راه پرپیچوخم بمب هستهای در آلمان
چه اتفاقی برای اندیشه پاد-بمبهستهای در دل اروپا افتاده است
روز 22 اکتبر 1983م. برابر با 30 مهر 1362خ. با سالهای جنگ ایران و عراق در خاورمیانه و جنگ سرد در جهان و چند سالی مانده به فروپاشی غول شوروی کمونیستی و درحالیکه دیوار برلین آلمان را به دو بخش شرق و غربی بخش کرده بود، در آلمان غربی، بیش از یک میلیون نفر از مردم به خیابانها ریختند و راهپیمایی و تظاهرات بزرگی را رقم زدند.
کاتیا هویر-ترجمه و افزوده: حسن فتاحی:
یک روز تاریخی
روز 22 اکتبر 1983م. برابر با 30 مهر 1362خ. با سالهای جنگ ایران و عراق در خاورمیانه و جنگ سرد در جهان و چند سالی مانده به فروپاشی غول شوروی کمونیستی و درحالیکه دیوار برلین آلمان را به دو بخش شرق و غربی بخش کرده بود، در آلمان غربی، بیش از یک میلیون نفر از مردم به خیابانها ریختند و راهپیمایی و تظاهرات بزرگی را رقم زدند. بیش از 200 هزار نفر، زنجیرهای انسانی به درازای بیش از 108 کیلومتر را شکل دادند. این زنجیره انسانی، در جنوب آلمان، از اشتوتگارت آغاز شد و تا شهر نئو-اولم ادامه داشت. در پایتخت آلمان، بُن، نیممیلیون نفر به سمت مرکز شهر راهپیمایی کردند؛ جایی که 150 هزار نفر دیگر منطقه دولتی را محاصره کرده بودند. در شهر بندری هامبورگ در شمال آلمان، 400 هزار نفر در تلاش بودند تا به میدان مرکزی شهر بروند. آهنپیماها [قطار] و اتوبوسهای سازماندهیشده آماده بودند تا مردم را از روستاها و شهرهای سراسر آلمان به محل سخنرانیها بیاورند؛ به جایی که مردم شعارنوشته در دست داشتند و اعتراضشان را به این شکل بیان میکردند. در میان اعتراضکنندگان آلمانی از هر رده و دسته اجتماعی بودند؛ از رانندگان تراکتور تا استادان دانشگاه. چه چیزی این همه مردم را با یکدیگر یکپارچه کرده و به خیابانها آورده بود؟ چه عاملی میتوانست اینگونه افراد از خاستگاههای فکری، شغلی، مالی و اجتماعی را دست در دست هم به خیابانها بکشاند و همگی یک چیز بخواهند؛ مخالفت آلمانیها با انبارش جنگافزارهای هستهای در خاک آلمان. از قضای روزگار معترضان آلمانی همان چیزی را میخواستند که دولت آلمان غربی آن زمان هم آن را میخواست؛ برقراری و تأمین صلح و آرامش در اروپا و جلوگیری از تبدیلشدن تنشها و خردهدرگیریهای جنگ سرد به یک جنگ گرم؛ اما گویا روش مردم و روش سیاستمداران با هم متفاوت بود. صدراعظمهای پشت سر هم آمده در آلمان غربی بر این باور بودند که وجود جنگافزار هستهای در آلمان و اروپای غربی بهعنوان یک بازدارنده هستهای به بهترین شکل ممکن خواهد توانست با گزافهگوییها و شاخوشانهکشیدنها و مهمتر از همه تهدید به یورش در برابر شوروی آن زمان مقابله کند. به زبان ساده، آنها جنگافزار هستهای را بهعنوان عامل بازدارنده میدیدند. اما مشکلی وجود داشت؛ در کنوانسیونهای بُن-پاریس که به سال 1955م. اجرای آن امری الزامآور تلقی شد، آلمان موافقت کرده بود در ازای پایان اشغال و ورود به ناتو، جنگافزارهای هستهای خود را افزایش و توسعه ندهد.
