آمارهای متناقض در صنعت ساختمان
فهرست ناتمام بیمه
ظهر است و هوای بهاری خودش را توی روح و جان آدمی میسُراند. هوا خودش را لابهلای نای و نایژه فرومیبرد تا ممد حیات باشد (و اگر قسمت شد و بخشی از آلودگیهای سربی و دیگر ترکیبات شیمیایی مخلوط با آن اجازه دهد)، قرار است بازدم شود و برآید تا مفرح ذات باشد. دقیقا وسط چنین گرفتوگیری از تصورات و شاید هم اوهام، چند سرفه پشت سر هم و عمیق خود را بر سیستم تنفسی تحمیل میکند تا حواست باشد که وسط شلوغی شهری مثل تهران؛ نه گلستان به کارت میآید و نه بوستان... . ...قطار ترمزی میکشد و صدای لنتهای نخراشیده و نتراشیدهاش از توی جمعیت عبور میکند و از درون واگنها خودش را به حلزونی گوش میرساند و درست وقتی توقف میکند صدای خانمی که همیشه توی ایستگاهها ونگونگش به گوش میرسد، نشان میدهد اینجا ایستگاه متروی صدر است. بقیهاش ساده است. از لابهلای جمعیت خودم را پیش میبرم و از پلهها میروم و در نهایت از خیابان شریعتی سر درمیآورم. هوا اینجا بهتر از ایستگاه ابتدایی است که سوار شده بودم. هرچند بازهم اگر قرار باشد آن داستان ممد حیات و مفرح ذات تکرار شود، دوباره چند سرفه، آن تصویر رؤیایی شیخ شیرازی سده هفتمی را به هم خواهد ریخت. تا زیر پل صدر پیاده، راه چندانی نیست. دو ردیف آدم کنار هم نشستهاند و دارند انتظار ناجیای را میکشند که از راه برسد و آنها را با خود به تخریب ساختمانی ببرد یا به انجام کاری بگمارد. هر چه هست میخواهند فقط از اینجا بروند، بروند تا محصول این رفتن، کاری باشد که با بازو انجام میشود و نهایتش نانی میشود در کف سفره! سفرهای که لامحاله باید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در این روزهای سخت دست به کار شوند تا «کارگر ساختمانیِ سر گذر» نانی به کف بیاورد و در آن بگذارد، شاید که شرمنده اهل و عیال نشود!
حمیدرضا عظیمی
ظهر است و هوای بهاری خودش را توی روح و جان آدمی میسُراند. هوا خودش را لابهلای نای و نایژه فرومیبرد تا ممد حیات باشد (و اگر قسمت شد و بخشی از آلودگیهای سربی و دیگر ترکیبات شیمیایی مخلوط با آن اجازه دهد)، قرار است بازدم شود و برآید تا مفرح ذات باشد. دقیقا وسط چنین گرفتوگیری از تصورات و شاید هم اوهام، چند سرفه پشت سر هم و عمیق خود را بر سیستم تنفسی تحمیل میکند تا حواست باشد که وسط شلوغی شهری مثل تهران؛ نه گلستان به کارت میآید و نه بوستان... .
...قطار ترمزی میکشد و صدای لنتهای نخراشیده و نتراشیدهاش از توی جمعیت عبور میکند و از درون واگنها خودش را به حلزونی گوش میرساند و درست وقتی توقف میکند صدای خانمی که همیشه توی ایستگاهها ونگونگش به گوش میرسد، نشان میدهد اینجا ایستگاه متروی صدر است. بقیهاش ساده است. از لابهلای جمعیت خودم را پیش میبرم و از پلهها میروم و در نهایت از خیابان شریعتی سر درمیآورم. هوا اینجا بهتر از ایستگاه ابتدایی است که سوار شده بودم. هرچند بازهم اگر قرار باشد آن داستان ممد حیات و مفرح ذات تکرار شود، دوباره چند سرفه، آن تصویر رؤیایی شیخ شیرازی سده هفتمی را به هم خواهد ریخت. تا زیر پل صدر پیاده، راه چندانی نیست. دو ردیف آدم کنار هم نشستهاند و دارند انتظار ناجیای را میکشند که از راه برسد و آنها را با خود به تخریب ساختمانی ببرد یا به انجام کاری بگمارد. هر چه هست میخواهند فقط از اینجا بروند، بروند تا محصول این رفتن، کاری باشد که با بازو انجام میشود و نهایتش نانی میشود در کف سفره! سفرهای که لامحاله باید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در این روزهای سخت دست به کار شوند تا «کارگر ساختمانیِ سر گذر» نانی به کف بیاورد و در آن بگذارد، شاید که شرمنده اهل و عیال نشود!
