|

سیل دشتیاری، تکرار مکرر فاجعه

تجربه نشان داده است که منطقه سیستان‌وبلوچستان و به ویژه بخش جنوبی بلوچستان، کرانه و پس‌کرانه دریای مکران در فاصله زمانی چهار تا هشت سال درگیر خشکسالی و بارش‌های سیل‌آسیای فصلی است. این طبیعت منطقه است، اما مشکل در جای دیگری است. مشکل در ساختار ذهنی مدیریت استانی و ملی و نیز در ساختار ذهنی تقدیرگرای مردم بومی است که در هر دو حالت خشکسالی و پرباران قربانی می‌شوند.

سیل دشتیاری، تکرار مکرر فاجعه

پیرمحمد   ملازهی

 

تجربه نشان داده است که منطقه سیستان‌وبلوچستان و به ویژه بخش جنوبی بلوچستان، کرانه و پس‌کرانه دریای مکران در فاصله زمانی چهار تا هشت سال درگیر خشکسالی و بارش‌های سیل‌آسیای فصلی است. این طبیعت منطقه است، اما مشکل در جای دیگری است. مشکل در ساختار ذهنی مدیریت استانی و ملی و نیز در ساختار ذهنی تقدیرگرای مردم بومی است که در هر دو حالت خشکسالی و پرباران قربانی می‌شوند. نقش هرکدام را می‌توان جداگانه به بحث گذاشت و میزان مسئولیت‌پذیری یا ناپذیری را ذکر کرد. اما قبل از هر چیز باید دید که چرا در فاصله زمانی چند سال فاجعه تکرار می‌شود و با تحریک احساسات مقداری کنسرو و مواد غذایی یا وسایل زیستی توزیع می‌شود، ولی کسی به فکر حل مشکل اصلی به‌صورت برنامه‌‌ریزی‌شده و یک بار برای همیشه نیست؟

گمان می‌رود که مشکل در فهم موضوع است. منطقه دشتیاری و باهو و منطقه وسیعی از مظهر رودخانه کاجو و سایر مسیر سیلاب‌هایی از منطقه کوهستانی تا خلیج گواتر است که به صورت تقریبی طولی در حدود ۱۵۰ کیلومتر و عمقی حدود صد کیلومتر را شامل می‌شود. این منطقه دشتی وسیع است که ساکنان آن در طول زمان آموخته‌اند چگونه زیست مبتنی بر مالداری و کشاورزی خود را به گونه‌ای سازماندهی کنند که کمترین آسیب را از هر دو حالت خشکسالی و بارش‌های سیل‌آسا متحمل شوند.

مردم در طول زمان با تجربه‌ای که به دست آورده‌اند به نوعی مهندسی آب رسیده‌اند که تا همین چند دهه اخیر پاسخ نسبی مناسب دریافت کرده بودند، اما مدیریت دولتی بدون درک مشکل و ساختار جغرافیای طبیعی منطقه و به قصد و نیت خیر یا ضرورت‌های جدیدی که به وجود آمده است با بی‌اعتنایی کامل به تجربه هزاران‌ساله مردم محلی شروع به ساخت‌وسازهایی کرد که با طبیعت منطقه سازگار نبود.

تجربه محلی مدیریت آب در دو مسیر هماهنگ حرکت کرده است که اگر مهندسان ما منطقه را به‌درستی می‌شناختند، در راستای بهبود آن می‌توانستند سرمایه‌گذاری‌ها را متمرکز کنند و فاجعه در فاصله زمانی چهارساله تکرار نمی‌شد. تدابیر محلی به‌دست‌آمده برای مهار سیلاب‌ها که براساس نیاز و ضرورت‌های زیست‌بومی با معیشت دامداری و کشاورزی به دست آمده بودند عبارت‌اند از:

الف- ایجاد «هوتک»ها برای ذخیره آب شرب مشترک حیوان و انسان

ب- ایجاد بند‌های خاکی در ابتدایی‌ترین شکل و با کمترین امکانات، بیل و کلنگ و صرفا متکی بر نیروی کار انسان و حیوان

