|

گفت‌وگو با طناز عدلی به‌ بهانه‌ نمایش آثارش با عنوان «وهم» در گالری کاما

محیطی زیبا و سرشار از آرامش، لیاقت هر زنی است

منظره‌های خیال‌انگیز طناز عدلی بیننده را به دنیایی زیبا می‌برد که هم پر از جلوه‌های طبیعت است و هم سرشار از عناصر بصری مختلف. از یک‌ سو، این فضای خیال‌انگیز یادآور فعالیت‌های هنرمند در رشته تصویرگری است و از طرف دیگر، بیانگر وضعیتی معاصر که در آن می‌توان هم‌زیستی عناصر بصری مختلف از فرهنگ‌های متنوع را در کنار هم تصور کرد. همچنین تعدد پیکره‌های زن در آثارش لطافتی دوچندان به آثار طناز عدلی افزوده و تماشاگر را در دنیایی پر از تصاویر مختلف به گشت‌و‌گذار می‌برد. این گفت‌وگو به‌ بهانه نمایشگاه انفرادی طناز عدلی به کیوریتوری هلیا سلمانی در گالری کاما با این هنرمند انجام شده است.

محیطی زیبا و سرشار از آرامش، لیاقت هر  زنی است

شهرزاد رویائی

 

منظره‌های خیال‌انگیز طناز عدلی بیننده را به دنیایی زیبا می‌برد که هم پر از جلوه‌های طبیعت است و هم سرشار از عناصر بصری مختلف. از یک‌ سو، این فضای خیال‌انگیز یادآور فعالیت‌های هنرمند در رشته تصویرگری است و از طرف دیگر، بیانگر وضعیتی معاصر که در آن می‌توان هم‌زیستی عناصر بصری مختلف از فرهنگ‌های متنوع را در کنار هم تصور کرد. همچنین تعدد پیکره‌های زن در آثارش لطافتی دوچندان به آثار طناز عدلی افزوده و تماشاگر را در دنیایی پر از تصاویر مختلف به گشت‌و‌گذار می‌برد. این گفت‌وگو به‌ بهانه نمایشگاه انفرادی طناز عدلی به کیوریتوری هلیا سلمانی در گالری کاما با این هنرمند انجام شده است.

  

‌ به‌ نظر می‌رسد که در آثارتان می‌توان تمایل به روایت‌گری را مشاهده کرد. این رویکرد به کارتان  به ‌عنوان تصویرگر مربوط است؟

به‌طور‌کلی من آثاری را که با موضوعی خاص خلق شده یا با یک موضوع پیش می‌روند، دوست دارم. این اثر می‌تواند نقاشی، مجسمه یا اثر هنری در هر قالبی باشد. از اینکه ماجرا یا داستانی در اثر باشد، لذت می‌برم. درباره خودم هم تلاش می‌کنم تا داستان خودم را به‌ صورت‌ معلوم یا نامعلوم در اثر اجرا کنم.

‌ در آثارتان میل به تصویرکردن زیبایی‌های طبیعت به چشم می‌خورد. این رویکرد از کجا ناشی می‌شود؟

پدر من اهل شهرستان محلات است و در کودکی من بارها به این شهر سفر کردم. شهر محلات به شهر گل معروف است و تأثیر این سفرها ناخودآگاه در ذهن و فکر من مانده و همیشه دوست دارم که از طبیعت و گل‌و‌گیاه در آثارم استفاده کنم. فکر می‌کنم که طبیعت بخشی از وجود من است و در حین کارکردن نمی‌توانم طبیعت را از خودم جدا کنم.

‌ عناصر بصری و فرهنگی متعددی را می‌توان در آثارتان دید که در کنار هم نقاشی شده‌اند. دلیل استفاده از این عناصر در کنار هم چیست؟

این سؤال را چند بار از من پرسیده‌اند که چرا اجزای مختلف در کارهایم زیاد است و عناصر زیادی را به کار می‌برم. فکر می‌کنم که استفاده از عناصر بصری مختلف به ‌عنوان جزئیات به من کمک می‌کند تا یک کل را بسازم. فکر نمی‌کنم که باید بر عناصر محدود متمرکز شویم و فقط روی این عناصر محدود کار کنیم. مثلا در نقاشی از طبیعت بی‌جان که شما تنها یک ظرف میوه را پیش روی‌تان می‌گذارید و از آن طراحی می‌کنید؛ ولی من چون دوست دارم تا حس‌‌وحالی را که در ذهنم هست، به مخاطب آثارم هم القا کنم، از عناصر مختلف استفاده می‌کنم. این عناصر در کارم به من امکان بازی می‌دهند. در حین کار به این فکر نمی‌کنم که تعداد این عناصر در یک کار چندتا باشد؛ این عناصر صرفا ابزار بازی هستند تا من آنچه را که می‌خواهم، در کارم اجرا کنم.

