گزارشی از روند سیاسی ایران در 3 دهه گذشته برای تقابل با یکدستسازی ارکان حکومت
انسجام به جای یکدستی
روند سیاسی ایران در سه دهه گذشته حاکی از تلاشها برای تقابل و بعد یکدستسازی ارکان اجرائی حکومت است؛ روندی فرسایشی که باعث شد ظرفیتهای فراوانی از کشور در این سالها از بین برود. در میان این پارادوکس که حاکمیت باید یکدست باشد یا دوگانه، به نظر میرسد درستترین نقطهای که باید ایستاد، «انسجام» در ارکان حکومت است.
روند سیاسی ایران در سه دهه گذشته حاکی از تلاشها برای تقابل و بعد یکدستسازی ارکان اجرائی حکومت است؛ روندی فرسایشی که باعث شد ظرفیتهای فراوانی از کشور در این سالها از بین برود. در میان این پارادوکس که حاکمیت باید یکدست باشد یا دوگانه، به نظر میرسد درستترین نقطهای که باید ایستاد، «انسجام» در ارکان حکومت است. انسجامی که در سایه یک تکثر توأم با اعتماد متقابل شکل میگیرد. این وضعیت به نظر میرسد حالا با دولت پزشکیان تا حد زیادی محقق شده است. جریانهای سیاسی کشور امروز میتوانند احساس کنند که در قدرت حضور دارند؛ از تندروهای حامی جلیلی که در مجلس هستند، تا یاران قالیباف که بخش دیگری از مجلس یا نهادهای مختلف را در اختیار دارند و در سمت دیگر جریان اصلاحات و اعتدال. انسجام این نیروها در عین حال که میتوانند با یکدیگر تفاوت دیدگاه و مخالفت داشته باشند، هدفی است که میتوان در سیاست آن را دنبال کرد و انسجام را به جای تلاش برای یکدستی یا تقابل نشاند.
سوءبرداشت از حاکمیت دوگانه
از دوران اصلاحات مفهومی با عنوان «حاکمیت دوگانه» شکل گرفت که با نظر اصلی نویسنده مقالات تئوریسن اصلاحات همراستا نبود. مفهوم حاکمیت دوگانهای که حجاریان در نظر داشت، به معنای این بود که حکومت در ایران دارای دو پایه مقبولیت مردمی و مشروعیت الهی است؛ اما این مفهوم از سوی منتقدانش طور دیگری تعبیر شد. آنها در واقع نه مفهوم، بلکه «عبارت» را اخذ کرده و به نقد آن پرداختند. در نهایت از آن بهعنوان «دوگانگی» در حاکمیت تعبیر کردند. دوگانگیای که معنای آن این بود که یک سمت آن نهادهای انتصابی قرار دارند و یک طرف دیگر آن نهادهای انتخابی که با رأی مردم انتخاب میشوند.
از نگاه آنها پایه و اساس این دوگانگی از رأی مردم در دوم خرداد آغاز شد. در دهه اول انقلاب با چنین پدیدهای روبهرو نبودیم. بنیانگذار انقلاب از چنان جایگاهی برخوردار بود که دیگران برای برآمدن در نظر مردم، ناگزیر به جلب حمایت رهبر فقید ایران بودند. حتی بنیصدر هم وقتی میخواست رأی مردم را دریافت کند، ناگزیر بود طوری وانمود کند که مورد تأیید آیتالله خمینی قرار دارد. از اینرو پروژه ثبتنام در انتخابات بعد از ملاقات با رهبر فقید انقلاب را در دستور کار قرار داد. نهضت آزادی که در ابتدای انقلاب و با واقعه تسخیر سفارت آمریکا، به سمت تبدیلشدن به یک قطب دیگر حرکت میکرد تا از طریق مجلس اول و نهادهای انتخابی بتواند بار دیگر به قدرت بازگردد، در ادامه نتوانست از میان درگیری مسلحانهای که سازمان مجاهدین با حکومت در فضای سیاسی ایران ایجاد کرده بود، رها شده و سر بیرون بیاورد. به عبارت روشنتر اگر خرداد 60 و خروج مسلحانه سازمان، فضای سیاسی را متشنج نکرده بود، ممکن بود یک دوگانگی را در دهه اول شاهد باشیم، اما این اتفاق رخ نداد.
پس از آن و در مجلس سوم دوتکهشدن جریان انقلاب و برآمدن جامعه روحانیون مبارز از دل جامعه روحانیت مبارز یک دوگانگی را شکل داد. دوگانگیای که مشکلی را برای جریان حاکم ایجاد نمیکرد. اما یک طرف هم نهادها و مناصب تحت حاکمیت رهبر انقلاب را در دست داشت و هم به واسطه تأییدات آیتالله خمینی رأی مردم را دریافت میکرد. نماد آن نیز روندی است که در انتخاب میرحسین موسوی در دور دوم نخستوزیری در مجلس سوم اتفاق افتاد؛ جایی که 99 نفر از نمایندگان مجلس با نخستوزیری او مخالف بودند اما این مخالفت نهتنها کمکی به قدرت بیشتر آنها نزد مردم نکرد، بلکه آنها را در نقطه مقابل رأی مردم قرار داد. حد فاصل دوران ریاستجمهوری مرحوم هاشمیرفسنجانی «انسجام» نسبی در حاکمیت دیده میشد؛ اما این «انسجام» از نوعی نبود که پایدار باشد. از اینرو رأی دوم خرداد در واقع نمادی بود از مخالفت با روندی که از سال 68 تا 76 در سیاست طی شده بود. در واقع جامعه به همراه فعالان سیاسی دهه اول انقلاب از یکدستی بیشتر ارکان قدرت حمایت و پشتیبانی نکردند و انتخاب ناطقنوری بهعنوان رئیسجمهور را به نفع کشور قلمداد نمیکردند.
