|

به مناسبت هم‌زمانی روز جهانی و هفته ملی محیط زیست و انتخابات ریاست‌جمهوری

در نسبت محیط زیست و سیاست

افزایش پیچیدگی‌ها، ابهامات و درهم‌تنیدگی‌های مسائل زیست‌محیطی با مسائل اجتماعی، اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی و... سیاست‌گذاری درباره آنها را با پیچیدگی‌هایی مواجه کرده است به طوری که جامعه سیاسی تصمیم‌گیر کشور، نیازمند شناخت و آگاهی‌یافتن از این مسائل بااهمیت برای برخورد و تصمیم‌سازی مناسب درباره آنهاست و اصولا حوزه و ابعاد مشکلات زیست‌محیطی به گونه‌ای است که سیاست‌گذاران نمی‌توانند بی‌تفاوت به ابعاد گوناگون و تخصصی روزافزون مشکلات زیست‌محیطی به اتخاذ تدابیر و سیاست‌های مناسب بپردازند.

در نسبت محیط زیست و سیاست

فاطمه  شفیعی-کارشناس و فعال محیط زیست: افزایش پیچیدگی‌ها، ابهامات و درهم‌تنیدگی‌های مسائل زیست‌محیطی با مسائل اجتماعی، اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی و... سیاست‌گذاری درباره آنها را با پیچیدگی‌هایی مواجه کرده است به طوری که جامعه سیاسی تصمیم‌گیر کشور، نیازمند شناخت و آگاهی‌یافتن از این مسائل بااهمیت برای برخورد و تصمیم‌سازی مناسب درباره آنهاست و اصولا حوزه و ابعاد مشکلات زیست‌محیطی به گونه‌ای است که سیاست‌گذاران نمی‌توانند بی‌تفاوت به ابعاد گوناگون و تخصصی روزافزون مشکلات زیست‌محیطی به اتخاذ تدابیر و سیاست‌های مناسب بپردازند. از سویی ضریب نفوذ، شمولیت و تأثیر دو امر سیاست و محیط زیست بر جوامع انسانی و زندگی فردی بسیار مشابه و مستقیم است. سیاست به هر معنایی که در نظر گرفته شود، تأثیر مستقیمی بر زندگی جامعه انسانی متأثر از آن دارد، به طوری که بی‌اغراق باید گفت وضعیت کنونی ما، خوب یا بد، بیشتر از آنکه متأثر از تصمیمات شخصی‌مان باشد، متأثر و ناشی از مجموعه سیاست‌های اخذشده سیاست‌مداران از گذشته تاکنون بوده است. اگرچه سیاست، به واسطه امکان ایجاد دسترسی‌های مختلف به بازار پررونق ارتباطات و اقتصاد و... و فرصت‌سازی‌های فردی، خانوادگی، گروهی و حزبی، بسیار بیشتر مورد توجه قرار گرفته و بر سر حضور در آن رقابت شکل می‌گیرد اما محیط زیست، امری است مرتبط به سلامت، پایداری و مانایی کل جامعه بشری که شاید امکان دسترسی خصوصی و خانوادگی و گروهی و حزبی به امکانات را تسهیل نکند اما غفلت از آن کل جامعه بشری را تهدید می‌کند و از قضا برای فعالان سیاسی هم چالش ایجاد می‌کند. شاید محیط زیست تا چند سال پیش خیلی مورد توجه سیاسیون قرار نمی‌گرفت اما این غفلت، آن‌چنان موجب رشد و گسترش چالش‌های ناشی از بی‌توجهی به محیط زیست شد که درحال‌حاضر می‌توان رد محیط زیست و مسائل مرتبط با آن را دست‌کم در ادبیات سیاسیون مشاهده کرد و البته این امر در برخی نقاط دیگر دنیا حتی با رشد و گسترش بیشتری هم همراه شده که به انتخاب اخیر خانم «کلودیا شاینبام پاردو» به‌عنوان رئیس‌جمهوری مکزیک می‌توان اشاره کرد. این خانم اقلیم‌شناس، پیش‌از‌این هم وزیر محیط زیست مکزیک بوده و تمرکز فعالیت‌هایش همواره بر بحث تغییر اقلیم و راه‌های مؤثر بر آن بوده است و حتی در وعده‌های انتخاباتی خود نیز بر این امر تأکید ورزیده است. با همه این احوال، انتخاب شگفت‌آور این فعال محیط زیست به‌عنوان نفر اول یک کشور 128 میلیونی، واجد اشارات مهمی است که به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اما من در این یادداشت قصد دارم از زاویه دیگری نیز به این موضوع نگاه کنم و آن حضور فعالان و دانشمندان محیط زیست در عرصه سیاست است. این حضور در مکزیک و در کشورهایی که در آنها احزاب سیاسی محیط‌زیستی فعال شده است، می‌تواند درس مهمی برای فعالان محیط زیست در دیگر کشورها از‌جمله ایران باشد. در