شاید برای مدیریت استانی و ملی و نظام مهندسی قابل درک نباشد، ولی اگر شما وارد منطقه دشتیاری، باهو و زرآباد شوید با کیلومترها بند خاکی با ارتفاع کم روبه‌رو خواهید شد که مردم محلی با دستان خالی احداث کرده‌اند و سیلاب‌ها را از نقطه ورود به دشت مهار و آنها را به سرتاسر دشت هدایت می‌کرده‌اند. در فاصله‌های چند کیلومتر مکان سرریز آب زیادی پیش‌بینی شده و نوعی مهندسی آبخیزداری به وجود می‌آوردند و به این ترتیب سیلاب‌ها را در تمامی دشت پخش می‌کردند تا از قدرت تخریب احتمالی بکاهند. این مهندسی سنت مهار سیلاب‌ها دو کارکرد اصلی و مهم داشته است:

1- بخشی از آب‌ها به هوتک‌ها هدایت می‌شده تا آب شرب و مصرف در فاصله دو بارندگی را تأمین کنند.

2- بخش دیگر آب به زمین‌های مزروعی دیم‌کاری هدایت می‌شده تا پس از خشک‌شدن، کشت‌وکار در آن انجام شود. این زمین‌ها را در اصطلاح محلی «هوشاپ» می‌گفتند. هدایت سیلاب به هوشاپ در عین حال با خود آبرفت می‌آورد که بر غنا و افزایش باروری زمین می‌افزود.

اینکه منطقه دشتیاری از مرغوب‌ترین دشت‌های آبرفتی سیستان‌وبلوچستان است، در همین ارتباط قابل توضیح می‌شود. به طوری که کافی است در سال یک بار دشتیاری سیراب شود و انواع محصولات را در دو فصل و بعضا سه فصل به دست آورد. در گذشته‌ای نه‌چندان دور پنبه رنگی در دشتاری کشت می‌شد و اگر به حال خود رها می‌شد پس‌ از چند سال به صورت درخت درمی‌آمد.

اما در نهایت تأسف مدیریت استانی و ملی بدون توجه به واقعیت جغرافیای طبیعی منطقه و تجربه صدها بلکه هزار‌ان سال مردم محلی و با ذهنیت تئوریک و بدون مطالعه جدی و شناخت جغرافیای طبیعی دشتیاری، باهو و زرآباد، با اجرای طرح‌های متنوع جاده‌سازی و سدسازی آن هم بدون رعایت حریم رودخانه‌ها و پل‌سازی‌ها با دهانه‌های کوچک و نامناسب با حجم آب در بارش‌های شدید و رگباری، به خیال خود مشغول خدمت‌رسانی به مردم منطقه شدند. بدون آنکه محاسباتی دقیق از موقعیت جغرافیای طبیعی منطقه صورت گرفته باشد یا حداقل به مطالعات قبلی نظیر مطالعات ایتال کنسولت که در رژیم گذشته انجام شده بود و راهکار‌های عملی‌تری در قالب آمایش سرزمینی پیشنهاد کرده‌اند، مراجعه‌ای کرده باشند. با غرور و خودبرتربینی، تجربیات بومی و افراد دلسوز و آگاه بومی را به تمسخر گرفته و طرح‌های خود را به گونه‌ای اجرائی کرده‌اند که طی سال‌های اخیر به تکرار فاجعه سیل منتهی شده و زندگی عادی مردم را دچار اختلال جدی کرده‌اند.

اما راه‌حل چیست و چگونه می‌توان جلوی هدررفت اعتبارات استانی و ملی مصرف‌شده را گرفت؟

هرچند عملیاتی‌کردن هرگونه طرحی در منطقه مسطح مانند دشتیاری، باهو و زرآباد مستلزم مطالعات علمی است، اما اجرا کردن هر طرحی بدون مطالعه و درک واقعیت‌های محیطی، بی‌حاصل و تکرار اشتباهات قبلی و ندانم‌کاری‌ها، هدردهنده اعتبارات از یک طرف و تکرار فاجعه تحمیل‌شده به مردم بی‌پناه از طرف دیگر خواهد بود.

