نلسون ماندلا؛ درسهای یک استاد درباره مذاکره
مذاکرات نلسون ماندلا برای از میان بردن نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی، به تمامی مذاکرهکنندگان در سراسر جهان درباره اهمیت ایجاد اجماع نظر، هوش عاطفی و عملگرایی درسهای ارزشمندی میدهد.
پان استاف1 -ترجمه: زهرا کریمی: مذاکرات نلسون ماندلا برای از میان بردن نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی، به تمامی مذاکرهکنندگان در سراسر جهان درباره اهمیت ایجاد اجماع نظر، هوش عاطفی و عملگرایی درسهای ارزشمندی میدهد.
بیل کلر در دسامبر 2013 در بزرگداشت نلسون ماندلا در مجله نیویورکتایمز درباره فعال سیاسی برجستهای که به ریاستجمهوری رسید و در پنجم دسامبر 2013 درگذشت، مقالهای نوشت. در این مقاله آمده: برخی از افراد به اقتضای کار یا در کلاس یا در دفتر یک روانشناس یاد میگیرند که چگونه مذاکره کنند، ولی «زندان نلسون ماندلا را استاد مذاکره کرد».
نلسون ماندلا کمی پس از ورود به زندانی هولناک در جزیره رابن2 واقع در کیپتاون، برای گذراندن دوران حبس ابد، موقعیت یک رهبر را در زندان به دست آورد. او با بسیاری از زندانبانان دوست شده بود و آنان را به کسانی که برای ملاقات میآمدند بهعنوان «نگهبان افتخاری من» معرفی میکرد. او دیگر زندانیان سیاسی جوان را تشویق میکرد به جای آنکه در چاه منازعات بیپایان فرو روند، نقاط قوت مخالفان خود را تجزیه و تحلیل کنند. او در 23 سال حضور در زندان، عمیقا ارزش صبر، انضباط و همدردی را درک کرد.
ماندلا بسیاری از مهارتهایی را که در مذاکره با دولت به کار گرفت، در زندان فرا گرفته بود؛ اما او ذاتا یک معاملهگر بود. کسانی که در شرایط دشوار نظام آپارتاید آفریقای جنوبی زندگی نمیکنند نیز میتوانند از باورهای او، تصمیمگیریها و عملکردهایش بیاموزند.
نلسون ماندلا در اواخر دهه 1940 فعالیت سیاسی خود را در کنگره ملی آفریقا آغاز کرد. کنگره ملی آفریقا سازمان سیاسی شناختهشدهای در آفریقای جنوبی بود که هدف اصلیاش تأمین حق شهروندی کامل برای سیاهپوستان بود. ماندلا که در سلسلهمراتب سازمان ارتقا پیدا کرده بود، تأکید کنگره ملی بر اعتراض صلحجویانه برای دستیابی به هدف را زیر سؤال برد. او پیش از آنکه نظرات خود را با رهبری کنگره ملی آفریقا در میان گذارد، در جمعی درباره درستی مشی مبارزه مسلحانه صحبت کرد. نظرات او بهعنوان انحراف از سیاست کنگره ملی آفریقا سانسور شد. چند دهه بعد، ماندلا در اعلام موضع مشابهی، ارتباط خود را کاملا با خطمشی کنگره ملی آفریقا قطع کرد.
در سال 1985، پس از گذشت 23 سال از دوران زندان، علائم بسیاری ازجمله فشارهای بینالمللی، تحریمهای تجاری شدید و خشونت فزاینده میان تظاهراتکنندگان و پلیس نشان میداد که نظام آپارتاید در حال ضعیفشدن است. کنگره ملی آفریقا بر سر این موضع ایستادگی میکرد که با دولت آفریقای جنوبی مذاکره نمیکند. ماندلا شخصا احتمال هرگونه مذاکره را در اطلاعیههای مختلف رد کرده بود. یک بار گفته بود: «فقط انسانهای آزاد میتوانند مذاکره کنند». از سوی دیگر دولت نیز موضع سختگیرانهای در قبال مذاکره با کنگره ملی آفریقا داشت و معتقد بود مذاکره نشانه ضعف است. هر دو طرف اصرار داشتند که مذاکره نمیکنند مگر اینکه طرف مقابل امتیاز درخور توجهی پیشنهاد کند. پروفسور رابرت منوکین، استاد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد، در کتاب خود، «معامله با شیطان؛ چه زمانی باید مذاکره کرد و چه زمانی باید جنگید»،3 مینویسد: «دشواری آغاز مذاکره یکی از مشکلات رایج در منازعات طولانی است». زمانی که هر دو طرف خواستار آن هستند که طرف دیگر پیش از آغاز گفتوگو به نحو درخور توجهی قدرت چانهزنی خود را کاهش دهد، انجام مذاکره ناممکن و تقابل تشدید میشود.