داستان ماندن کارگران در «سر گذر» تا این ساعت از روز، داستان انتظار است و چشمبهراهی! چشمبهراه کار و چشمبهراه معیشت که هیچوقت انگار تمامی ندارد. روایت ماندن و نشستن در «سر گذر» حکایت کشآمدن زمان است هنگامی که «کشلقمه» را زیر دندان گرفتهای و هرقدر میکشی، پنیر مالیدهشده و حرارتخورده روی کشلقمه، کش میآید. کارگران ساختمانی به غلط فصلی خوانده شدهاند. کارگر فصلی لااقل همه روزهای یک فصل را سر کار میرود. اما اینها که اینجا در سر گذر صدر نشستهاند (یا در گذرهای دیگر) نه تنها در فصل سرما کار گیرشان نمیآید که همین روزهای بهاری و تابستان که قرار بوده اوج روزهای کاریشان باشد، سر کار نیستند! تازه اگر سر کار بروند و ناغافل آجری بر سروکلهشان بخورد چه؟...
دوباره بیمه
ماجرای بیمه کارگران ساختمانی هنوز به انتها نرسیده است. داستانی که حکایتش به سالهای خیلی دور برمیگردد و معلوم نیست چرا و به چه علت از آن روز در سال 1311 که نخستین قانون درباره کارگران ساختمانی تصویب شد و درباره «غرامت به کارگران فعال در عملیات ساختمانی و خانواده آنها، در صورت بروز انواع آسیب، ازکارافتادگی و حتی فوت» تصمیماتی گرفته شد، تا امروز که عصر دادههای دیجیتالی است و میتوان به مدد تکنولوژی، جنسیت پشه را روی آسمان تعیین کرد، هنوز نمیتوان موضوعات این حوزه را سامان داد و هنوز که هنوز است، دعوا بین طرفین داستان «بیمه کارگران ساختمانی» وجود داد. حکایتی که خیلی پیشتر شروع شد و در دهه 80 بحث آن بالا گرفت و موضوع «طرح ساماندهی کارگران ساختمانی» به عنوان اولویت مطرح شد.
اینکه این ماجرا یعنی ساماندهی کارگران چه مدت در جریان است، مسئله اصلی نیست اما قرار بوده از سنوات دور در دهه 80، کارگران ساختمانی سامان پیدا کنند تا از ماحصل این سامانیافتن هم بشود از پراکندگی آنها در سطح شهر و نمای نسبتا بدنشستن آدمهای حیران و سرگردان «سرگذر» جلوگیری کرد و هم بتوان آنها را زیر چتر حمایتهای اجتماعی درآورد؛ حمایتهایی مانند بیمه که اگر روزی از سر حادثه آجری پرتاب شد و بر سر کارگری با چنین مشخصات خورد، خانوادهاش از درد بیپولی، چاره چهکنم دست نگیرند. اما معلوم نیست در این ساختار بوروکراتیک سخت این مُلک، چه میگذرد که از آن سالها تاکنون هنوز، این ماجرا به اتمام نرسیده و با وجود اینکه همین چندی پیش، رئیسجمهوری نیز قانون بیمه کارگران ساختمانی را با قید فوریت ابلاغ کرد و قرار هم این بود که سازمان تأمین اجتماعی آن را اجرا کند، هیچ نشانی از انجام بیقید ماجرا وجود ندارد و فضا طوری است که گویی هر چه رسانهها مینویسند و هم گوش کسی به حرفها و دغدغههای اینچنینی، بدهکار نیست.
همین چندی پیش ایسنا گزارشی نوشت و در آن تأکید داشت که با وجود دستور رئیسجمهوری درباره بیمه کارگران ساختمانی، خبری از این موضوع نیست و دورنمایی هم از چنین بیمهای به چشم و البته نظر نمیآید. بعد هم گویا، سازمان تأمین اجتمامی پاسخ داده بود که خیر چنین نیست و ما 10 هزار سهمیه برای بیمه کارگران ساختمانی در نظر گرفتهایم. این موضوعات در حالی مطرح میشود که بسیاری از آدمهایی که روزها را تا بیگاه، سر گذر مینشینند تا نان به کف بیاورند، روحشان هم از این کشمکشها خبری ندارد.