واقعیت مهم این است که بستن سد‌های پرهزینه با ذهنیتی در منطقه دشتیاری صورت گرفته است که در مناطق کوهستانی حوزه آبی البرز یا زاگرس سدسازی شده و برای ذخیره آب شرب شهرهای بزرگ پاسخ داده است. اما پیاده‌کردن این شیوه از ذخیره‌‌سازی آب به دو دلیل با ساختار جغرافیای طبیعی دشتیاری سازگار نیست؛ نخست شیب زمین از مدخل ورود سیلاب‌ها به دشت است که بسیار کم است و ما با دشتی تقریبا با قابلیت ایستایی آب و پخش طبیعی آن در دشت روبه‌رو هستیم. این شیب ملایم تا ورود به خلیج گواتر در ساحل مکرانی اقیانوس هند تداوم می‌یابد و به صورت بطئی آب وارد اقیانوس می‌شود. به همین دلیل قبل از اینکه طرح‌های عمرانی ضروری مثل جاده‌سازی و سدسازی در دشت بزرگ دشتیاری مد نظر قرار گیرند، طرح روشنی برای ساماندهی مناسب رودخانه سیلابی نمی‌بینید و اگر هم مسیر طبیعی عبور آب زیادی شکل گرفته و در محدوده پهن و کم‌عمق دشت باز شده به طور طبیعی در چندین مسیر جداگانه به وجود آمده است و پس از عبور آب زیادی تقریبا در سطح و عمقی نزدیک به سطح مجاور دشت باقی می‌مانده و با رویش درخت‌های محلی پوشش طبیعی به وجود می‌آورده که خود محل چرای دام می‌شده و نفعی طبیعی برای زندگی معیشتی دامداری بوده است. طبق شواهد موجود و به نقل از مردمان محلی در دشتیاری، در پی ساخت‌وسازهای سال‌های اخیر، عبور سیلاب‌ها به صورت پخش‌شده در تمامی دشت با مشکل روبه‌رو شده و از مسیر طبیعی خود خارج شده است و به طرف مناطق خاصی هدایت شده و به صورت مخربی در یک یا چند مسیر با شستن خاک مرغوب کشاورزی که در اصطلاح محلی به آن «مل» می‌گویند و بردن آن به اقیانوس در حال ساختن مسیرهای مشخص در شکل رودخانه‌های فصلی مثل سایر جاهاست. امری که با طبیعت دشتیاری ناسازگار است. اگر این برداشت درست باشد که هم‌زمان با بارش شدید باران و سرریزشدن آب سد، مسئولان مربوطه نگران شکستن سد «زیردان» مجبور به گشودن دریچه‌های سد شده باشند، آنگاه بهتر می‌توان به واقعیت ناسازگاری محیط با انجام ذخیره‌سازی آب در سدها پی برد. اشتباه نشود، کسی مخالف انجام طرح‌های عمرانی و ذخیره‌‌‌سازی آب برای رفع مشکلات مردم نیست. بحث فقط در ارتباط با شیوه‌های مناسب ذخیره‌سازی آب و سازگار با محیط جغرافیای طبیعی دشتیاری است. به نظر می‌رسد که ساخت‌وسازها در دو سطح با مطالعات دقیق طراحی و عملیاتی نشده‌اند.

1- جاده‌سازی‌ها: نگاهی سطحی به جاده‌سازی‌های بین شهری و روستایی به‌خوبی نشان می‌دهد که پل‌های احداث‌شده و آب‌نماها با طراحی دقیق و متناسب با حجم آب در باران‌های شدید رگباری منطقه جنوب بلوچستان همخوانی ندارد. دهانه پل‌ها باریک و قادر به عبور حجم عظیم آب سیل‌ها نیست و تاکنون چندین بار و در جاهای مختلف پل‌ها تخریب شده و نیاز به بازسازی مجدد پیدا کرده است. آب‌نما‌ها نیز بریده شده و حمل‌ونقل را مختل کرده‌اند. در همین سیل اخیر طبق گفته مسئولان بالغ بر دو هزار میلیارد تومان راه‌های ارتباطی خسارت دیده‌اند. این خسارت‌ها بیشتر یا کمتر در سیلاب‌های سال‌های قبل هم تکرار شده است. در پایین‌دست‌تر و در داخل دشت با اندکی شناخت و مطالعه میدانی کاملا روشن است که احداث راه‌های ارتباطی روستاهای به غایت پراکنده در تمامی دشت که بعضی تنها از چند خانواده مرتبط به هم و در فاصله دور از روستاهای دیگر شکل گرفته‌اند، بدون زیرساخت‌های لازم و تقریبا هم‌سطح با محیط پیرامونی خود احداث شده‌اند و طبعا به هنگام بارش همچون محیط اطراف خود زیر آب می‌روند. این در حالی است که مهندسی و تکنولوژی لازم برای احداث جاده در دشت‌ها وجود دارد و با اندکی زیرسازی و بالاتر قراردادن سطح جاده از محیط پیرامونی و احداث پل در فواصل لازم برای هدایت و عبور آب به گونه‌ای که به جاده صدمه نزند در اختیار است. هزینه‌ای که برای بازسازی پس از به راه افتادن سیلاب و تخریب جاده‌های روستایی در دشتیاری نیاز است، با هزینه‌های اولیه مهندسی مطالعه‌شده قابل قیاس نیست. این هزینه‌های بازسازی پس از هر سیل و تخریبی قابل تکرار است. اگر چاره‌ای اندیشیده نشود تا آینده‌ای نامعلوم گریبان‌گیر کشور و مردم محلی باقی خواهد ماند و تکرار و تکرار خواهد شد.