آلمان هستهای
در آغاز سیاستمداران ارشد آلمان، بهویژه نخستین صدراعظم پس از جنگ، کونراد آدناور، با توافقنامه بن-پاریس مخالف بود. تنها با گذشت یک سال از تصویب کنوانسیون بن-پاریس در دولت آدناور، بهناگاه او در جلسه کابینهاش که در ایران چیزی همسنگ جلسه وزیران است، در دسامبر 1956م. اعلام کرد کشورش یعنی آلمان غربی به جنگافزارهای هستهای خود نیاز دارد. او در جلسه کابینهاش چنین گفت: دو کشور بزرگ تنها دولتهایی هستند که جنگافزار هستهای دارند و بنابراین سرنوشت همه مردمان را در دست دارند. زمین در دست آنهاست. اشاره او به دو کشور آمریکا و شوروی بود. شوروی در آن روزگار در اوج قدرت بود و فیزیکدان بلندآوازهاش، آندرهئی ساخاروف، برای شوروی بمب گرماهستهای را ساخته بود. درباره ساخاروف در صفحه علم روزنامه «شرق» بارها مطالبی نوشتهام و در اینجا فقط به کوتاهی بگویم که او اپنهایمرِ شوروی بود. نخست بمب گرماهستهای را ساخت و سپس از منتقدان سرسخت حکومت شوروی شد؛ تا آنجا که به جلای مسکو و راندهشدن از خانه و زندگیاش انجامید. یک سال بعد آدناور تا آنجا پیش رفت که با فرانسویها و ایتالیاییها برای هرچه گستردهترکردن جنگافزارهای هستهای در یک پروژه مشترک یا همبستان، به زدوبندی مخفی و محرمانه دست یافت. این زدوبند و توافق محرمانه پیشرفت چشمگیری برای سیاستمداران آلمانی بهشمار میرفت؛ آنهم یک دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم. هنگامیکه صدراعظم، آدناور، در سخنرانی عمومی خود از جنگافزارهای هستهای با نام «جنگافزار هستهای تاکتیکی» نام برد و تأکید کرد که چیزی بیش از یک گام رو به جلو در توپخانه نیست، گروهی از پژوهشگران هستهای برجسته در آلمان غربی که با نام «گروه گوتینگن-18» شناخته شدند، مانیفستی (فرازنامه/ بیانیه) را در 12 آوریل 1957م. با عموم جامعه همرسانی کرده و در آن تأکید کردند جنگافزارهای هستهای تاکتیکی همان اثر ویرانگری را دارند که جنگافزارهای هستهای معمولی دارند. این 18 دانشمند هستهای همگی خود را پایبند دانسته بودند که به هیچ روی در گسترش یا پابرجایی و استقرار جنگافزار هستهای کوشندگی نخواهند کرد. نخست اجازه دهید نام این 18 دانشمند را برشمارم و سپس درباره برخی کمی بیشتر توضیح دهم. فریتس باپ، ماکس بورن، رودلف فلایشمان، والتر گرلاخ، اوتو هان، اوتو هاگزل، ورنر هایزنبرگ، هانس کوپفرمان، ماکس فون لائو، هاینز مایر-لایبنیتس، یوزف ماتائوخ، فردریش آدولف پانِت، ولفگانگ پاول، ولفگانگ رایزلر، فریتس اشتراوسمان، ویلهلم والچر، کارل فردریش فون زاکر و کارل ریتز. در میان این 18 دانشمند که بیشتر آنها به دانشگاه گوتینگن بسته بودند، برخی نامها پرآوازهتر بود. اتو هان به همراه لیزه مایتنر پدر شکافت هستهای شناخته میشد و ورنز هایزنبرگ، فراتر از کارهای اساسیاش در مکانیک کوانتومی و ارائه اصل عدم قطعیت یا ناقطعیت/ ناتاشیگی، از مهمترین دانشمندان ساخت نخستین رآکتور/ واکنشگر هستهای آلمان بود. هم اتو هان و هم ورنر هایزنبرگ، هر دو پیشتر در برنامه جنگافزار هستهای آلمان هیتلری کار کرده بودند، اما در پی پیروزی نیروهای متفقین به زندگی آرام خود بازگشته بودند؛ هرچند هر دو نفر از بمباران هستهای هیروشیما و ناگاساکی در ماه مِی 1945م. سخت مبهوت شده بودند. بیانیه گوتینگن با همرسانی و گفتوگوهای