شهر در جستوجوی حال
بشر در فرایندی تکاملی، عادت «در حال زیستن» را به فرصتی مبدل کرد تا به مدد آن، اندیشیدن عمیق را پیش گیرد و از آن برای خردمندشدن و به تعالی رسیدن استفاده کند؛ اما در بیشتر موارد این توجه به حال و اندیشه برای تعالی، بدون دلواپسی برای آینده بوده است.
مهدی دهقان
بشر در فرایندی تکاملی، عادت «در حال زیستن» را به فرصتی مبدل کرد تا به مدد آن، اندیشیدن عمیق را پیش گیرد و از آن برای خردمندشدن و به تعالی رسیدن استفاده کند؛ اما در بیشتر موارد این توجه به حال و اندیشه برای تعالی، بدون دلواپسی برای آینده بوده است.
انسان شهری در فرایندی منفعتطلبانه، شیره حیات را از سرزمینهای بوممحور و محیط زیست زنده مکید، آن را بر مبنای نیازهای روزافزون خود دستکاری کرد و ضایعات خود را در حالتی سربههوا در زمین رها کرد، بدون اینکه توجه کند با این روند و رویه، آینده محیط زیستش چه خواهد شد و روزگار حسابگر برای او چه در سر خواهد داشت. زندگی شهری منعکسکننده این واقعیت است که همیشه، زمان حال مهم بوده و هست و خواهد بود. این طبع نزدیکبین زندگی شهری است که وقتی شهروندش خبری از فرایند سخت تولید و رنجهای تحملشده برای تبدیل یک دانه به خوشه را لمس نکرده باشد یا از فرایند پیچیده و طولانی خودپالایشی زمین آگاه نباشد، در حال اکنون خویش، در خلسه زندگی میکند و به رؤیاهایی فرومیرود که تصور چه خواهد شد آینده را مبهم و تار تلقی میکند. پیادهراهِ شهرها فرصت مناسب برای لمس «در حال زیستن» شهروندان و بیتفاوتی آنها نسبت به آینده را فراهم میآورد. باید در شهر پیاده راه افتاد و اوضاع موجود را لمس کرد و به شرایط کنونی اندیشید. معمولا حرکت سواره شهروندان در سطح شهر موجب میشود تا صحنهها و واقعیتهای زندگی شهری بهسرعت از نگاه ما دور شوند و تصاویر گذرایی در ذهن ما بنشیند که به علت ناپایداری این تصاویر گذرا، فرصتی را برای تأمل و عمیق اندیشیدن فراهم نمیکند. پیادهروی در شهر و دقت در رفتار و سبک زندگی شهروندان به ما میفهماند که تعداد زیادی از مردم، کارگران بیمزد کارخانه زبالهسازی شدهاند که بعد از انجام کار روزانه، اوقات فراغت خود را در اماکنی میگذرانند که مأموریت ویژه آنها «در حال زیستن» است. سبک زندگی شهری به خاطر روحیه مصرفگرایانه و تجملطلبانه منتهی به رفاه، به عادت زشت تولید زباله دچار شده است و در طول شبانهروز با استفاده از ظروف و اشیای یکبارمصرف و تمایل به کالاهای بستهبندی، حجم انبوهی از پسماند را به جا میگذارد. این زبالهسازان با مطرحکردن توجیهی مبنی بر بازیافت و بازچرخانی ضایعات، به کار خود ادامه میدهند؛ غافل از اینکه فرایند بازیافت، مقدار انبوهی از مصرف آب و انرژی را بر محیط زیست ناتوان تحمیل خواهد کرد. تمایل روزافزون برای «در حال زیستن» موجب رشد قارچگونه کسبوکارهایی همچون باشگاههای بدنسازی، آرایشگاههای مردانه و زنانه، کافیشاپها و فروشگاهها و مکانهای عرضه مواد دخانی شده است تا کارگران کارخانه زبالهسازی -شهروندان- برای زیستنی کوتاه در حال، موجب رونق آن مکانها شوند. شهروندان عمدتا جوان و بیتوجه به آینده، با حضور در باشگاههای بدنسازی و آرایشگاهها، درآمد و زمان خود را صرف زیبایی جسم و ظاهر خود میکنند تا بتوانند در زمانی مقرر در کافیشاپهایی حضور یابند که فرد ملاقاتشونده، با همنشینی خود لحظهای خوش و کورسویی از آینده نزدیک را عرضه میکند. قهوهخانههای جدید که برای همسوشدن با امواج جهان مترقی نام غربی آن را بر خود نهاده و کافیشاپ لقب گرفتهاند، در نزد عموم مردم به مظهری برای نوشدگی و محلی برای دوریجستن موقت از رنجهای زندگی تبدیل شدهاند و این از عجایب زندگی است که بشر برای تحمل تلخی زیست، دست به دامن قهوه با جوهرهای تلخ میشود که در پس تلخی آن، سرخوشی زودگذر حاصل از کافئین نهفته است. به هر حال، شهر متکی به محیط اطراف خود بیمحابا در لحظه حال خود سیر میکند و با برگزیدن خوشی ناشی از همنشینیها و باهمبودنهای موقت، در نشئگی زودگذر کافئین، سیگار و قلیان غرق میشود و این خوشی موقت و دود برخاسته از مواد دخانی چنان جلوی دید او را نسبت به واقعیات میگیرد که آینده محیط زیست او و چگونگی زیست در آینده در پرده ابهام قرار میگیرد. شهرها همیشه دستی دراز برای گرفتن دسترنج اطراف خود و دستی کوتاه در قبال مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی داشتهاند.