پوشکین و تراژدیهای روزمره
«آخرین خردهریزههای بساط آدریان پروخورف تابوتساز بار نعشکش شد و دو اسب نحیف برای بار چهارم از باسمانایا به سمت نیکیتسکایا -جایی که تابوتساز همراه با کل خانوادهاش به آنجا کوچیده بود- به راه افتادند. آدریان، پس از قفلکردن در دکان، بر دروازه اعلانی کوبید مبنی بر فروش یا اجاره خانه و پای پیاده به سمت خانه جدیدش به راه افتاد. پیرمرد زمانی که به خانه کوچک زردرنگ جدیدش نزدیک میشد -خانهای که از مدتها پیش دلش را برده بود و سرانجام با قیمتی گزاف خریده بودش- با تعجب احساس کرد که خوشحالیاش از ته دل نیست». این آغاز داستان «تابوتساز» از کتاب «داستانهای بلیکن»، نوشته الکساندر پوشکین است که با ترجمه بابک شهاب در نشر بیدگل منتشر شده است.
شرق: «آخرین خردهریزههای بساط آدریان پروخورف تابوتساز بار نعشکش شد و دو اسب نحیف برای بار چهارم از باسمانایا به سمت نیکیتسکایا -جایی که تابوتساز همراه با کل خانوادهاش به آنجا کوچیده بود- به راه افتادند. آدریان، پس از قفلکردن در دکان، بر دروازه اعلانی کوبید مبنی بر فروش یا اجاره خانه و پای پیاده به سمت خانه جدیدش به راه افتاد. پیرمرد زمانی که به خانه کوچک زردرنگ جدیدش نزدیک میشد -خانهای که از مدتها پیش دلش را برده بود و سرانجام با قیمتی گزاف خریده بودش- با تعجب احساس کرد که خوشحالیاش از ته دل نیست». این آغاز داستان «تابوتساز» از کتاب «داستانهای بلیکن»، نوشته الکساندر پوشکین است که با ترجمه بابک شهاب در نشر بیدگل منتشر شده است.
پوشکین با نوشتن این کتاب در 1830 به سمت درام و نثر ساده گام برداشت. وسیوالاد ساخارف، در متنی که در پایان ترجمه فارسی کتاب «داستانهای بلیکن»، ترجمه شده، میگوید این کتاب به پوشکین امکان داد تا سادهتر و عینیتر بنویسد، مرزهای موضوعیاش را گسترش دهد، به شخصیتها نگاهی عمیقتر داشته باشد، فضا را برای قهرمانان جدید و زندگی روزمره و ساده بازتر کند، از طنز بیشتر بهره ببرد و زبان داستان و درام را سادهتر کند. او همچین میگوید که پوشکین شاعر رمانتیسیسم را نیز وداع گفت اگرچه بسیاری از دستاوردهای آن را که باارزش میشمرد برای همیشه حفظ کرد.
«داستانهای بلیکن» با طنزی شیرین روسیه زمان پوشکین و مردمانش را به تصویر کشیده است. ساخارف میگوید روسیه در دهه 1830 تغییر کرده بود؛ انسانها، خصوصیات و تجارب تاریخیشان دگرگون شده بودند؛ زندگی چهره واقعی و خشن خود را نشان داده بود و در این زندگی جدید جایی برای قهرمانان رمانتیک و خیالپردازیها نمانده بود. در «داستانهای بلیکن»، پوشکیم رمانتیسیسم و لیریسم رمان منظوم، و آنگین و لنسکی رمانتیک را کنار گذاشت و برای خود نثری ساده برگزید تا بتواند بعد از جنبش دسامبریستها، از زندگی روزمره روسیه، و از امیدهایشان، عشقها، رنجها، نومیدیها و تراژدیهای روزانه و ماجراهای طنزآمیزشان سخن بگوید.
