|

غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و مشاور سابق مرحوم هاشمی در گفت‌وگو با «شرق»

برای مشارکت حداکثری در انتخابات، باید در نظارت استصوابی تجدیدنظر شود

غلامعلی رجایی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب که سال‌های طولانی همنشین و مشاور مرحوم هاشمی‌رفسنجانی بوده است، به مناسبت هفتمین سالگرد درگذشت او، درباره ابعاد منحصر‌به‌فرد شخصیت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، یار بنیان‌گذار و رهبر انقلاب که‌ هشت سال ریاست‌جمهوری دوره سازندگی، هشت سال ریاست مجلس شورای اسلامی، جانشینی فرمانده کل قوا و همچنین ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشت و در‌واقع از بنیان‌گذاران انقلاب به شمار می‌رود، در گفت‌وگو با «شرق» توضیحاتی بیان کرد.

برای مشارکت حداکثری در انتخابات، باید در نظارت استصوابی تجدیدنظر شود

 غلامعلی رجایی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب که سال‌های طولانی همنشین و مشاور مرحوم هاشمی‌رفسنجانی بوده است، به مناسبت هفتمین سالگرد درگذشت او، درباره ابعاد منحصر‌به‌فرد شخصیت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، یار بنیان‌گذار و رهبر انقلاب که‌ هشت سال ریاست‌جمهوری دوره سازندگی، هشت سال ریاست مجلس شورای اسلامی، جانشینی فرمانده کل قوا و همچنین ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشت و در‌واقع از بنیان‌گذاران انقلاب به شمار می‌رود، در گفت‌وگو با «شرق» توضیحاتی بیان کرد. رجایی در بخشی از سخنانش گریزی به انتخابات گذشته ریاست‌جمهوری زد و با اشاره به انتقادهای حسن روحانی در مراسم سالگرد آیت‌الله هاشمی درخصوص نحوه بررسی صلاحیت داوطلبان انتخاباتی و چگونگی برگزاری انتخابات و شائبه‌های مطرح‌شده گلایه‌هایی را مطرح کرد. مشروح گفت‌وگوی «شرق» با غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و مشاور مرحوم هاشمی‌رفسنجانی را در ادامه می‌خوانید.

‌با توجه به هفتمین سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و شناخت شما از ابعاد شخصیتی سیاسی و اجتماعی ایشان، چه ویژگی‌ای برجسته‌تر است؟

بدون شک مرحوم هاشمی‌رفسنجانی یکی از شخصیت‌های بسیار تأثیرگذار در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است. با توجه به روحانی‌بودن او، اقداماتی که انجام می‌داد، رفتاری است که معمولا یک روحانی آنها را انجام نمی‌دهد. مثلا انجام امور فرهنگی را شاید کسی برای یک روحانی متصور باشد، اما موضوع مترو را شاید جامعه تصور نکند برای یک روحانی جذابیتی داشته باشد. اما آقای هاشمی در شخصیت خودش که یک روحانی حوزوی بود که در قم تحصیل کرده و به لباس روحانیت درآمده است، اقداماتی منحصر‌به‌فرد انجام داد. حتی فراتر از این منش شخصی او است که نکته درخور توجهی است. به دلیل مسئولیت‌هایی که ایشان داشت، انسان دنیا‌دیده‌ای بود و قبل از انقلاب هم به خارج از کشور بارها سفر کرده بود. حتی در یکی از سفرهای خود به فرانسه ماشین خرید و پژوی خود را به ایران آورد. علاوه بر سفر به فرانسه و کشورهای اروپایی، به آمریکا هم سفر کرده بود. او دنیا را می‌شناخت و یک روحانی دنیا‌دیده و امروزی بود. بنابراین با توجه به تجربه‌های زیادی که اندوخته بود، وارد مسئولیت شد. او همیشه در دو مورد اظهار تأسف می‌کرد و دلش می‌خواست در دوره ریاست‌جمهوری انجام می‌داد. در‌این‌باره می‌گفت اگر هیئت دولت به هر شکلی ادامه پیدا می‌کرد، دلم می‌خواست همه مردم ایران را بیمه می‌کردم. حتی این موضوع را از آقای خاتمی بعد از ریاست‌جمهوری خواست تا انجام دهد. دوم اینکه به خاطر اینکه استان‌های مرکزی کشور یا بعضا استان‌هایی مثل جنوب کرمان آب کافی ندارند، به این فکر بود که آب خلیج فارس را به این استان‌ها انتقال داده و در کانال‌های مختلف به جریان بیندازد؛ چرا‌که معتقد بود این کار هم سفرهای توریستی و گردشگری را رواج می‌دهد و هم در سایه این آب، مردم کارهای رفاهی و عمرانی انجام می‌دهند و حتی از خشک‌سالی نجات پیدا می‌کنند؛ چرا‌که خود او یک روستازاده از اهالی این استان بود و بعدها به ایشان خبر رسید که اگر در این منطقه 400 متر چاه می‌زدند، به آب می‌رسید. هدفم از طرح این موضوعات این است که تجربه‌اندوزی آقای هاشمی در‌این‌باره بسیار مهم بود. برای مثال، او قبل از انقلاب در یک سفر اروپایی که به یکی از کشورها رفته بود، فاصله رسیدن قطارهای مترو او را تحت تأثیر قرار داد. هرچند بعد از بازگشت به کشور، رژیم گذشته او را به زندان انداخت، اما در عین حال عملکرد او نشان می‌دهد اگر روزی چنین افرادی به مسئولیتی برسند، می‌توانند تجارب مثبت خود را اجرائی کنند. نکته دیگر اینکه آقای هاشمی به لحاظ شخصیتی برجستگی‌هایی مثل امید به آینده داشت‌. فارغ از اینکه با او کار کردم این حرف را می‌زنم؛ چرا‌که خودش تعریف می‌کرد قبل از انقلاب در زندان که بودم هر‌گاه بلندگو اسم من را صدا می‌کرد، به هم‌بندی‌هایم می‌گفتم که من آزاد شدم. در‌حالی‌که حکم او بسیار سنگین بود و اگر انقلاب نمی‌شد، یا محکوم به حبس ابد بود یا اعدام. بر‌خلاف ایشان، یکی از هم‌بندی‌هایش هر‌گاه اسم او را از بلندگو اعلام می‌کردند، می‌گفت حتما قرار است او را اعدام کنند. بنابراین با توجه به شناختی که از ایشان داشتم، سراسر امید به آینده بود.

