و در آثارم نشان داده‌ام. تغذیه روح، فکر و جان من از این سرزمین و این فرهنگ است، بنابراین حتما دغدغه‌های مربوط به روزگارم را در آثارم می‌توان دید. اما در مقابل، هنرمندانی هم هستند که اساسا اعتقادی به واکنش نشان‌دادن به مسائل پیرامونشان ندارند و این هم نگاه و نگرشی محترم است برای آنها یا گروه دیگری که سفارش‌گیرنده هستند و افکار دولت‌ها را انعکاس می‌دهند. مشخص است که این نوع هنر، اعتراضی نیست و قطعا در دسته‌بندی سفارشات دولتی قرار می‌گیرد و در مقابل گروهی از هنرمندان قرار می‌گیرند که همواره منتقد مسائل زمانه‌ خود و اتفاقات مهم روزگارشان بوده‌اند.

گروه دیگر نیز هنرمندانی هستند که منتقدند اما به دلایل متعددی، واکنشی از خود ندارند. این گروه‌ها نه‌تنها در جامعه هنرهای تجسمی، بلکه در تمامی حوزه‌های فرهنگی و هنری حضور دارند. حال این هنرمند است که باید انتخاب کند، کدام سمت از تاریخ بایستد. یکی از نمونه‌های مهم در میان هنرمندان منتقد و معترض فریدون فرخزاد بود که سکوت نکرد و همواره پای عقاید خود ایستاد. برای من نیز به عنوان عضوی کوچک از جامعه هنری بسیار دشوار است که نسبت به فجایع مهمی همچون قتل داریوش مهرجویی و بسیاری قتل‌های دیگر یا اتفاقات و التهابات اجتماعی بی‌تفاوت باشم و سکوت کنم.

چقدر باور دارید که اعتراض یک هنرمند نسبت به اتفاقات اطراف خود باید در قالب هنرش نشان داده شود؟

من به غیر از واکنش هنری در آثارم نه می‌توانم فکر کنم و نه کار کنم و این روحیه، مرزی نمی‌شناسد. واکنش من لزوما به مرزهای کشورمان هم ختم نمی‌شود و یک اتفاق ناگوار و مهم در جهان نیز می‌تواند در کار و آثارم بسیار اثرگذار باشد.

 در این مسیر هیچ‌گاه خسته نشدید؟

نه‌تنها هیچ‌گاه خسته نشدم، بلکه شور و اشتیاقم شعله‌ورتر شده و این انرژی و اشتیاق را از قضاوت مردم دریافت می‌کنم.