2- سدسازی‌ها: در اینکه ذخیره‌سازی آب از طریق سدسازی و مهار آب یک ضرورت قطعی برای زیست انسانی است، کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد. سدسازی تجربه بشری است، اما تا سال‌های اخیر که در آمریکا مطالعات جدید ارتباط قدرت تخریب محیط زیست و پروژه‌های سدسازی را به اثبات رساند و موضوع تخریب برخی از سدها مطرح شد، کسی به این ارتباط بین سدسازی و تخریب محیط زیست پی نبرده بود و سدسازی یگانه راه‌حل ذخیره آب مورد نیاز جمعیت‌های انسانی تلقی می‌شد. ایران هم در دهه‌های گذشته با تکیه بر همین تجربه بشری و برای مهار آب برنامه سدسازی را در اقصانقاط کشور گسترش داد و دولت‌ها آن را در کارنامه خود با افتخار اضافه می‌کردند. اما پس از روشن‌‌شدن کاهش آب ورودی به دریاچه ارومیه و تهدید آن به خشکی، برخی تردیدها به وجود آمده و بحث حقابه دریاچه‌ها و تالاب‌ها در ایران لااقل در سطح کارشناسی امکان طرح علنی یافته است.

در منطقه جنوب بلوچستان و دشتیاری موضوع ضرورت سدسازی و مهار آب‌های بارش‌های فصلی با توجه به دوره‌های طولانی خشک‌سالی‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار شده و همواره یکی از مطالبات نمایندگان سیستان‌و‌بلوچستان در مجلس در چانه‌زنی‌های اختصاص اعتبار بوده است. چندین سد ساخته شده و چندین سد دیگر در مرحله مطالعاتی قرار گرفته‌اند، اما اگر حقیقت را بخواهی این‌گونه سدها به‌رغم درک ضرورت آنها با محیط دشتیاری همخوانی ندارد. سد «زیردان» و سد «پیشین» عینی‌ترین نمونه‌های آن هستند که در مقایسه با هزینه‌های انجام‌شده بازدهی مورد انتظار را در سال‌های بعد نخواهند داشت؛ چرا‌که جغرافیای منطقه و میزان بالای آبرفت رسوبی در سد «پیشین» هم‌اکنون آن را با کاهش ذخیره آب روبه‌رو کرده و سد «زیردان» هم در آینده با چنین پدیده‌ای روبه‌رو خواهد شد. بنابراین راه‌حل ذخیره‌‌سازی آب در دشتیاری چیست؟!‌

این یک پرسش جدال‌برانگیز بین واقعیت تجربه بومی و تکنولوژی هوتک‌سازی برای ذخیره آب و تکنولوژی مدرن سدسازی است. این درست همان گره کوری است که فهم آن برای مدیریت استانی و ملی دشوار و به معنای عقبگرد از الزامات زمان تصور می‌شود و این در حالی است که اگر نگوییم یگانه راه‌حل است، لااقل یکی از راه‌حل‌ها در کنار سایر راه‌حل‌های مدرن ذخیره‌‌سازی آب می‌تواند در نظر گرفته شود. آقای خلیل درخشان که خود ار بومیان دشتیاری است، بر این باور است که تنها راه‌حل است و طرح خاص خود را مطرح کرده که به باور من ارزش مطالعه روی آن را دارد. طبق نظر وی برای حل مشکل آب دشتیاری می‌توان از تکنولوژی هوتک‌سازی محلی که دیگر جواب‌گوی نیاز‌های جمعیت رو به رشد منطقه نیست، الهام گرفت و دشتیاری را به چندین منطقه تقسیم کرد و در هر منطقه با بهره‌‌‌گیری از تکنولوژی روز و امکانات فنی و مهندسی و ماشین‌آلات زمین را در طول و ابعادی مناسب خاک‌برداری کرد و خاک‌های به‌دست‌آمده را به‌صورت تپه‌های خاکی یا در اصطلاح بلوچی‌ ‌تمپ‌های مسطح بلندتر از دشت و اتخاذ تدابیر لازم برای ایجاد حفاظ و زهکشی و هدایت سیلاب‌ها از محدوده هوتک‌ها یا تمپ‌ها شهرک‌سازی کرد و روستاهای پراکنده با جمعیت کم را در یک جا و در کنار هوتک‌های بزرگ چندین‌کیلومتری ایجاد‌شده اسکان داد تا خدمات‌رسانی نظیر آب، برق، مدارس و مراکز بهداشتی در طرحی نو برای این‌گونه شهرک‌های جدید ایمن از سیل راحت‌تر و با هزینه کمتری امکان تحقق بیابد. ارتباط این شهرک‌های جدید از طریق احداث جاده بالاتر از سطح دشت با هم و با شهرهای پیرامونی سهل‌‌تر خواهد شد و مردم و حاکمیت در پی هر بارشی مجبور به تکرار تخریب و بازسازی مجدد نخواهند بود.