ملی و مطبوعاتی بسیار جان گرفت و پرمایه شد. فراتر از آن، نخستین راهپیمایی بزرگ سرتاسری در کشور به دست جنبش بزرگ «مبارزه با مرگ هستهای» را کلید زد و آن را سازماندهی کرد. پس از 12 سال دیکتاتوری نازیها و سختیهای بیحسکننده سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم، اندیشه جنگافزارهای هستهای در خاک آلمان جرقه گفتوگوهای دموکراتیک و مخالفتهای سیاسی خارج از مجلس را برانگیخت؛ اما دست برتر با آدناور بود. راهحلی که آلمان غربی و همتایان آمریکاییاش در ناتو ارائه داده بودند، بِگرت یا مفهومی نوین بود با نام «اشتراک هستهای یا هموندی هستهای». آلمان جنگافزارهای هستهای خود را نخواهد داشت ولی ارتش آن برای تحویلگرفتن بمبها، موشکها و مینهای آمریکایی آموزش خواهند دید. هنگامی که مجلس فدرال آلمان چنین تصمیم مهمی را در تاریخ 25 مارس 1958م. تصویب کرد، اعتراضهای گستردهای کل کشور را فراگرفت. در بهار آن سال، 10 سال پیش از آن راهپیمایی معروف ضدجنگ /پادجنگ سالهای 1968 و 1969، یک و نیم میلیون نفر به خیابانها آمدند. راهپیمایی خیابانی با همراهی کلیسا و اعتصابهای گسترده بخشهای شغلی گوناگون همراه بود. براساس بررسیهای انجامشده در آن زمان، بیش از 80 درصد آلمانیهای آن زمان با استقرار جنگافزارهای هستهای در خاک آلمان مخالف بودند.
جنبش ضدهستهای
آتش جنبش پادهستهای/ ضدهستهای بهخوبی جان گرفته و شعلههایش زبانه میکشید. آتش این جنبشها در دهههای 1960 و 1970م. مدام شعلهورتر میشد. در راهپیماییهای سالانه عید پاک، صدها هزار نفر علیه جنگافزارهای هستهای حضور داشتند. جمعیت به میدان آمده ترکیب شگفتی از روشنفکران و گروههای دینی و سازمانهای چپ کارگری بود؛ اما دولت به کار خود ادامه داد و نیروهای ارتش آلمان در گروههای توپخانه ارتش ایالات متحد آمریکا آموزش دیدند. در نهایت جنگافزارها را که برخی پیشبینی میکنند تا پنج هزار بوده، در خاک آلمان مستقر کردند. دولت بُن و همپیمانان آنها در ناتو این کار را، هم گامی ضروری در روند حفظ صلح و هم ابزاری برای اجازهدادن به آلمان برای بازیابی قدرت سیاسی در صحنه جهانی میدانستند. زمانی که اتحاد جماهیر شوروی اراده کرد موشکهای مدرنی را در اروپای شرقی مستقر کند، دولت آلمان غربی و همپیمانانش حالا نسبت به تصمیمی که گرفته بودند، احساس حقبهجانبی داشتند. موشکهای میانبرد پرتابیک/ بالیستیک شوروی با توانایی ترابرد کلاهک هستهای، میتوانستند پایگاههای ارتشی/ نظامی و عمومی اروپای غربی را هدف قرار دهند. دولت بُن از ترس آسیبپذیری آلمان غربی در برابر یورش شوروی با همراهی و موافقت تصمیم ناتو در سال 1979م. همان سالی که در ایران بُنگشت 1357خ. رخ داد، واکنش نشان داد. اینکه فراروند این اقدام در زمان صدراعظم سوسیالدموکرات، هلموت اشمیت، انجام شد، به این معنا بود که رأیدادن به هیچیک از دو حزب تأسیسشده، واقعا راهی برای مخالفت با این تصمیم آنان نبود. در سراسر اوایل دهه 1980م. همان دههای که در خاورمیانه جنگ ایران و عراق برپا بود و نخستین جرقههای برنامه هستهای ایران خیلی آرام زده میشد، همان دههای که نشانههای فروپاشی شوروی داشت عیان میشد و شوروی در باتلاق افغانستان هم فرورفته بود، در آلمان جنبشی بزرگ و بهشدت ژیرا(فعال)ی سیاسی در موضوع ضدهستهای، از دل جنبش پیشین در