جامعه ما همواره بحث بر سر این موضوع بوده که چه کسی بانی حفاظت از محیط زیست است و چه کسی مسئول تخریب آن. در اینجا لازم است تأکید کنم که اگرچه هم جامعه و هم مسئولان (فراتر از قوه مجریه شامل دیگر مسئولان مؤثر در تصمیم‌گیری‌های کشوری، منطقه‌ای و محلی) عامل مؤثر در تخریب هستند اما غالب لطمات و تخریب‌های وارد به محیط زیست چه به لحاظ کمّی و چه به لحاظ حجم تخریب ناشی از سیاست‌های بالادستی است که بر زندگی همه مردم با شدت‌های مختلف تأثیرگذار است. به‌عنوان مثال می‌توان به تخریب جنگل‌ها و مراتع و تغییر کاربری آن اشاره کرد که چطور باعث مهاجرت و تغییرات اجتماعی و فرهنگی گسترده می‌شود و بر منابع آب، حجم پسماند، تردد جاده‌ای و... تأثیر می‌گذارد. و درباره مسئول بانی صیانت نیز اصل پنجاهم قانون اساسی به‌ صراحت و درستی حفاظت از محیط زیست را وظیفه همگانی قلمداد کرده است که می‌تواند علاوه بر ایجاد عزم ملی و تلاش همگانی برای حفظ و احیای محیط زیست، موجب مطالبه‌گری از سیاست‌گذار برای اصلاح سیاست‌هایش شود؛ اما نکته مهم مغفول‌مانده این است که متأسفانه شاهدیم در بسیاری مواقع فعالان محیط‌زیستی عامدانه از حوزه سیاست دوری کرده و خود را صرفا و یک‌سویه در دایره محدود حفاظت و احیای مردمی قرار داده‌اند. نمونه بارز ناکافی‌بودن این گزینه، تلاش تلاشگران محیط زیست در آموزش مصرف آب برای حفاظت از منابع آب، تشویق به استفاده از حمل‌ونقل عمومی برای کاهش آلودگی هوا یا خاموش‌کردن آتش جنگل‌ها برای حفظ آنهاست. این امر اگرچه بسیار با‌ارزش است اما با بارگذاری یک‌جانبه حفاظتی و محیط‌زیستی بر دوش مردم و پرهیز از ورود به عوامل اصلی ایجاد این بحران که همانا مسئولان سیاسی و سیاست‌گذاران است، باعث کمترین بهره‌برداری از تلاش‌های این فعالان می‌شود و به جای پیشبرد جامعه به سمت‌و‌سوی بهینه‌شدن وضعیت محیط زیست، به‌نوعی حتی تبدیل به عاملی برای انحراف انرژی جامعه انسانی می‌شود. با توجه به همه این موارد، هنوز بسیاری از دانشمندان و فعالان محیط زیست از ورود به سیاست پرهیز می‌کنند. روی سخن من با اهالی محیط زیست است که با شعار محیط زیست را وارد سیاست نکنید، خود را کنار کشیده و به دیگران نیز چنین توصیه‌هایی می‌کنند. شوربختانه شاهدیم که در غیاب فعالان واقعی محیط زیست و اتخاذ چنین رویکردهایی از سوی آنان، سیاسیون آماده ورود به میدان مبارزات انتخاباتی با کمترین دانش محیط‌زیستی که حداقل حضور آنها در یک برنامه پاک‌سازی زباله از طبیعت یا کاشت درخت است، خود را به‌عنوان فعال محیط زیست قلمداد کرده و با چند شعار و وعده محیط‌زیستی که غالبا در حد همان شعار و وعده می‌ماند، وارد عرصه‌های انتخاباتی شده و در غیاب اهالی واقعی محیط زیست جولان می‌دهند. این افراد به‌ویژه در انتخابات مجلس و شورا صرفا نگاه منطقه‌ای و محلی دارند و عموما حتی شعارهای محیط‌زیستی آنها هم با معیارها و شاخص‌های حفاظت از محیط زیست همخوانی ندارد. امر مسلم و انکارناپذیر این است که در غیاب حضور فعالان محیط زیست در عرصه سیاست، فاصله بین کارشناسان و اندیشمندان تصمیم‌ساز این حوزه با تصمیم‌گیران عرصه سیاست‌ روز‌به‌روز بیشتر شده و در غیاب این رابطه ما هر روز شاهد تصمیمات غیرکارشناسی هستیم که با نگرش کوتاه‌مدت و رویکرد غیرفراگیر محلی و شهری گرفته می‌شود و با تخصیص بودجه به‌راحتی به مرحله اجرا درمی‌آید. تغییر رویکرد از سیاسی‌شدن محیط زیست به محیط‌زیستی شدن سیاست‌ها صرفا با افزایش دانش سیاسی محیط‌زیستی‌ها و حضور فعال آنان در این حوزه رقم می‌خورد و برای تحقق آن باید پذیرفت که وقت حضور فعالان واقعی، دلسوزان آگاه و اندیشمندان و کارشناسان توانای حوزه محیط زیست در عرصه سیاست رسیده است.