3- به موازات احداث شهرک‌های جدید در اطراف هوتک‌های بزرگ‌ هدایت آب، در نوعی ابتکاری متناسب به جغرافیای دشتیاری از سنت «هوشاپ» می‌توان بهره گرفت و کل دشت را از مدخل ورود آب از طریق احداث کانال‌های متعدد به داخل دشت و زمین‌های مزروعی دیم هدایت و سیلاب را پخش کرد و بندهای خاکی مناسب و مهندسی‌شده به فواصل چند‌کیلومتری با امکان سرریز احداث کرد و راه را برای آب زیادی به طرف دریا باز گذاشت. طبق برآوردهای اولیه، در همین سیل مخرب اخیر، حدود پنج میلیارد متر‌مکعب آب پس از تخریب روستاها و عبور از دشت وارد دریا شده است که اگر نیمی از این آب در هوتک‌های عمیق و طولانی ذخیره می‌شد، کل منطقه را از بی‌آبی‌های بعدی نجات می‌‌داد و نه‌تنها کشت دیم مجددا رونق می‌گرفت، بلکه زمینه برای آبرسانی منظم و کشت میوه‌های گرمسیری نظیر انبه و موز نیز فراهم می‌شد و زندگی بومیان در یک مدار باثبات‌‌تر  سروسامان می‌یافت.

 

تجربه کشت و صنعت در باهو با سرمایه‌گذاری شرکت ماهان کرمان باید علی‌القاعده برای مدیریت استان سؤال‌برانگیز باشد ‌که چگونه این شرکت با زهکشی و ایجاد حفاظ و سیل‌بند خاکی، موفق شد در همین سیل مخرب از مزرعه چند‌صد‌هکتاری خود حفاظت کند و سیل وارد مزرعه موز آن نشود؛ درحالی‌که در همان همسایگی روستاهای کارگران شرکت ویران شدند.

پیشنهادات مشخص

1- جغرافیای طبیعی منطقه دشتیاری باهو و زرآباد و بخش‌های مرتبط با آنها مانند تلنگ به‌صورت طبیعی منطقه‌ای وسیع به طول ۱۵۰ کیلومتر در ۱۰۰ کیلومتر را شامل می‌شود. این یک دشت بزرگ و مسطح است و کمتر کوهپایه‌ای در آن وجود دارد. این دشت آبرفتی و بسیار مساعد برای رویش درختان میوه گرمسیری نظیر انبه، کنار، خربزه درختی، زیتون محلی و نیز موز است. این دشت وسیع به‌طور سنتی کم‌آب بوده و در جدال دائمی با سیلاب‌های فصلی و بارش رگباری و مدتی طولانی خشک‌سالی بوده است. معیشت سنتی در این منطقه بر پایه کشت دیم حبوبات و صیفی‌جات و دامداری امکان تداوم داشته است. این شکل از شیوه زیست، دو تجربه برای بقا را شکل داده است:

الف- تکنولوژی ذخیره آب در قالب «هوتک‌های» ناامن و غیربهداشتی که هرساله تعدای از کودکان ‌هنگام برداشتن آب در آن سقوط کرده و جان خود را از دست می‌داده و هنوز هم می‌دهند.

ب- تکنولوژی تجربه هوشاپ در قالب احداث بندهای خاکی و پخش آب در هوشاپ‌ها که پس از خشک‌شدن، محصولات دیمی کاشته می‌شود و زندگی انسانی بر اساس آن امکان تداوم می‌یابد.

