زیستنامه و داستان
داستاننویسی، هنری است با پیشینهای بس دیرینه که با داستان سومری گیلگمش که نخستین داستان رزمی جهان است و بر گلنبشتههایی یافته در میانرودان، از هان باستان، به یادگار مانده است، آغاز میگیرد.
داستاننویسی، هنری است با پیشینهای بس دیرینه که با داستان سومری گیلگمش که نخستین داستان رزمی جهان است و بر گلنبشتههایی یافته در میانرودان، از هان باستان، به یادگار مانده است، آغاز میگیرد. خوشبختانه، این هنر، در درازنای هزارهها، همچنان پاییده است و بسیاری از شاهکارهای ادبی جهان را پدید آورده است و هنوز نیز روایی دارد و هنری است زنده و پاینده. هرچند در روزگار ما که از سویی، روزگار آسیمگی و شتاب و بیزمانی است و از دیگر سوی، روزگار فناوریرسانهای نو و چیرگی فراگیر و دامنگستر آن، گونهای از داستان که در سدههای پیشین گونۀ گزیدهتر و گرامیتر بوده است: داستان بلند یا رمان، کاربردی کمتر یافته است و داستان کوتاه از رویکردی بیشتر، برخوردار گردیده است. به هر روی و رأی، این هنر دیرینه هنوز پایدار مانده است و شیوهها و ابزارهای نوپدید رسانهای، هنوز نتوانسته است آن را از فرّ و فروغ بیندازد و از میدان براند و بتاراند.
یکی از گونههای داستان بلند، داستان زیستنامهای است. در این گونه، داستان ساختار و کارکردی دوگانه دارد: هم دل را مینوازد، هم سر را میآموزد. داستان زیستنامهای، به شیوهای دوگانه و ناسازوارانه (پارادوکسیکال) هم بر انگیزه استوار است و هم بر آموزه، بهویژه اگر داستان، خودنوشت نباشد و دیگری آن را نوشته باشد. هنجارِ برتر و بنیادینتر، آن است که اگر نویسنده زیستنامۀ خویش را بنویسد، بهناچار، در داستان، آموزه بر انگیزه و سر بر دل، فزونی و فرازی خواهد گرفت و داستان، کمابیش، به گزارشی بیرنگوبوی، از زندگانی نویسندۀ آن، فروخواهد کاست و تاب و تب و شور و شراری، در خوانندۀ داستاندوست، برنخواهد انگیخت.
بر پایۀ آنچه نوشته آمد، خواننده، از داستان زیستنامهای، بهرهای دوگانه میتواند برد: هم داستانی دلکش و شورانگیز را خواهد خواند، هم با زندگانی و سرگذشت قهرمان داستان، به شیوهای شایان و شگرف، آشنا خواهد شد؛ میتوانم بر آن بود که به یاری جادوی هنر، زندگانیِ این قهرمان را، دیگربار، با او خواهد زیست و خواهد آزمود.
یوسف زیدان، نویسندهای است در روزگار ما که بدینگونه از داستاننویسی روی آورده است و چند داستان بلند زیستنامهای را به نگارش درآورده. ویژگی ستوده، در داستانهای این نویسندۀ تازینویس، آن است که در داستانهای او، آموزه بر انگیزه پیشی و چیرگی نجسته است؛ حتاّ گاه نیز کار وارونه شده است و انگیزه بر آموزه و دل بر سر، برتری یافته است و درنگها و گسستهایی، در روند پیشبرد داستان، درافکنده است. این نویسندۀ پر توان و تلاش مصری، در جهان تازیزبان، آوازهای بلند و خوانندگانی بسیار یافته است و چندی است که به پایمردی ترجمانتوانا، سیدحمیدرضا مهاجرانی که پارهای از داستانهای او را به پارسی برگردانیده است، آشنایانی که بیگمان، بر شمارشان اندکاندک افزوده خواهد شد. با تلاشی ستودنی، انتشارات نیلوفر و روزنه، سه داستان زیستنامهای از این نویسنده را، با برگردان سنجیده و بهآیینِ این ترجمان، با عناوین «بندی قلعۀ بیداد»، «حاکم و دیوانه» و «ابننفیس و نسخهنویس» به چاپ رسانیدهاند که هماکنون پیشاروی خوانندۀ گرامی است. یکی از این داستانها، زیستنامۀ یکی از نامیترین و گرامیترین چهرههای فرهنگی ایران و جهان، دانشور و پزشک و اندیشهورز کممانند و ورجاوند، پورِسیناست. دو دیگر زیستنامۀ «علاءالدین نفیس» است که او نیز پزشک و درمانگری بوده است بس نامدار و سه دیگر، زیستنامۀ حسن، پورِ هیثم است: دانشوری بزرگ و برترین که دانشیمردان نامبردار اروپایی، از نوشتهها و اندیشیدههای او، در تنشناسی (علم فیزیک) و اخترشناسی و ساختن ابزارهای چشمی، بهرهای بسیار بردهاند.