پوشکین نویسنده این داستانها را فردی معمولی به نام بلیکن معرفی کرد. ساخارف در بخشی از مقالهاش میپرسد که ایده اولیه «داستانهای بلیکن» از کجا آمده است و خود داستانها چگونه نوشته شدهاند؟ او میگوید پوشکین در نامهای به دوستش پ. پلتینف نوشته است: «نمیتوانی تصور کنی چه صفایی دارد از دست نامزدت فرار کنی و بنشینی شعر بنویسی... من پنج داستان منثور نوشتهام که باراتینسکی با خواندنشان قاهقاه میخندد». اینها لطیفههایی بینظیر و ماجراهایی سرگرمکنندهاند و زیرکیهای ذهنی پرشور، طنز روسی، شیطنتهای بیآزار و گرایش به هجو و تقلید در آنها بهخوبی مشهود است.
پوشکین به عمد از حقوق خود در مقام مؤلف این داستانها چشم پوشید و آن را به ایوان پترویچ بلیکن تخیلی و آن هم فقید واگذار کرد. بلیکن افسر سابق و ملاک، جوانی فروتن، شریف و مهربان بود که تحصیلات ابتدایی را نزد کشیش روستا گذراند و در زمان فراغت به مطالعه آثار ادبی میپرداخت.
ساخارف معتقد است که «داستانهای بلیکن» ماجراهایی ساده و سرگرمکننده از انسانهای ساده است و کسی نیز که آنها را گرد آورده انسانی دونمرتبه است از همان محیط اما پشت همه این داستانها روسیه بیپیرایه، ساده و مردمی با زندگی و دغدغههای روزمره دیده میشود. بدیهی است که این زندگی سخت، غیرجذاب و سرشار از دشواری، نگرانی، جدال با همسایهها و مقامات حکومتی، فشارهای مختلف و سوءاستفادههای دیوانسالاران، فریب و خودسری است و راهی جز تلاش هرروزه برای فائقآمدن بر این مشکلات وجود ندارد. این واقعیتی است به دور از ایدئالهای والا و زیبا و قهرمانان قوی توانمند رمانتیسیسم. آب و هوای سرد، دشتهای باز و بیانتها، بردهداری و نابسامانی کلی جامعه، بیقانونی همهگیر، بیدادگری ملاکان و دفترداران، سوءاستفادهها و عدالتشکنیهای همیشگی قدرت حاکم، فقدان ثبات و هرگونه تضمینی که میلیونها انسان از زندگی شرافتمندانه برخوردار باشند؛ همه و همه زندگی مردم روسیه است و همینهاست که زندگی و هویت شخصیتهای داستان را تعیین میکند.
«شلیک»، «بوران»، «تابوتساز»، «متصدی چاپارخانه» و «دوشیزه خانم روستایی» عناوین داستانهای این کتاباند. در داستان «شلیک» قهرمان اصلی، سیلویو، از عصر رو به افول رمانتیسیسم به داستان آمده است. او انسانی زیبا، قوی و پرشور با نامی عجیب و غیرروسی است که نام قهرمانان اسرارآمیز منظومههای رمانتیک بایرون و دوران جوانی خود پوشکین را در ذهن تداعی میکند. داستان «بوران» با مضامینی چون عشق نابرابر، ممنوعیتهای والدین، شب، زمستان، بوران، ازدواج پنهانی در کلیسایی دورافتاده، سورتمهای که بر جاده برفی عروسی ثروتمند را به سوی داماد فقیر میبرد، معمایی سرنوشتساز و مرگ داماد تقلیدی است از یکی از اشعار عاشقانه ژوکفسکی. در داستان «تابوتساز» پوشکین بار دیگر اپرای موتسارت، یعنی «دن جیووانی» را زنده میکند. پوشکین در اینجا از منظر زندگی روزمره و حتی کمیک، موضوع بسیار جدی ضیافت در زمان طاعون را مطرح میکند. در این داستان انسانی که زندگی خود را وقف مرگ و مراسم خاکسپاری و اموات کرده است از شنیدن کنایه زندهها میرنجد و به راحتی مردهها را به ضیافت فرامیخواند. در نهایت، داستان «دوشیزه خانم روستایی»، کمدی زیبا و کوتاهی است که در یکی از روستاهای روسیه اتفاق میافتد. قهرمان داستان لباسی به سبک زنان فرانسه به تن میکند و داستان با لطافت و به شکلی خندهدار و زیرکانه تراژدی معروف «رومئو و ژولیت» شکسپیر را بازتاب میدهد.