راه گمشده بورس
بازار سرمایه این روزها همچنان منتظر تغییر و تحولی برای حرکت خود است و نرخ ارز نیمایی و خبرهای نرخ بهره را دنبال میکند. به نظر میرسد که بورس برای حرکت به محرکهایی قوی نیاز دارد که درحالحاضر هیچیک دیده نمیشود. این محرکها در سه سطح طبقهبندی میشوند که متأسفانه درحالحاضر هر سه سطح خاموش و بیحرکت ایستاده و تماشاچی هستند و وضع بازار هم همین شده است.
امیرحسین جنانی
بازار سرمایه این روزها همچنان منتظر تغییر و تحولی برای حرکت خود است و نرخ ارز نیمایی و خبرهای نرخ بهره را دنبال میکند. به نظر میرسد که بورس برای حرکت به محرکهایی قوی نیاز دارد که درحالحاضر هیچیک دیده نمیشود. این محرکها در سه سطح طبقهبندی میشوند که متأسفانه درحالحاضر هر سه سطح خاموش و بیحرکت ایستاده و تماشاچی هستند و وضع بازار هم همین شده است. سطح اول سطح اخبار کلان در دو حوزه است که با آن مواجه هستیم؛ یکی تغییرات در نرخ دلار نیمایی که لاکپشتی و آرام پیش میرود و دیگری تغییرات نرخ بهره که با اینکه زمزمههای شکست این سیاست شنیده میشود اما هیچکس حاضر به چرخاندن فرمان نیست. البته رویداد دیگری هم در این سطح اول دیده میشود و آن، شفافشدن سیاستهای مالیاتی دولت است که گویا بهزودی درباره آن در مجلس تصمیمگیری میشود؛ هرچند خیلیها دیگر به این موضوع هم خوشبین نیستند. اما سطح دوم، سطح تحولات اخبار صنایع است که در آن هم سکوت محض دیده میشود؛ از خودرو گرفته تا پالایشی و پتروشیمی و موارد دیگر بهویژه خودرو که میتواند نقش محوری را در این حوزه ایفا کند، اینجا هم خبری نیست و کسی حرفی نمیزند... . و در سطح سوم شرایط صورتهای مالی و گزارش شرکتهاست که آن هم هنوز چندان منتشر نشده است و آنچه منتشر شده، آش دهنسوزی نیست و اتفاقا در برخی اوقات ترسناکبودن شرایط حاشیه سود شرکتها در سهماهه پایانی را نشان میداد. البته باید گفت که موضوع افزایش سرمایهها هم شاید کمی مؤثر باشد. با این شرایط باید به بازار حق بدهیم که ناامید باشد و چشمانداز چندان مثبتی برای خود متصور نباشد. با این حال اگر بازار نتواند تغییر جدی را در مسیر خود ایجاد کند، دچار یأس و ناامیدی میشود که این روزها بخشی از آن را در معاملات شاهد هستیم. چندی پیش آماری منتشر شد که نشان میداد چه میزان از ایرانیها در بازار کریپتو فعال هستند. نتایج این آمار نشان میداد که ایرانیها در این بازار پیشرو هستند و چیزی حدود 13.5 درصد از ایرانیان و معادل 12 میلیون نفر ایرانی در بازار کریپتو فعالیت میکنند. این آمار چند موضوع را میرساند. موضوع اول این است که بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که با فعالیتهای عادی اقتصادی به اهداف و آرزوهای خود نمیرسند و از تورم عقب هستند و راهی جز جبران این عقبافتادگی با فعالیتهای متهورانه و پرریسک ندارند. نکته دیگر این است که بهطور کلی نشان میدهد در جامعه ایران افراد متعددی با دامنه ریسکپذیری بالا وجود دارند که میتوانند شرایط متفاوت از ریسکپذیری را تحمل کرده و سرمایههای خود را درگیر کنند. نکته دیگر اینکه بسیاری از افراد به این نتیجه رسیدهاند که هرچه کار کنند، از تورم عقب هستند و باید برای جبران آن سراغ فعالیتهایی غیر از مشاغل مولد بروند. در واقع آنها معنی و مفهوم نرخ سود واقعی و تورم و نرخ سود حقیقی را به معنای واقعی کلمه درک کردند و البته باید گفت هرچند بسیاری تأکید میکنند که ریسک بازار ارز دیجیتال بالاست، اما درحالحاضر شرایط بازار سرمایه هم به سمتی پیش رفته که ریسکهای عجیب و خاص خود را دارد و میبینیم که ریسک بورس هم کم از ریسک بازار ارز دیجیتال نیست. این در شرایطی است که سیاستگذار اقتصادی میتوانست با ایجاد یک زمینه امن و جذاب در بازار سرمایه و همچنین تعریف ابزارهای مختلف ریزودرشت اقتصادی و مالی، زمینه مناسبی برای حضور این حجم پول در بخش واقعی اقتصاد فراهم آورد تا این جریان پول از اقتصاد کشور خارج نشود و شکل خروج سرمایه نگیرد و در ثانی بتواند وضعیت مثبتی را ایجاد کند. اما دقیقا به واسطه آگاهی پایین عکس این سیاست را در پیش گرفته و چنین وضعیتی را رقم زده است که افراد حاضرند ریسکهای متعدد این بازارها را به جان خریده ولی سراغ بازار سرمایه نیایند.