حرکت به سوی جلوی صف
با توجه به وضعیت نامناسب حاکم بر شرایط سیاسی آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا تصمیم گرفت مذاکره میان کنگره ملی آفریقا و دولت را آغاز کند. حیرتانگیزتر آنکه او برای صحبت از جانب کنگره ملی آفریقا اختیاری نداشت. تصمیمات در کنگره ملی به صورت جمعی اتخاذ میشد.
ماندلا اعتقاد داشت رهبران کنگره ملی با تصمیم او مخالفت میکنند. او مخفیانه نامهای به «کوبی کوتسه»، وزیر دادگستری آفریقای جنوبی نوشت. در این نامه پیشنهاد کرد که او را به صورت پنهانی ملاقات کند و درباره احتمال مذاکره گفتوگویی داشته باشند. کوتسه با پیشنهاد ماندلا موافقت کرد و این دو گفتوگوهای محرمانهای را انجام دادند که زمینه را برای تحول دموکراتیک آفریقای جنوبی فراهم آورد.
ماندلا در کتاب «راهپیمایی طولانی به سوی آزادی» درباره تصمیم جسورانهاش مینویسد: «زمانهایی هست که یک رهبر باید به جلوی صف بیاید و به سوی مسیر تازهای حرکت کند و اطمینان داشته باشد که مردم را در مسیر درستی هدایت میکند».
برای اکثر مردم پا پیش گذاشتن برای مذاکره، برخلاف خواسته رهبران و همکاران، کاری پرخطر و حتی احمقانه به نظر میرسد. مذاکرهکنندگان عموما باید پیش از آنکه روابط قبلی کاملا از بین رفته باشد، توافق جدیدی را به سامان برسانند. ماندلا که توسط یکی از رهبران برجسته قبیله بزرگ شده بود، در این رابطه پیشنهاد سودمند دیگری را به صورت استعارهای از یک چوپان مطرح میکند. ماندلا که در دوران کودکی ساعتهای طولانی صبر را برای شنیدن نظرات دیگران برای رسیدن به اجماع نظر در شورای قبیله تجربه کرده بود، در بیوگرافی خود در کتاب «راهپیمایی طولانی به سوی آزادی» (1995)4 شرح میدهد که «رئیس قبیله پشت سر مردم میایستد و صبر میکند تا ناتوانترین فرد جلو بیفتد و بقیه به دنبال او حرکت کنند. کسی احساس نمیکند که این جمع از عقب هدایت میشود». این نقلقول ارزش لابی با دیگران برای کسب حمایت از ایدهای خاص و سپس ایجاد فرصت برای طرح نظرات و گفتوگو با گروههای مخالف را نشان میدهد. مهارت ماندلا در طرح نظرات به ما میآموزد که اگر کسانی به وضوح میبینند دیگرانی که باید از قدرت خود برای مقابله با مخالفان استفاده کنند، عملی انجام نمیدهند، باید در موقع لزوم شخصا اقدام کنند.
نفرت، ذهن را تیره میکند
یکی از ویژگیهای تحسینبرانگیز نلسون ماندلا، توانایی او در مذاکره با آرامش با دشمنان بود؛ درحالیکه با تمام وجود با دشمنان مبارزه میکرد. در سال 2007 کلر از ماندلا پرسید چگونه میتوانست نفرت خود را از رژیمی که او و مردمش را سرکوب کرده بود، کنترل کند؟ ماندلا پاسخ داد: «نفرت، ذهن را تیره میکند و مانعی بر سر راه استراتژی است. رهبران نمیتوانند متنفر باشند».
هرچند ماندلا در کنترل احساساتش بسیار موفق بود، ولی حس همدردی او سبب شد که راهی برای بهرهگیری از احساسات رقبا و دشمنان پیدا کند. برای مثال، پس از آنکه او بهعنوان ریاستجمهوری آفریقای جنوبی در سال 1994 انتخاب شد، با وظیفه پایاندادن تقابلهای خشونتآمیز بین کنگره ملی آفریقا و حزب آزادیخواه اینکاتا، به رهبری «مانگوسوتو بوتلزی»5 مواجه شد. برخلاف دیگر اعضای کنگره ملی آفریقا که بوتلزی را شیطان میدانستند، ماندلا از او در دولت جدید دعوت به همکاری کرد و با این کار توانست به خشونت پایان دهد.