عِده و عُده ساختمانی
از تعداد دقیق کارگران ساختمانی اطلاعی در دست نیست. هرازگاهی هم که این گروه از کارگران که زبانی برای دفاع از خود ندارند با زور سر از صفحات روزنامهها یا خبرگزاریها در میآورند هم نشانهای از تعداد دقیق آنها پیدا نمیشود. با این حال تخمین زده میشود حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار کارگر ساختمانی در ایران وجود داشته باشد که بر اساس اطلاعات منتشرشده توسط منابع رسمی، ۷۰۰ تا ۹۵۰ هزار نفر آنها تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی هستند و رقمی در حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار کارگر ساختمانی نیز همچنان در صف انتظار بیمهگذاری قرار دارند.
سازمان تأمین اجتماعی نیز هفته پیش وقتی داشت گزارش میداد که «هیچ کارگر ساختمانی واقعی را از فهرست افراد مشمول این بیمه حذف نکرده و نمیکند» تأیید کرد: «در حال حاضر، بیش از 700 هزار کارگر فعال ساختمانی تحت پوشش تأمین اجتماعی وجود دارد و نزدیک به 90 هزار نفر از این کارگران نیز با احراز شرایط قانونی، مستمریبگیر تأمین اجتماعی شدهاند که همهماهه به آنها مستمری پرداخت میشود.
آمار رسمی سازمان تأمین اجتماعی نشان میدهد که از میزان تخمینی کارگران ساختمانی که بیش از یک میلیون و 500 هزار نفر هستند، 700 هزار نفر آنها بیمه شدهاند یعنی این سازمان تأیید کرده است از این لشکر 1.5 میلیون نفری، حدود 46 درصد آنها بیمه شدهاند که یعنی ضریب نفوذ بیمه در میان این قشر، کمتر از 50 درصد است. تازه با فرض اینکه این آمارها و برآوردها درست باشد. ضریب نفوذ بیمه در میان قشری که تدقیق در شرایط کاری آنها نشان میدهد «شرایط فیزیکی خاص این صنعت مانند بهکارگیری اجسام سخت و سنگین مانند انواع بلوک، آجر و انواع قطعات فلزی، محیط کاری مرتفع در ساختمانهای چندطبقه، بهکارگیری انواع دستگاههای برش برقی، حضور کارگران روزمزد ناآشنا به خطرات، ورود برخی سازندگان غیرمتخصص و غریبه با مباحث ایمنی، گستردگی کارگاههای ساختمانی و سختی نظارت بر عملکرد تکتک واحدها و دهها مورد دیگر سبب شده که وقوع حوادث در محیطهای مرتبط با صنعت ساختمان نسبت به سایر صنایع آمار بیشتری را به خود اختصاص دهد». آنطورکه در گزارشهای همین صفحه درباره حوادث حین کار در ماههای گذشته نیز مورد توجه قرار گرفته است، طبق آمار، «میانگین دنیا در مورد حوادث ناشی از اشتغال در صنعت ساختمان بین پنج تا ۱۵ درصد است در حالی که این عدد در ایران ۴۰ تا ۵۰ درصد است. یعنی تقریبا نیمی از حوادث کار در ایران مربوط به بخش ساختمان میشود و ۵۰ درصد دیگر مربوط به آن ۱۲، ۱۳ میلیون کارگر دیگر است. اگر به عنوان مثال در سال هزار کشته داشته باشیم، ۵۰۰ کشته مربوط به کارگران ساختمانی است و ۵۰۰ کشته مربوط به آن ۱۲، ۱۳ میلیون نفر است. این موضوع عمق فاجعه را در بخش ساختوساز کشور نشان میدهد».
در گزارشهای مطبوعاتی هم بارها تأکید شده است: «در بخش نظارت و بازرسی عمده پروژههای ساختمانی در کشور ساخته و تمام میشود، دریغ از اینکه یک نفر از اداره کار یا مرکز بهداشت برای نظارت و بازرسی به این محیطها سرکشی کند. وضعیت به گونهای است که به اعتقاد فعالان کارگری، بازرسی از پروژههای ساختمانی بیشتر نمادین بوده یا اینکه پروژه بسیار بزرگ است و از این محیط یک بازرسی کلی صورت میگیرد. نکته قابل تأمل اینکه اغلب بازرسیها و نظارتها بعد از رخدادن حادثه است که آن هم صرفا برای بررسی اوضاع است نه تذکر به کارفرما».
