|

زیر سلطه قوانین مردسالارانه

فیلم‌تئاتر «در ظاهر امر» به نویسندگی سوزی میلر و کارگردانی جاستین مارتین و با بازی درخشان جودی کامر، یک مونولوگ بلند در ارتباط با آزارهای جنسی و سلطه قوانین مردسالارانه حاکم بر آن در نظم حقوقی انگلستان و فضاهای ذهنی متفاوتی است. در این شرایط زنانی که به نحوی درگیر آزارهای جنسی بوده‌اند، آن را تجربه کرده‌اند.

زیر سلطه قوانین مردسالارانه

مرآت بهنام

 

فیلم‌تئاتر «در ظاهر امر» به نویسندگی سوزی میلر و کارگردانی جاستین مارتین و با بازی درخشان جودی کامر، یک مونولوگ بلند در ارتباط با آزارهای جنسی و سلطه قوانین مردسالارانه حاکم بر آن در نظم حقوقی انگلستان و فضاهای ذهنی متفاوتی است. در این شرایط زنانی که به نحوی درگیر آزارهای جنسی بوده‌اند، آن را تجربه کرده‌اند. موضوع در ارتباط با یک وکیل مبرز‌ خانم است که بیشتر فعالیت‌های او در زمینه پرونده‌های تجاوز و آزار جنسی‌ است و به دلیل تسلط بر قانون و رویه قضائی در این‌گونه پرونده‌ها  به راحتی موکلان عمدتا مرد خود را از اتهام تجاوز تبرئه می‌کند تا اینکه در جریان ارتباط با همکار خود، به نوعی قربانی تجربه تجاوز و آزار جنسی می‌شود؛ تجربه‌ای که به دلیل نحوه وقوع آن، بار اثباتی نداشته و مدت‌ مدیدی را صرف آن می‌کند تا بتواند اتفاقی را که از سر گذرانده در برابر قانون اثبات کند.

آنچه باور بسیاری از زنان را در ارتباط با تجربه آزار جنسی مخدوش می‌کند، تدوین قانون بر مبنای سیستم‌های مردسالارانه است؛ موضوعی که نه‌تنها در کشورهای خاورمیانه که بیشتر درگیر باورهای سنتی هستند، بلکه به نحوی در تمام دنیا با شدت و ضعف متفاوت جاری و ساری است. یکی از موضوعاتی که درخصوص «آزار جنسی» همواره مطرح است، این است که آیا آزار و تجاوز منحصر به رفتارهایی می‌شود که همیشه در بالاترین سطح شدت و حدت با قهر و غلبه و زور و فشار صورت می‌گیرد یا می‌توان طیف گسترده‌ای از رفتارهایی خلاف میل طرف مقابل را در این طبقه‌بندی جا داد؟ موضوعی که درخصوص اثر «در ظاهر امر» می‌توان به آن اشاره کرد، بار اثبات و تجربه تجاوز است و روندی که از قربانی، ‌هر بار قربانی می‌سازد؛ یعنی فرد هم در تجربه تجاوز در وهله اول در جایگاه قربانی قرار می‌گیرد‌ و هم برای اثبات آن ناچار به بازتولید تجربه این خشونت زیسته در ذهن و در پیشگاه قانون است؛ از این‌رو از فرد مورد تجاوز قرار‌گرفته قربانی چندباره می‌سازد. مسئله مهم دیگر از دیدگاه حقوقی آن است که احساس رضایت تا کجا می‌تواند در تعریف تجاوز یا آزار جنسی قربانی مؤثر و تعیین‌کننده باشد؟ آنچه با دیدن اثر به ذهن متبادر می‌شود، این است که چه چیزی غیر از فرهنگ‌سازی برای بیان تجربه‌های ناخوشایند این‌گونه می‌تواند در شناخت حقوق زنان و حتی مردانی که ممکن است در زندگی خود دچار تجربه تجاوز یا آزار جنسی شده باشند، مؤثر باشد؟