ماندلا در مصاحبهای توضیح داد که تلاشهای او برای برقراری صلح میان سیاهپوستان بر بینشی ساده استوار بود؛ بوتلزی هرچند عضوی از خانواده زولو بود ولی از این رنج میکشید که برادرزاده رئیس قبیله است نه جانشین مستقیم او. ماندلا با برخوردی دوستانه و از روی مهر، احساس ناامنی عمیق او را از بین برد و در طول زمان اعتماد و همکاری او را جلب کرد.
هوش عاطفی مهارتی ارزشمند برای مذاکرهکنندگان است که سبب میشود بتوانند احساسات طرف مقابل را بخوانند و احساسات خود را کنترل کرده و با موفقیت مشکل تقابل را حل کنند. برای ایجاد چنین مهارتهایی باید برای شنیدن حرفهای طرف مقابل وقت صرف کرد و نظر موافق او را جلب کرد و مشکلات، ناامنیها و نگرانیهای اصلی طرف مذاکره را مدنظر قرار داد. چنین برخوردی بر موضع طرف مقابل، در ارتباط با مسائلی که مورد توجه شماست، تأثیر تعدیلکنندهای دارد.
عمل به جای ایدئولوژی
نلسون ماندلا در اعلام آمادگی برای مذاکره با دولت آپارتاید درواقع یک عملگرا بود نه یک آرمانگرا. او یک تئوریسین نبود، یک فعال سیاسی بود. جو متیوز که مدتها همکلاس ماندلا بود، در مصاحبهای با تلویزیون سیانان گفت: «ماندلا مرد عمل بود. او همیشه آماده بود اولین کسی باشد که هر کار خطرناک یا دشواری را انجام دهد. این عملگرایی گاه سبب رفتار متناقض او میشد. در سال 1961، پس از قتلعام مردم توسط پلیس در تظاهراتی صلحجویانه، ماندلا که رهبر کنگره ملی آفریقا بود، روش قیام مسلحانه را به جای مبارزه خشونتپرهیز برگزید. او بعدها گفت مبارزه خشونتپرهیز یک اصل اخلافی نیست، بلکه یک استراتژی است. در استفاده از اسلحهای ناکارآمد، هیچ امر اخلاقیای وجود ندارد».
تصمیم ماندلا برای شروع مذاکره با دولت آفریقای جنوبی، زمانی که در زندان بود، مثال برجستهای از تغییر دیدگاه او در راه تحقق اهدافی بزرگتر بود. همانگونه که منوکین در کتاب «معامله با شیطان» بیان میکند، مذاکرهکنندگان در برخی موارد با این تصمیم سخت مواجه میشوند که آیا با فرد یا سازمانی که از نظر اخلاقی فاسد است گفتوگو کنند یا نه. عموما تصمیم میگیریم که در چنین شرایطی مذاکره نکنیم یا میپذیریم که اختلافها تشدید شود و به وضعیت خطرناکی برسد. شیطان دانستن طرف مقابل سبب میشود که باور داشته باشیم چنین مذاکرهای لکه ننگی برای ما خواهد بود یا اینکه فکر کنیم طرف مقابل از ما سوءاستفاده خواهد کرد.
عدم مذاکره با دشمن به دلایل اخلاقی تصمیمی مشروع است، ولی از آنجا که قضاوتهای اخلاقی مبتنی بر احساسات هستند و نه منطق، دامهای خطرناکی هستند. زمانی که بدون تحلیل دقیق منافع و هزینههای احتمالی مذاکره، موضع سرسختانهای اتخاذ میکنیم، میپذیریم که اصول ما بر سر راه خیر بزرگتری مانع ایجاد کند. مذاکرهکنندگان موفق از روش ماندلا پیروی میکنند.
پینوشتها:
1- عضو هیئت علمی بازنشسته دانشگاه مازندران
2- Robben: این زندان امروزه متروکه شده است.
3- Bargaining with the Devil: When to Negotiate, When to Fight
4- Long Walk to Freedom
5- Mangosuthu Buthelezi
https://www.pon.harvard.edu/daily/leadership-skills-daily/nelson-mandela-lessons-from-a-master-negotiator-nb/