|

گفت‌وگو با بهنام کامرانی به بهانه‌ مجموعه‌ «امروزِ دیروز»

پرسش از زمان

از عطر بهارنارنج حیاط کودکی بهنام کامرانی تا اثری با تصویری از میز ناهارخوری که در حیاطی قدیمی قرار دارد، تا میل‌‌هایِ مقابل عکسی از پدر که او را در ژستی ورزشکارانه نمایش می‌دهد؛ در همه این آثار از مجموعه «امروزِ دیروز» می‌توانیم به دنبال لایه‌های گوناگون باشیم؛ لایه‌هایی فراتر از نوستالژی، تقدیس یا رد گذشته! همان‌طور که از منظر فرم نیز آنچه می‌بینیم، آثاری معاصر و چندلایه هستند که بر زمینه‌ای از عکس‌های قدیمی با نقاشی و رنگ‌های درخشان شکل گرفته‌اند. نمایشگاه در ادامه به ویدئو و چیدمان‌هایی ختم می‌شود که عکس را به مجسمه‌‌های بیرونی می‌رساند.

پرسش  از  زمان

شهرزاد  رویائی

 

از عطر بهارنارنج حیاط کودکی بهنام کامرانی تا اثری با تصویری از میز ناهارخوری که در حیاطی قدیمی قرار دارد، تا میل‌‌هایِ مقابل عکسی از پدر که او را در ژستی ورزشکارانه نمایش می‌دهد؛ در همه این آثار از مجموعه «امروزِ دیروز» می‌توانیم به دنبال لایه‌های گوناگون باشیم؛ لایه‌هایی فراتر از نوستالژی، تقدیس یا رد گذشته! همان‌طور که از منظر فرم نیز آنچه می‌بینیم، آثاری معاصر و چندلایه هستند که بر زمینه‌ای از عکس‌های قدیمی با نقاشی و رنگ‌های درخشان شکل گرفته‌اند. نمایشگاه در ادامه به ویدئو و چیدمان‌هایی ختم می‌شود که عکس را به مجسمه‌‌های بیرونی می‌رساند. نشانه‌های زندگی کنونی با آنچه از روزگار گدشته مرتبط با عکس‌ها مشهود است، در این مسیر با امروز پیوند می‌خورند. آن‌گونه که در ویدئویی از این نمایشگاه شاهد سنگی سرخ در مسیر دو زن از گذشته هستیم و گویی جریانی از فردا را در مسیرشان می‌بینیم. مجموعه اخیر از بهنام کامرانی با نشانه‌های معاصر بر عکس‌های قدیمی ما را در مرز معلق زمان مردد می‌گذارد و در نهایت میان آنچه بود یا هست، پرسش‌هایی در ذهن ما خلق می‌شود. بهنام کامرانی به‌عنوان نقاش، مجسمه‌ساز، کیوریتور، پژوهشگر و منتقد از 12سالگی نقاشی را به طور جدی آغاز کرد و بعد از تحصیل در رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبا به طور کامل مسیر حرفه‌ای خود را در هنر گذراند. او پس از اخذ مدرک دکترای پژوهش هنر در کنار نقاشی فعالیت آکادمیک را نیز در پیش گرفت که تا امروز ادامه دارد. مجموعه «امروزِ دیروز» به‌عنوان چهاردهمین نمایشگاه انفرادی بهنام کامرانی در گالری آرتیبیشن به نمایش  درآمده است.

موضوعات کاری شما چگونه به سمت اسطوره‌ها و سپس مطالعات فرهنگی گرایش پیدا کرد؟

نخستین مجموعه‌های من بر پایه ارتباط فرهنگ با برخی اسطوره‌ها شکل گرفت؛ مانند پیام‌آوران نوروزی که من اسمش را «آقای عید» گذاشته بودم یا اسطوره آتش، ققنوس و فرشته‌شناسی در نقاشی ایرانی که بعدتر با خیلی از موضوعات در نقاشی ایرانی ازجمله معراج‌نامه ارتباط پیدا کرد. من به‌تدریج در نمایشگاه اخیرم به سمت مطالعات فرهنگی رفتم. نشانه‌ها و نمادهای فرهنگی مانند عکس و ارتباط آن با نقاشی توجه من را جلب کرده است.

چه جنبه‌هایی از مطالعات فرهنگی شما را به آثار عکس‌بنیان سوق می‌دهد؟

من آخرین مجموعه‌هایم را با استفاده از عکس و ارتباط میان عکس و نقاشی خلق کردم و به عبارتی آثار بیشتر نقاشی محسوب می‌شوند. درباره مجموعه اخیر به دلیل بیماری و سپس درگذشت پدر به سمت خاطرات و آلبوم‌های خانوادگی کشیده شدم. همچنین آثار من به‌مرور از سمت اسطوره‌ها به مطالعات فرهنگی گرایش پیدا کرده‌اند. این عکس‌ها را مانند مجموعه اسکناس‌ها که در واقع اسکناس را به‌عنوان زمینه کار در نظر گرفته بودم و روی آنها نقاشی کردم، به‌عنوان زمینه در نظر گرفتم. برای همین خیلی جالب بود که این تاریخ کمتر خوانده‌شده عکس‌ها را بازنمایی کنم و در کارم استفاده کردم. اتمسفر عکس و خود‌به‌خودی بودن آثار برای من الهام‌بخش بود. حدود صد آلبوم را بررسی کردم و از بعضی آلبوم‌ها هیچ عکسی انتخاب نکردم. جنبه‌هایی از ورود مدرنیسم به ایران، تناقضات آن و فضای عکس همگی در انتخاب و آنچه در اثر پیش می‌رود، مؤثر بوده است.