از خرداد 76 این دوگانگی در حاکمیت رقم خورد. رفتهرفته نیز این وضعیت پررنگتر شد. هرچه زمان میگذشت، فاصله میان نهادهای انتخابی و انتصابی روز به روز بیشتر میشد. سال 78 این روند به اوج خود رسید. بیرونآمدن پرونده قتلهای زنجیرهای، واقعه 18 تیر و حمله به کوی دانشگاه، انتخابات مجلس ششم و در نهایت ترور سعید حجاریان این دوگانگی را به اوج خود رسانده بود.
با واقعه 18 تیر، بال دانشجویی جبهه اصلاحات شکسته شد و با توقیف مطبوعات، جریان اصلاحات بال دیگر خود را که رسانه بود، از دست داد. اما با وجود آنکه سطح نزاع از رسانهها و تشکلهای مرتبط با دانشجویان تا حدی برچیده شده بود، این نزاع در درون ساختار قدرت میان نهادهای سیاسی تا سال 82 (انتخابات مجلس هفتم و شورای شهر دوم) ادامه داشت. سال 84 و انتخاب احمدینژاد به ریاستجمهوری بهنوعی سوت پایانی بود بر این وضعیت. وضعیتی که تا سال 88 تقریبا در اوج به کار خود ادامه داد. حد فاصل سال 88 تا سال 90 این دوگانگی در حالتی کجدار و مریز قرار گرفت؛ اما از سال 90 تا 92 بار دیگر به اوج خود رسید و بحث بازگشت به یکدستسازی در حاکمیت از سوی یک جریان مطرح شد.
هرچه بود، از همان سالهای 76 به بعد، جریانی تصور میکرد اگر بتواند نهادهای انتخابی را همراه با نهادهای انتصابی در اختیار بگیرد، همه مشکلات کشور برطرف میشود. حتی نزدیکی دو سال اول دولت حسن روحانی و حاکمیت که به کاهش تورم و قرارداد برجام انجامید نیز نتوانست برای دور دوم ریاستجمهوری حسن روحانی تداوم پیدا کند.
یکدستی یا انسجام؟
صفارهرندی بعد از انتخابات سال 1400 و با خوشحالی زائدالوصفی، شرایط بهوجودآمده را یک دوره طلایی خوانده بود. او در یک فایل تصویری توضیح داد: «برای اولین بار یک اتفاق کامل بین دستگاههای نظام و یک اراده یکسان برای هدایت مسائل کشور حاصل شده است. این موقعیت یک موقعیت طلایی است. بعد از مدتی حلاوت خدمت به مردم چشانده خواهد شد. حاصل (یکسانی) چنان خواهد بود که کسانی که در این انتخابات نیامدند رأی بدهند، بعدا دچار حسرت میشوند که کاش آمده بودند و رأی داده بودند».
یا نگاهی به اظهارات قالیباف در همان ایام نشان میدهد که او بعد از انتخابات 1400 در جمع رؤسای قوا میگفت: «دوره جدیدی در حکمرانی آغاز شده و مردم هیچ بهانهای را دیگر از ما نخواهند پذیرفت». اما آیا واقعا مشکل اینگونه قابل برطرفشدن بود؟ یا آنکه باید شرایطی ایجاد میشد که این دوگانگی به یک انسجام واحد برسد؟ انسجامی که با وجود همه اختلاف سلیقهها تقویتکننده یکدیگر باشند.
به نظر میرسد شرایط امروز برای دولت پزشکیان در چنین وضعیتی است. پزشکیان خودش را رقیب جریان حاکمیت نمیبیند. بهطور پیوسته اتفاقا تلاش میکند تا شکافهای میان جریانهای سیاسی را پر کند. در رفتار و گفتار تقابل ایجاد نمیکند و اتفاقا در طرف مقابل نیز پاسخ مثبت و درخوری دریافت میکند. بااینحال نباید از خطرات احتمالی غافل بود.
مراقب تخریبها باشیم
اما این روند میتواند با اتفاقاتی برهم زده شود. اتفاقها و خرابکاریهایی نظیر قتلهای زنجیرهای، وقایع کوی دانشگاه یا حمله رسانهای گسترده از سوی رسانههایی که به جریانی خاص مرتبط هستند. بهطور مشخص تا زمانی که صداوسیما از یک سو و رسانههای نزدیک به نهادهای نظامی از سوی دیگر با مسعود پزشکیان وارد فاز رقابت نشوند، میتوان انتظار داشت که وضعیت امروز در واقع یک انسجام نسبتا پایدار خواهد بود.