‌ نوعی تمایل به سوررئالیسم در آثارتان به چشم می‌خورد. به این سنت هنری علاقه دارید؟

تا حدودی به این آثار علاقه دارم و از اینکه در کارهایم رؤیاپردازی کنم، لذت می‌برم. ولی اینکه بگویم فقط دوست دارم آثار این مکتب را دنبال کنم، پاسخم منفی است. نشانه‌هایی از این جریان هنری گاهی خودش را در کارم نشان می‌دهد ولی این‌‌طور نیست که بگویم فقط این راه‌و‌روش را استفاده می‌کنم، بلکه این جریان هنری تنها بخشی از علایق و شیوه کار من است.

‌ فضای آثارتان گاهی وهم‌انگیز است. این وهم از چه چیز ناشی می‌شود؟

به نظر من خیلی از اوقات، ما در عین ظاهر آرام در زندگی روزمره دچار تشویش و اضطراب درونی هستیم، یعنی درحالی‌که به نظر می‌رسد همه‌چیز مهیا و عالی است، ما در درون مضطربیم یا برعکس، در محیطی پر از تشنج و استرس که از بیرون همه‌چیز وهم‌آلود و ترسناک به ‌‌نظر می‌رسد، ما در درون احساس آرامش می‌کنیم. فکر می‌کنم همیشه شادی و غم یا فضای آرامش‌بخش یا استرس‌زا به موازات هم حرکت می‌کنند و صرفا نمی‌توان گفت که محیطی خیلی آرامش‌بخش یا همیشه استرس‌زاست. این موضوع را می‌توان در دیگر نقاط جهان هم دید که در محیطی سرشار از آرامش در یک آن اتفاقی مثل سونامی رخ می‌دهد یا زمانی که شما در آرامش نشسته‌اید، زلزله‌ای رخ می‌دهد یا آتش‌فشانی فوران می‌کند. یا لحظه‌ای بعد از اینکه در خود احساس خوشبختی کردید، این حس ناپدید شود. همه این احساسات و فضاها در کنار هم و به موازات هم حرکت می‌کنند. فکر نمی‌کنم که بتوان از اثر هنری انتظار داشت که صرفا غمگین یا همیشه شاد باشد. هنرمند می‌تواند در آنِ واحد کاری با مخاطب کند که مخاطب با استفاده از قدرت تحلیلی خودش موقع تماشای کار انرژی را دریافت کند؛ یکی ممکن است در لحظه شاد باشد و اثر این حس را تشدید کند یا دیگری در آن لحظه استرس داشته باشد و آن کار استرس بیشتری را به او وارد کند و باعث ترسش شود. من تابلویی در خانه به دیوار آویخته‌ام که اثر هنرمند دیگری است، وقتی آدم‌های مختلف با این کار مواجه می‌شوند، هرکس با حس و نگاه خودش با آن برخورد می‌کند؛ مثلا بچه‌ای کوچک در برابر این تابلو گفت که این تابلو یک عالم بستنی است که آب شده‌اند و دیگری گفته بود که انگار در این تابلو یک عالم جنازه روی هم افتاده‌اند. فکر می‌کنم که درنهایت این مخاطب است که با اثر ارتباط برقرار می‌کند و این ارتباط خیلی مهم است.

‌ پیکر زن در حالت‌های مختلف در آثارتان زیاد به چشم می‌خورد. دلیل این تمایل به نقاشی از پیکر زن چیست؟

من به‌طور‌کلی از کشیدن زن‌ در کارهایم خیلی لذت می‌برم؛ به‌ویژه در این یکی‌ دو سال مسائل زن‌ها -به‌ویژه‌ خانم‌های پیرامون خودم- خیلی ذهن من را درگیر کرد. در این مجموعه چون موضوع نمایشگاه، بهشت بود، فکر می‌کنم که تلفیق زن‌ها و پرنده‌ها تصویرگر محیط بهشتی است؛ یعنی آن چیزی که آرزوی همه ماست. به‌ نظر من لیاقت هر زنی است که در محیطی زیبا و خیلی راحت باشد. اینها مهم‌ترین دلایل من برای استفاده از پیکره زن در آثارم است.