فرایند انتخاب و جمع‌آوری عکس‌ها با توجه به آنچه هدف شما بوده، چطور شکل گرفت؟

عکس‌ها در مدت شش الی هفت سال از آلبوم خانوادگی خودم، دوستان و حتی جمعه‌بازار و در کنار سطل زباله جمع‌آوری شده است. من به نحوی یک تاریخ خصوصی را عمومی کردم. درعین‌حال چیدمان‌هایی به مجموعه اضافه کردم که باید تا حدی به تکمیل آن بپردازم.

چالش شما در مسیر مجموعه «امروزِ دیروز» چطور بود؟

دشواری کار برای من از چند جهت نمود پیدا می‌کرد؛ چراکه من نه به دنبال تخریب؛ نه بزک و نه حتی نگاه نوستالژیکی در این آثار بودم. عکس‌ها برای من زمینه‌ای برای تجربه‌گرایی و نقاشی معاصر محسوب می‌شوند و در نتیجه رفتارهای نقاشانه‌ای روی این آثار انجام دادم که شاید پیش‌از‌این در دوره‌های قبلی کمتر انجام داده بودم. یک جایی عقب ایستادم که ماهیت عکس مشهود باشد؛ درعین‌حال به نحوی این برخورد با عکس را پیش بردم که مبادا آن را مخدوش کرده باشم.

ما در نشانه‌های این مجموعه با رنگ‌های درخشانی بر کادر آثار و نقش‌بستن آن بر دیوار مواجه هستیم؛ همچنین به نحوی درباره چیدمان نیز با نحوه پخش زردچوبه روی زمین با همان فرم از پخش رنگ بر دیوار روبه‌رو می‌شویم.

در‌عین‌حال لبه‌های عکس در تغییر فرم اثر اهمیت خاصی دارد. ما در عکاسی و نقاشی با کادر سر‌و‌کار داریم و همین ماهیت کادر و ارتباط میان بازنمایی‌کردن و بازنمایی‌نکردن نقطه مهمی در آثار من بوده است. من نه می‌توانم بگویم که این آثار حاصل از عکاسی هستند و نه می‌توانم بگویم که قطعا نقاشی هستند؛ اما در هر حال آثار هنری معاصری هستند که این دو مفهوم و فرم‌ را در خود دارند. من به سراغ تکنیک‌های متفاوت نقاشی رفتم؛ از نقاشی خیابانی و اسپری و استیکر‌های رنگی معاصر نیز استفاده کردم. باید اشاره کنم که بعضی از نشانه‌گذاری‌های آثار براساس نقاشی‌های باستانی ما است، در نتیجه این مجموعه تلاقی‌گاه تکنیک‌ها، تاریخ‌ها و مدیوم‌های مختلف است. به طور مثال کاسه‌های سلجوقی که در آتلیه دارم، با حاشیه‌های دندان‌موشی من را به شکلی دیگر از این نشانه روی اثر معاصر رسانده است. شاید نوعی مدیتیشن یا تمرکز بر عکس‌ها داشتم تا به عنصر مورد نیاز هر عکس برسم. چیدمان در این نمایشگاه اشیائی هستند که مجسمه‌هایی ابژکتیو محسوب می‌شوند؛ اشیائی که بر‌اساس چیدمان شکل جدیدی از موضوع را پیش می‌کشند. به طور مثال میل‌ها مقابل عکس پدر من با اشاره به اقتدار مردانه روی زردچوبه به‌عنوان عنصری از آشپزی که بیشتر در ایران از سوی خانم‌ها انجام شده، قرار گرفته و معنای مهمی از وضعیت زن و مرد در جامعه من را نشان می‌دهد.

تنوع رویکرد در این مجموعه یا بهتر بگویم درباره عکس‌ها بالا و تأمل‌برانگیز است. در این زمینه نظرتان را بفرمایید.