اما‌ این دو تجربه در سال‌های اخیر با اجرای طرح‌های عمرانی ضروری نظیر راه‌سازی و احداث سد‌های بتنی دچار اختلال شده و عملیاتی‌شدن این‌گونه طرح‌های عمرانی با مطالعه کافی و متناسب با جغرافیای طبیعی منطقه عملیاتی نشده‌اند. در نتیجه در یک دهه گذشته بارها شاهد آبگرفتگی روستاها و تخریب گسترده مزارع و خانه‌های گلی و خشتی شده‌ایم و زندگی عادی مردم را مختل کرده است. راه‌سازی‌های ضروری با پل‌های دقیقا حساب‌شده همراه نشده و پل‌های باریک توان عبور حجم بالای آب را نداشته و تخریب شده‌اند و پس از هر سیلی نیازمند بازسازی مجددند که مخارج اضافی به کشور تحمیل می‌کند.

طبق برآوردهای اولیه، تنها در سال‌های اخیر ۱۰ هزار میلیارد تومان خسارت‌های سیل در منطقه بوده که مبلغ کلانی است که اگر همین مبلغ در طول زمان صرف زیرساخت‌های مطالعه‌شده و متناسب با جغرافیای طبیعی در منطقه جنوب بلوچستان می‌شد، حداقل برای سال‌های بعدی از دور باطل تخریب و باز‌سازی می‌توانستیم تا حد زیادی خارج شویم.

2- سدسازی بتنی برای مهار آب‌های سیلابی امری ضروری است، ولی کافی نیست؛ به‌ویژه آنکه مدیریت آب در استان در اعمال قدرت و ابتکار برای مدیریت آب از خود کندی قابل توجهی نشان داده است. مثلا عدم رهاسازی آب سد زیردان در فصل تابستان که مورد نیاز روستاهای پایین‌دست سد بود، رها‌سازی آن ‌هنگام بارش باران‌های رگباری و سر‌ریز‌شدن سد که فاجعه سیل و تخریب آن را افزایش داد. بنابراین لازم می‌شود در کنار سد‌سازی‌ها از تکنولوژی بومی زهکشی از طریق احداث بند‌های خاکی با بهره‌گیری از تکنولوژی روز و ترکیب بتن و خاک و احداث سرریز آب در نوعی آبخیزداری متناسب با طبیعت دشتیاری اقدام کرد. درعین‌حال، گرفتن ایده از تجربه هوتک‌ها و ذخیره‌‌سازی آب در ابعاد وسیع‌تر از طریق حفر و خاک‌برداری در چندین مکان مشخص و ایجاد تپه‌های مصنوعی بالاتر از سطح دشت و جمع‌آوری روستاهای کم‌جمعیت در این‌گونه مکان‌ها و احداث شهرک‌های جدید ایمن و با مصالح استاندارد می‌تواند در آینده میزان خسارات را کاهش دهد. البته مشروط بر آنکه خود هوتک‌های ساخته‌شده در ابعاد‌ بزرگ و عمیق، ایمن‌سازی شوند و حصار‌های لازم تعبیه شود تا انسان و حیوان نتوانند وارد حریم‌شان شوند. هوتک‌های جدید می‌باید در ترکیبی متناسب از خاک، بتن ‌یا حداقل خاکریز و کشیدن سیم‌خاردار محفوظ شوند. با ذخیره‌‌سازی آب در این نوع از هوتک‌های بزرگ، می‌توان آب مورد نیاز در فصول خشک را تا حدی جبران کرد و به زندگی در دشتیاری بزرگ سروسامان داد.

3- تأمین اعتبار بازسازی در یک بازه زمانی مناسب چندین‌ساله موضوع مهمی است و با مدیریتی ضعیف و مستعد فساد نمی‌توان به هدف رسید. لازم است به‌صورت متمرکز و با نظارت کامل، اعتبارها از دو طریق گرفتن تعرفه تجاری در منطقه آزاد وریمدان و تخصیص اعتبار از محل منابع ملی تأمین شود‌. شاید لازم باشد ‌ترکیبی از آگاهان محلی و مدیران دولتی، در قالب یک سازمان مستقل‌تر، مجری بازسازی دشت بزرگ دشتیاری شوند؛ تجربه‌ای نظیر سازمان دشت مغان که با توفیق نسبی همراه شد.