حال رشد بود. حزب سبز آلمان در سال 1980م. در تلاشی برای وزندهی به راهپیماییها و ایدهها شکل گرفت. در سال 1983م. بزرگترین راهپیمایی که آلمان تاکنون به خود دیده بود، برگزار شد. حزب سبز با 27 صندلی وارد مجلس شد. این کرسیها را حزب رقیب به بهای پشتیبانی از برنامه هستهای آلمان از دست داده بود. در دهه 1980م. مخالفت با برنامه هستهای به حدی بود که حتی سربازان هم بهرغم دستور روشن، جسورانه سرپیچی کردند و به راهپیماییها پیوستند. جنبش ضدهستهای آلمان در دهه 1980م. بسیار پُرگون بود و صدها هزار نفر را شامل میشد. کمونیستهای آلمانی خود را شانه به شانه کشیشان کلیسا یافتند. زنان خانهدار با سربازان و جوشکاران با حسابداران، جملگی بر این باور استوار بودند که جنگافزار هستهای نمیتواند صلح را ضمانت کند. آنها میگفتند وجود جنگافزارهای هستهای تاکتیکی وضع را بدتر و بغرنجتر میکند. اگر میان آمریکا و شوروی جنگی رخ میداد، آلمان در خط گسل میان آن دو گیر میافتاد، کمااینکه برلن/ برلین و در مقیاسی بزرگتر کشورشان دو نیم شده بود. تمرینهای بیپایان و رزمایشها آژیر خطر هستهای این موضوع را برای تمام آلمانیها روشن کرده بود؛ همانطورکه وجود دو هزار شبکه پناهگاهی زیرزمینی این کار را کرده بود. بااینحال، دولت فهمیده بود یا اینطور وانمود میکرد که جنگافزارزدایی یکطرفه منجر به برهمخوردن خطرناک همترازی در بنبست با اتحاد جماهیر شوروی خواهد شد. دولت آلمان غربی استدلال میکرد که دقیقا/ پرسونانه همین همترازی و تعداد جنگافزار هستهای تاکتیکی صلح و سازش را حفظ خواهد کرد. از نظر آنان جنبش آشتی و صلح طرفدار مسیری بود که ازقضا به جنگ منتهی میشد.
امروز روز دیگری است
امروز که خط مقدم درگیری و جنگ با روسیه برجایمانده از شوروی فروپاشیده پیشین دیگر از قلب آلمان عبور نمیکند، به نظر میرسد آلمانیها به همان نتیجهای رسیدهاند که چند دهه پیش دولتشان میگفت. در نظرسنجی انجامشده در ماه ژوئن 2022م. ماهها پس از یورش روسیه به اوکراین، بیشتر مردم خواهان نگهداری جنگافزارهای هستهای آمریکا در خاک آلمان بودند. آلمانی که حالا امروز، کشوری یکپارچه است و دیگر از آلمان شرقی و غربی و دیوار برلین/ برلن خبری نیست. دولت برگرفته از سوسیالدموکراتها و لیبرالها و سبزها تصمیم گرفته پایبندی آلمان را برای استقرار جنگافزار و همپیمانی هستهای تجدید کند. همچنین دولت آلمان میخواهد اگر لازم شد، ناوگان پیر جنگندههای تورنادی این کشور را برای استقرار جنگافزار هستهای با جنگندههای پیشرفته اف-35 شرکت لاکهید مارتین جایگزین کند. شرکت فناوری لاکهید مارتین همان شرکت جنگندهسازی است که ایرانیها پیش از بُنگشت 57 در یکی از هوشمندانهترین خریدهای نظامی برای کشور، اف-14 را به خدمت نیروی هوایی ایران درآوردند. درحالیکه هنوز کسانی هستند که با تعهد دوباره آلمان به بازدارندگی هستهای مخالف هستند، بیشتر آلمانیها از ترس و وحشت تجربه پس از جنگِ خود بیرون آمدهاند. در رویارویی با یورش پوتین به خاک اروپا در اوکراین، بسیاری از آلمانیها چنین میاندیشند که جنگافزارهای هستهای شاید بتواند برایشان صلح به ارمغان آورد و نه جنگ. و نباید این نکته را فراموش کنیم که دولت آلمان میداند که باید برای چنین تصمیمهایی نظرسنجی کند، نه اینکه بگوید مردم توان فهم مسئله را ندارند.