استل موانا، کتیبه ۲زبانه به خط میخی
استل موانا در ۲۷ آبان سال ۱۳۷۴ از سوی دانشآموزی متعهد به نام ناصر فاروقی در روستای موانا از توابع دهستان ترگور بخش سیلوانای ارومیه که در حدود ۴۰کیلومتری غرب ارومیه واقع شده، کشف شد و به دلیل اهمیت زیاد، به موزه ارومیه انتقال یافت.
میراث آریا: استل موانا در ۲۷ آبان سال ۱۳۷۴ از سوی دانشآموزی متعهد به نام ناصر فاروقی در روستای موانا از توابع دهستان ترگور بخش سیلوانای ارومیه که در حدود ۴۰کیلومتری غرب ارومیه واقع شده، کشف شد و به دلیل اهمیت زیاد، به موزه ارومیه انتقال یافت. این استل از نوع سنگ گرانیت صاف و پرداختشدهای به ابعاد متوسط طول ۲۷۰ و عرض ۷۵ و قطر ۳۵ سانتیمتر است. متون ایجادشده به دو خط میخی اورارتویی و آشوری در چهار پهلوی آن به طور افقی از بالا به پایین نقر شده است. خطوط اورارتویی و آشوری هرکدام در سطحی از سنگ حک شده که متأسفانه بخش زیادی از سطور نقرشده از بین رفته است. در قسمت کتیبه اورارتویی، سطرهای آغازین و انتهایی سالم مانده؛ اما در کتیبه آشوری بخش ابتدایی کتیبه به طور کامل از بین رفته و انتهای کتیبه نیز شکسته است. کتیبه مربوط به فرمانروای اورارتو یعنی روسا پسر ساردوری (۷۱۳-۷۳۵ ق.م) و موضوع آن بنا بر مضمون بهدستآمده از بخشهای سالم استل بازگوکننده پیام عزیمت و حضور این فرمانروا در سرزمین آردینی یا موصاصیر و تثبیت حکومت «اورزانا» شاهک این ولایت بوده که در سمت غرب دریاچه ارومیه واقع شده است.
ترجمه متن اورارتویی:
«برای خدای خالدی سرور، این سنگ یادبود را روسا، پسر ساردوری، برای زندگی خود برافراشت. من روسا هستم، پسر ساردوری، خدمتگزار خالدی، ... من اورزانا شاهی در بیائینی گماشتم... چیزی در محل، به آردینی(= موساسیر) برای غارت، وقتی که من گفتم: من سفر کردم، در آنجا اردو زدند، همه پادشاهان، من رفتم به آردینی،... اورزانا به محراب نزدیک شد. از این نقطه، من روسا هستم، خدمتگزار خالدی، چوپان واقعی مردم. تحت فرمان خالدی وقتی در اینجا جنگ بود، من از جنگ نهراسیدم، خالدی به من نیروی شیر و شادی بخشید، سالهایی که من کشور بیائینی را تحت ستم کشور دشمن گسترش دادم. خدایان به من روزهای شادی اعطا فرمودند، روزهای شاد زیادی ساختند».
ترجمه متن آشوری:
«در شهر؟ سرزمینزا؟ سرورم... به سرورم در... موساسیر... به .... در تمامی سرزمین اورارتو به؟ خالدی، پروردگارم... چیزی من را آشفته؟ ... هدیه ... در شهر موساسیر... . طلا، نقره، برنز و گاو. من به موساسیر رفتم. گوسفند در شهر زازارو من قربانی کردم و روسا... خالدی، سرورش... گوش داد. من چوپان خوبی هستم برای مردم، ادامهدهنده راه؟ پدران و پیشینیان من که ... این هدایا به موساسیر نیاورده بودند. من آنها را در یک لشکرکشی آوردم. بیشتر از همه پادشاهان. به شهر موساسیر فرود آوردم. اما شاه درِ خانه خدایان را به روی من بست و به شهر آشور گریخت. خالدی سرورم، باز کرد آن را برای من. من انجام دادم مراسمات در داخل معبد. اورزانا سربازان خود را در جنگ علیه من قرار داد. تحت فرمان خالدی، من، روسا، به کوه آنداروتو رفتم و من آن را به دست آوردم. من اورزانا را با دست گرفتم و زیر پا انداختم. من آن را به موقعیت قبلی خود گماشتم. ۱۴یا ۱۵ روز در شهر موساسیر اقامت کردم و تمام حیوانات قربانی... من قربانی کردم برای موساسیر، برای ساکنان شهر موساسیر... هر روز من میهمانی گرفتم. من هستم روسا، خدمتگزار خدای خالدی. چوپان واقعی مردم. من کسی هستم که به خانه خالدی تقرب یافت. من کسی هستم که نمیهراسد از مبارزه، خالدی به من قدرت بخشید و شادی. در زمان من کشور اورارتو را گسترش دادم. سرزمین دشمن محدود ساختم. خدایان به من روزهای شادی دادند. روزهای بسیار خوب پر از شادی».
نتیجهگیری
از زمان شروع مطالعات اورارتوشناسی تاکنون بیش از ۱۵ سنگنوشته مهم و دهها کتیبه کوتاهتر از پادشاهان اورارتویی در شمال غرب کشور شناسایی شده و از این میان بیشتر آنها در استان آذربایجان غربی به دست آمدهاند. با بررسی این سنگنوشتهها و مضامین آنها میتوان گفت شاهان اورارتویی با ایجاد چنین کتیبههایی سعی کردهاند تا حضور سیاسی خود را در منطقه شمال غرب ایران توجیه کرده و به اثبات برسانند. این سنگنوشتهها اسناد انکارناپذیری از تمایل شاهان اورارتویی به گسترش قدرت، تمایل به عمران و آبادی و مدارک متقنی بر باورهای عمیق اعتقادی این شاهان به پایتخت مذهبی خود یعنی موساسیر و به خدایان خود بهویژه خدایان سهگانه «خالدی» بزرگترین خدا و خدای خدایان، «تیشبا» خدای توفان و «شیوینی» خدای خورشید هستند. کتیبههایی که بیش از هر مدرک دیگری، حضور اورارتوییان را برای بیش از دو قرن در شمال غرب ایران به اثبات رسانده است.