‌تا جایی که اطلاع دارم ایشان بدون توجه به فاصله نسلی، روابط خوبی هم با جوانان داشتند.

بله همین‌طور است. آقای هاشمی به نسل جوان باور داشت و با توجه به اینکه اکنون موضوع نسل «زد» و دهه‌هشتادی‌ها مطرح است و این نسل جای نوه‌های او بودند، آقای هاشمی با آنها بسیار خوب کنار می‌آمد و به حرف‌هایشان دقیق گوش می‌داد و از آنها نکات زیادی می‌آموخت. هر‌چند این نسل به دلیل فاصله سنی دنیای متفاوتی از او داشتند و دغدغه‌های آنها و برداشتشان از زندگی متفاوت بود. به این نحو که نسل «زد» و دهه‌هشتادی‌ها کار زیادی به سنت ندارند؛ اگر‌چه مخالف نیستند، اما متولدان فضای مجازی هستند و ویژگی خاص خود را دارند. اما وقتی آقای هاشمی با این تیپ افراد که عموما دانشجویان بودند، می‌نشست، به دقت به سخنان آنها گوش می‌داد و این از ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد او و یکی از درس‌های مهم به مسئولان است. یکی از مشکلات جدی کنونی کشور ما، بحث گفت‌وگوست. به نظر من گفت‌وگو بزرگ‌ترین سرمایه حکومت و دولتمردان می‌تواند باشد؛ اما به نظر می‌رسد فضای گفت‌وگو مهیا نیست و فضای مونولوگ و سخنان یک‌طرفه حاکم است. حتی در زمینه مشکلات لاینحل گذشته تا‌کنون مثل رابطه ما با آمریکا یا سعودی‌ها، ایشان معتقد بود باید مستقیم با آنها صحبت کنیم تا مشکلات حل شود و نیازی به وساطت سلطان قابوس و دیگران نداریم. از این جهت، حتی گاهی ناراحت بود و می‌گفت ما نه آدم‌های ضعیفی هستیم و نه فاقد استدلال هستیم که دیگری بخواهد حرف‌های ما را بشنود و از طرف ما با آمریکا و عربستان حرف بزند. برای نمونه می‌توانیم به این موضوع اشاره کنیم که در دولت روحانی، طی 40 روزی که ظریف و جان کری مستقیم با هم مذاکره و گفت‌وگو کردند، برجام شکل گرفت و کار پیش رفت. بنابراین به اعتقاد من ایده دولتمردان باید این باشد که مستقیم با جامعه گفت‌وگو کنند و بدانند از این گفت‌وگو ضرر نمی‌کنند. در ماجرای گران‌شدن قیمت بنزین در دولت روحانی، دولت می‌توانست درباره آن در جامعه نظرسنجی کند و نظر مردم را جویا شود، اما این کار را نکرد. به عبارتی، این افزایش قیمت را که طی سال‌ها باید پلکانی رخ می‌داد، انباشت چند سال گران‌نکردن نرخ بنزین را یک‌شبه اعمال کرد. حتی در واکنش به اعتراضات هم مجبور شد برخورد سخت کند که برای جامعه تجربه خوبی نبود‌. این رفتار نشانگر ضعف گفت‌وگوست.حتی در مواجهه با منتقدانی که درباره وضع موجود صحبت می‌کنند نیز نباید جزای حبس و زندان در انتظار آنها باشد. در‌حالی‌که پاسخ صحبت، صحبت است. حتی انتظاری که از حاکمیت در مواجهه با منتقدان وجود دارد، این است که منتقدان را به صداوسیما دعوت کنند تا حرف بزنند. جامعه بالغ است و تفاوت حرف درست و غلط را می‌فهمد، اما واکنش‌ها در قبال آنها مناسب نبوده و نیست. البته در حال حاضر به دلیل نزدیکی به انتخابات مجلس، فضا برای برخی فراهم شده تا کمی نسبت به قبل رادیکال‌تر حرف بزنند و انتقاد کنند. این رفتار نشان می‌دهد رویه اشتباهی در پیش گرفته شده است و گفت‌وگو می‌تواند بهترین روش و نوع مواجهه با منتقدان و کسانی باشد که حرفی برای گفتن دارند. نباید فراموش کنیم که زمانی شهید رجایی در این کشور حکومت کرده است که در جمع‌های مردمی قرار می‌گرفت و شانه به شانه مردم می‌زد تا بدانند او هم از جنس همین مردم است. حتی در بخشی از کتاب شهید رجایی خواندم از دفترش می‌خواسته تا از منتقدانش دعوت کنند تا با آنها جلسه‌ای داشته باشد و حرفشان را بشنود. او حتی اسم این گروه را گروه «نق» گذاشته بود؛ تا منتقدانش به جلسه بیایند و به او «نق» بزنند و به جای تعریف و تمجید، حرف‌ها، انتقادها‌ و اعتراض‌هایشان را بگویند؛ چرا‌که معتقد بود از این تضارب آرا‌ست که دولت‌ها سود می‌برند و منتقدان باید حرف‌هایشان را بگویند و فعالان اقتصادی مشکلات را بیان کنند. اگر قرار باشد همه قدرت یکدست باشد، کار به تملق و چاپلوسی می‌کشد و مشکلات کشور حل نمی‌شود.

