گردشگری در قلب تهران و خیابانهای نمادین آن
میدان توپخانه (امام خمینی) از دوران قاجار تا به امروز همواره مهمترین میدان و قلب تپنده تهران تاریخی بوده است و برای تهران همان حکمی را دارد که میدان نقش جهان برای اصفهان، میدان اتوال برای پاریس، میدان تیان آنمِن برای پکن، میدان سن مارکو برای ونیز، یا پلازا مایور برای مادرید.
ترانه یلدا-معمار و شهرساز: میدان توپخانه (امام خمینی) از دوران قاجار تا به امروز همواره مهمترین میدان و قلب تپنده تهران تاریخی بوده است و برای تهران همان حکمی را دارد که میدان نقش جهان برای اصفهان، میدان اتوال برای پاریس، میدان تیان آنمِن برای پکن، میدان سن مارکو برای ونیز، یا پلازا مایور برای مادرید. میدانی که مانند همه این میدانها، از ابتدا با برنامه، طراحی و ساخته شد و با وجود همه تغییرات نادرستی که در منظر تاریخی آن داده شد، هنوز مهمترین نقطه تلاقی خطوط مترو و به قول فرخ محمدزاده که کتابی درباره میدان نوشته، «مبدأ همه مسیرها به تهران قدیم» است. در دوره قاجار دروازههای ششگانه میدان هر کدام به یک خیابان مهم تهران قدیم باز میشد و ساختمانهای اطراف آن مهمترین بناهای عمومی شهر تهران بودند. دروازه ارگ، به خیابان بابهمایون و ارگ شاهی راه میبرد و دروازه ناصرخسرو به بازار تهران. در شمال، دروازههای لالهزار و علاءالدوله ورودی خیابانهای جدید لالهزار و فردوسی بودند، جای گردش و تفرج مردم شهر. در سمت خیابان چراغ برق بانک شاهی، مرکز تجارت بود و غرب میدان دروازه مریضخانه بود و خیابان سپه و نظمیه و قورخانه. امروز هم تمام این عناصری که ارکان کالبدی شهر بودند، کمابیش سر جایشان هستند. ساختمان تلگرافخانه در جنوب میدان بعد از دوران قاجار جایش را به مخابرات قاجاری و سپس به ساختمان بلند مخابرات امروز داد و عمارت بلدیه رضاشاهی مارکوف (جانشین بنای بلدیه قاجاری در لبه شمالی میدان) نیز امروز عینا بازسازی شده است. خلاصه اینکه این میدان هنوز مرکز تهران تاریخی و امروزین است. حوضهای شکیلش هنوز سر جایشان هستند و ساختمان نیمهتمام خانه شهر، قرار است مورد استفاده مردم شهر برای امور فرهنگی و هنری قرار گیرد.
با این مقدمه، آن روز که چهار سال پیش آقای دهقان از اهالی لالهزار جنوبی، در فروشگاه جناب کارگری از بزرگان صنف الکتریک، به من گفت: «خانم، لالهزار شناسنامه تهران است!» دیگر شک نکردم آرزویمان برای احیای گردشگری در این پهنه شهر بیراه نیست. لالهزار 150 سال طول کشیده بود تا با مکانهای نشانهای اطراف خود به تدریج از عهد ناصرالدین شاه تا به امروز شکل بگیرد و هنوز هم خاطراتش در دل جوانانمان مرور میشود. هنوز مالکان مغازههای صنف روشنایی، مشغول مرمت و تبدیل تدریجی خیابان به پیادهراهی نورانی و سرزندهاند و مردم امیدوارند که با تکمیل عمارت بلدیه در میدان توپخانه، «خانه شهرِ» با فضا و حال و هوایی فرهنگی- هنری- اجتماعی- آیینی برای شهرمان شکل گیرد و سرزندگی را با خود در فضای بزرگ میدان به همراه بیاورد. این عمارت که عینا همان حجم و نمای قدیم را دارد، در داخل فضاهای دلبازی برای آمدوشد مردم از مترو برایش طراحی شده و بنا نیست مکانهای اداری یا تجاری در آن جای بگیرند. سعید ساداتنیا مشاور طرح میدان میگوید: «مرکز تاریخی-فرهنگی تهران متأسفانه در 50 سال اخیر نابود شده و اگرچه کوششهایی نیز از سوی مدیران میراث و جامعه مهندسان حرفهای برای احیای آن صورت گرفته، اما متأسفانه برنامهها منظم جلو نمیروند». او خاطرش هست که بعد از پیادهراه شدن خیابان بابهمایون، کهنهفروشی که قبلا در آنجا بوده و امروز مغازهاش خیلی شیک و پیک شده، در پاسخ به او گفته «اینجا تغییر خوبی که کرد، این بود که الان شبها صدای پاشنه کفش خانمها میاد!» این را بسیاری از مسئولان هم میگویند که شادی دل مردم شهر را میخواهند. ساداتنیا میگوید: «با آمدن دکههای غذا و سوغاتی، خیابانهای اطراف میدان توپخانه از شبمردگی و ناامنی رها شده و امروز میدان توپخانه آماده است تا من دست نوهام را بگیرم و پیاده به این مکانهای خاطرهانگیز قدیمی شهر ببرم تا از گردشمان واقعا لذت ببریم!».
فرزاد رستمیفر مشاور معمار طرح بلدیه میافزاید: «برای تکمیل ساختمان بلدیه شش سال است درجا میزنیم، در حالی که در همین مدت بسیاری پروژهها در شهر تهران به نتیجه رسیدهاند. پس اینجا تصمیم و همت لازم وجود نداشته است. به علاوه، شهرداری با ساختن مجدد عمارت بلدیه نقش تسهیلگر را بازی کرده است، اما مدیریت این مجموعه نمادین و نشانهای شهرمان باید به صورت هیئتامنایی با ترکیبی از مدیریت شهری، مردم، دولت و نهادهای مرتبط با مسائل فرهنگی انجام شود و بتوانند ایونتها و رویدادها را با تشریک مساعی پیش ببرند. روشن است که باید ساختاری برای مسیر مدیریت این مکان مورد توافق قرار بگیرد تا اداره آن مانند خانه هنرمندان به مشکل نخورد». مشاورین طرح میدان توپخانه همچنین گفتند که چطور سازمان زیباسازی با احیای میدان و خیابانهای اطراف آن موافقت کرد و ایشان توانستند تراکمهای ساختمانی طرحهای شهری و بلندمرتبهسازی را به کمک سازمان میراث از این محوطه حذف کنند و برای فضاهای تاریخی و فرهنگی اطراف میدان و جنوب آن، مانند مدرسه دارالفنون و خیابانهای ناصرخسرو، بابهمایون، داور و صوراسرافیل تا میدان ارگ و بازارچههای مروی و عودلاجان که توسط تیمهای دیگر طراحی، مرمت، بهسازی و جدارهسازی شده بود، یک منظر شهری پیاده و پرمشغله، اما آرام و بدون ترافیک سواره در نظر بگیرند.
بههررو شهر موجودی زنده و پرتحرک است. خواب و خیال نیست اگر لالهزار نیز بخواهد به یمن فعالیتهای فرهنگی-هنری و گردشگری در خانه اتحادیه، تاتر نصر (تئاتر تهران) و دیگر مکانهای نشانهای خود زندگی فرهنگی و باکیفیت خود را از سر گیرد. خیابانی که اندازهاش آنقدر خوب و مناسب است که میتواند دوباره به بهترین محور فرهنگی تهران بدل شود. اگر «مال»های هیولا بگذارند!