یک جای کار میلنگد
دولت بارها و بارها از فعالبودن پروژههای صنعت ساختمان در قالب مسکن ملی خبر داده است. بررسی خبرها نشان میدهد هشتم اردیبهشت ارسلان مالکی که به استان لرستان و بازدید از سایت نهضت ملی مسکن بروجرد رفته بود بر این موضوع تأکید کرد: دو میلیون و ۵۰۰ هزار واحد مسکن ملی در حال ساخت است. وزیر راه و شهرسازی نیز بارها و بارها همین آمار را تکرار کرده و در جلسات مختلف از واژه «در حال ساخت بودن» این تعداد واحد ساختمانی خبر داده است. اینها یعنی اینکه اگر پروژهها فعال باشد و در حال ساخت و در هر پروژه، یک کارگر ساختمانی فعال باشد صنعت ساختمان فیالحال 2.5 میلیون کارگر فعال دارد. این آمار نشان میدهد یک جای کار آمار میلنگد و معلوم نیست در صنعت ساختمان این ملک چه میگذرد که هیچ آمار درستی از آن در دست نیست.
فعالبودن پروژههای ساختمانی در قالب مسکن ملی مضاف بر پروژههای ساختمانی بخش خصوصی است که در سطح شهرهای مختلف در جریان است. همه اینها اگر درست باشد یعنی اینکه صنعت ساختمان در حال کار است و دارد عوارض و هزینه پروانه و... را پرداخت میکند، بنابراین نباید برای پرداخت بیمه کارگران مشکل خاصی داشته باشد.
بیمه کارگران ساختمانی برای نخستینبار در دهه ۸۰ در کشور به تصویب رسید اما در همان ابتدا اختلافاتی بر سر ماده ۵ این قانون وجود شد و موجب شد اجرای این قانون تا سال ۱۳۹۳ کنار گذشته شود اما در همان سال رئیسجمهوری وقت، اصلاح ماده ۵ قانون بیمه کارگران ساختمانی را به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ کرد که براساس آن ماده قانونی سازمان تأمین اجتماعی باید با دریافت هفت درصد از کارگر و ۱۵ درصد از مجموع عوارض صدور پروانه از مالک در جهت ادامه بقای بیمههای اجتماعی کارگران ساختمانی تلاش کند. با اصلاح این قانون تا سال ۱۳۹۳ سازمان تأمین اجتماعی اقدام به ثبتنام کارگران ساختمانی کرد اما پس از مدت کوتاهی کمبود منابع و سهمیهبندی موجب شد اجرای این قانون متوقف شود. این وضعیت سبب شد در سال ۱۳۹۹ با اصلاحیه ماده ۵ قانون بیمه کارگران ساختمانی از سوی مجلس، سازمان تأمین اجتماعی یک بار دیگر بتواند اقدام به بیمهکردن کارگران ساختمانی کند اما در نهایت بهمن ماه ۱۴۰۱ اصلاحیه ماده ۵ قانون کارگران ساختمانی تصویب و برای اجرا ابلاغ شد که به موجب آن حق بیمه کارگر هفت درصد و سهم کارفرما یک تا چهار درصد حداقل مزد ماهانه سال گذشته (۱۴۰۱) تعیین شد.
ادامه این وضعیت سبب شد در سال ۹۹ طرح اصلاحیه ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی به مجلس برود تا با تغییر منابع موضوع ماده ۵، تأمین اجتماعی توانایی خود را برای ازسرگیری بیمه کارگران ساختمانی بازیابد. کشوقوسها برای تصویب این اصلاحیه وجود داشت. سرانجام اصلاحیه ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی بهمنماه ۱۴۰۱ تصویب و برای اجرا ابلاغ شد. طبق اصلاحیه جدید، حق بیمه سهم کارگر هفت درصد و سهم کارفرما یک تا چهار درصد حداقل دستمزد ماهانه همان سال تعیین شد. در سال جاری نیز همین قانون مورد بازنگری قرار گرفت و در نهایت پس از اصلاح نهایی تصویب شد.
بر همین اساس، چندیپیش رئیسجمهوری قانون اصلاح ماده (۵) قانون بیمههای اجتماعی کارگران ساختمانی اصلاحی ۵ بهمن ۱۴۰۱ را برای اجرا به وزارتخانههای کشور، راهوشهرسازی، اقتصاد و تعاون ابلاغ کرد. اکبر شوکت رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی درخصوص ابلاغ قانون بیمه کارگران ساختمانی به «جهان صنعت» گفت: بررسیها نشان میدهند آن چیزی که نمایندگان کارگران و کمیسیون اجتماعی مجلس دنبال آن بود تصویب نشد. طرحی که کمیسیون اجتماعی مجلس ارائه کرده بود، تلفیقی از متراژ ساختمان و حداقل دستمزد بود که کاملا منطقی بود.
همه اینها باعث شد روز چهارشنبه رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی به گزارش سازمان تأمین اجتماعی واکنش نشان دهد و اعلام کند: آمار کارگران ساختمانی را راستیآزمایی کنید؛ فقط سه درصد از کارگران شرکتهای ساختمانساز در کشور بیمه شدهاند!