‌در‌حال‌حاضر شاهد خالص‌سازی هستیم و در دو انتخابات گذشته ردصلاحیت گسترده جریانات سیاسی رقیب، انتقادهایی را به دنبال داشت که این امر می‌تواند سطح مشارکت مردم را تحت تأثیر قرار دهد. حتی همین امر باعث شد تا حسن روحانی در مراسم سالگرد مرحوم هاشمی نسبت به این موضوعات انتقادهایی را بیان کند. نظر شما در‌این‌باره چیست؟

در مراسم هاشمی حضور داشتم و انتقادات بحق آقای روحانی را شنیدم. همان زمان انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم بحث‌های جدی مطرح شد که چرا در کنار آقای رئیسی، رقیبی جدی وجود ندارد؟ آقایان در یک حرکت، افرادی مثل آقایان جهانگیری و لاریجانی را از عرصه رقابت دور کردند‌. بعد از آن مردم می‌بینند که اسم این اقدام رقابت نیست. حتی در دور قبل انتخابات خبرگان به یاد دارم کسی در برخی استان‌ها بدون رقیب نامزد شد و رأی آورد. به هر حال در انتخابات ریاست‌جمهوری قبل آقایان جهانگیری یا لاریجانی کسانی بودند که به دلیل تجارب کافی، خیلی بهتر از آقای رئیسی می‌توانستند عمل کنند. این بد است برای دولت سیزدهم که مجموع آرایی که کسب کرد، از مجموع آرای دولت‌های یازدهم و دوازدهم کمتر است. در‌حالی‌که بعد از گذشت هر چهار سال، آمار مشمولانی که می‌توانند در انتخابات شرکت کنند بیشتر می‌شود و کسانی که از دنیا می‌روند تعدادشان به حدی نیست که بتوانند این کاهش آمار را رقم بزنند. این نشان می‌دهد که رفته‌رفته بر عدد قشر خاکستری اضافه می‌شود. قشر خاکستری کسانی هستند که دنبال رفاه خود و خانواده خود هستند و امنیت، رفاه و آرامش می‌خواهند. البته نگاهی به پیشرفت کشور دارند تا بتوانند بهره خود را ببرند. تجارب گذشته نشان داده سبد رأی قشر خاکستری همواره در اختیار اصلاح‌طلبان و اعتدالیون خصوصا اصلاح‌طلبان بوده است. در این راستا، در سال 76 آقای خاتمی که چندان شناخته‌شده نبود و یک وزیر مستعفی بود، 20 میلیون رأی آرای خاکستری را کسب کرد و رهبری هم تعبیر زیبای حادثه دوم خرداد را برای این انتخابات به کار بردند. به اعتقاد من باید این موضوع را الگو قرار دهیم؛ چرا‌که راهی جز بازگشت به صندوق‌های رأی نداریم. همان‌طور که آقای روحانی در سخنان خود اشاره کرد و حرف درستی هم بود، چرا باید به نحوی عمل کنیم که آرای باطله در انتخابات نفر دوم یا رقیب رئیس‌جمهور شود؟