نشانه‌گذاری میان رنگ و بی‌رنگی و رفتارهای نقاشانه جدیدی که در این آثار به کار بردم، می‌تواند در فضای تجسمی مورد تحلیل و نقد قرار بگیرد و مفاهیم مختلفی را پیدا کند. از رنگ‌های منظم، غیرمنظم، اتفاقی یا تلألوهایی از رنگ فلورسنت استفاده کردم تا شکل تازه‌ای را بر زمینه عکس‌ها پدید آورم. اگرچه ما می‌دانیم که دو لایه در آثار به کار رفته، عکس و نقاشی هستند؛ اما اصرار داشتم و تلاش کردم که دو لایه در نگاه اول یک لایه دیده شود. من در این مجموعه بیش از عمل نقاشانه به فکر نقاشانه احتیاج داشتم. رفتار نقاشانه من در این مجموعه متنوع بوده و این مسیر خلاف رفتار به کار رفته در اثر مدرن است؛ زیرا معمولا اثر مدرن بدون تنوع پیش می‌رود.

از نمودهای مضمونی و مطالعاتی در آثار این مجموعه، کدام موارد برجسته‌تر بوده است؟

مسئله‌ای که در خود عکس رخ داده، جالب است. مدرنیزاسیون با عناصری مانند ماشین فولکس، دوچرخه، میز ناهارخوری داخل حیاط که نشان از جمع‌شدن سفره از روی زمین دارد، عینک آفتابی و پوشش افراد و معماری همگی نشان‌دهنده اتفاقات یک دوره مشخص هستند و در عکس ثبت شده‌اند. دردناک این است که با مهاجرت یا تغییر رویه زندگی شهری خیلی از این عکس‌ها دور ریخته می‌شوند یا فراموش می‌شوند؛ درحالی‌که پتانسیل عکس‌ها برای بیان تاریخ اهمیت دارد.

مکانیسم عکس و نقاشی را با چه نگاهی کنار هم گذاشتید؟

من در این آثار سعی کردم مکانیسم زمان را به پرسش بکشم؛ مکانیسمی که با عکس انتقال پیدا کرده؛ اما با یک رفتار ظریف نقاشانه می‌تواند با تغییر و پرسش همراه شود.

شما به‌عنوان کارشناس و پژوهشگر هنری و کیوریتور نیز شناخته می‌شوید و در‌این‌میان به‌عنوان هنرمند نیز در چند مدیا فعالیت کردید. در نهایت خودتان را بیشتر در کدام نقش می‌بینید؟

من ذاتا نقاش و طراح هستم. بخش‌هایی را که نام بردید نیز در رابطه تنگاتنگ با نقاشی می‌بینم. هر زمینه تحصیلی و مقاله‌ از من در ارتباط جدی با هنر است. فعالیت نخست من خلق اثر هنری است؛ اما در کنارش برای ارتزاق و ارتباط با نسل جوان در دانشگاه تدریس می‌کنم. این ارتباط با دانشجویان بده‌بستان خوبی برای من رقم می‌زند. وجه پژوهشی نوشتاری من در سال‌های اخیر بیشتر معطوف موضوعاتی شده که خودم درباره‌اش کار می‌کنم یا مقدمه‌هایی که برای هنرمندان جوان یا بعضی از هنرمندان پیش‌کسوت می‌نویسم که وجوه تازه‌ای از کارشان را بیان کنم. گاهی هنرمند به ویژگی‌های تازه آثارش در پرسپکتیو هنر ایران واقف نیست و من در سخنرانی‌ها و متون سعی بر تأکید به آنها دارم. همچنین مدیاهای مختلف نوعی داد‌و‌ستد است که با نقاشی دارم و از مدیای دیگر برای بیان بهتر در نقاشی کمک می‌گیرم. به طور مثال وقتی با هنر دیجیتال کار می‌کنم، با توجه به جنبه‌هایی که در این هنر ممکن است، به دنبال نوع ارائه‌ای هستم که در نقاشی نیست. خیلی از آثار من با باکس نوری در نهایت اتفاقی را رقم می‌زند که در نقاشی ممکن نیست؛ اما هم‌راستا با نقاشی‌های من است.

در نمایشگاه پیش‌رو علت بهره از ویدئوها از چه نظر است؟

جنسیت یا اتمسفری که هر مدیا به همراه دارد، متفاوت است و در این نمایشگاه نیز هر ویدئو فضای جدیدی را به مجموعه می‌دهد. برسون، فیلم‌ساز مشهور، می‌گوید که از یک فیلم تصویری به یادمان می‌ماند و از یک نقاشی یا عکس به دنبال حرکتی در قبل و بعد از آن لحظه ثبت‌شده هستیم. من هم درصدد ایجاد پرسش، تأکید و جریانی به واسطه ویدئوها بوده‌ام.

سنگ سرخی که در یکی از ویدئوهای این مجموعه از زمین بیرون می‌آید و دو زن در زمینه آن قرار دارد، نشانی از تحولی دل‌آشوب است.

سنگ سرخ موقعیت اجتماعی را نشان می‌دهد که دو زن از زمینه سیاه‌‌سفید به زمان حال و وضعیت امروزی‌شان کشانده می‌شوند. آثار این مجموعه خوانش گذشته از نگاه امروزی ماست. من به طور کل در این آثار به دنبال جواب نیستم و سؤال مطرح می‌کنم.