تجربه کمیتههای انتخاب وزرا و تبعیض نظاممند
حالا که کار کمیتههای انتخاب وزرا و شورای راهبری تمام شده و آقای ظریف هم به خاطر ناکامی در پیگیری مطالبات مردم از طریق کمیتهها و شورا عذرخواهی کرده است، محذوریت اخلاقی گفتن از این تجربه برداشته شده است.
حالا که کار کمیتههای انتخاب وزرا و شورای راهبری تمام شده و آقای ظریف هم به خاطر ناکامی در پیگیری مطالبات مردم از طریق کمیتهها و شورا عذرخواهی کرده است، محذوریت اخلاقی گفتن از این تجربه برداشته شده است. من از جلسه دوم کمیته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طور مرتب در جلسات شرکت کردم و پیشنویس برنامه پیشنهادی را نیز تدوین کردم که بعد اصلاح و تکمیل شد. کمیته ما با وجود اینکه حولوحوش آن خبرها و شایعهها زیاد بود، یکی از آرامترین کمیتهها بود که قبلا دربارهاش محمد قوچانی و من و دیگر دوستان نوشتهایم.
سازوکار کارگروه و کمیتهها شبیه قطاری بود که نهتنها درحال رفتن اصلاح میشد، بلکه حتی درحال رفتن ساخته میشد. یا ساختمانی که اول ساختنش شروع شده بود و بعد نقشه آماده میشد و در طول کار هم در نقشه تغییراتی داده میشد تا جلوی آسیبهای بعدی را بگیرد. این هم آسیبش بود و هم آن را به تجربهای بیبدیل تبدیل میکرد. تشکیل کمیتهها و تعیین ترکیب آن بر مبنای نوعی «خوشبینی درباره سیاستمداران و سیاستورزان» طراحی شده بود. این خوشبینی در شخص رئیسجمهور -بهویژه وقتی از وفاق سخن میگفت- نیز دیده میشود. در چنین فضای خوشبینانهای به سوگیریها و منافع افراد توجه نشده بود. همچنان که وقتی رئیسجمهور از وفاق و اجماع سخن میگفت، فضایی کاملا آرمانی را شدنی میدید که در آن افراد و احزاب و گروهها میتوانستند و میخواستند از منافع فردی و گروهی و حزبی بگذرند تا وفاق ملی شکل بگیرد.
من وقتی به کمیته دعوت شدم، جلسه اول آن برگزار شده بود. احتمال میدادم کمیته صوری باشد، برای همین ضمن قبول حضور، تصمیم گرفتم هرجا احساس کردم چرخ پنجم گاریام، بدون اعلام قبلی حضورم را ادامه ندهم؛ بنابراین با چنین نگاه نسبتا بدبینانهای وارد کمیته شدم.
از همان اول به نظرم میرسید که اگر منِ نوعی نقشی در تعیین وزیر داشته باشم، امکان نوعی جناحبندی وجود خواهد داشت که گروهی بر سر فردی توافق کنند و احتمالا برای خود نیز در اداره آن وزارتخانه سهمی ببینند. خوشبختانه از چند سال پیش تصمیم گرفتهام که دنبال هیچ پست و مقام دولتی نباشم بنابراین تصمیم گرفتم ضمن اعلام صریح این موضوع بر سر اصولی که به نظرم جزء منافع ملی به حساب میآمد، با چند نفر از کسانی که در معرض انتخاب بودند، صحبت کنم. دو نفر از این افراد سیدعباس صالحی و احمد مسجدجامعی اگرچه اسمشان تکرار میشد، علاقهای به وزارت نشان نمیدادند. چندی بعد هم اول آقای صالحی انصراف داد و در انصراف خود مُصر بود و بعد هم آقای مسجدجامعی که به خاطر انصراف آقای صالحی و به این خاطر که در پنج نفر پیشنهادی نهایی قرار بود یک نفر از وزرای سابق باشد، او را راضی کردند که انصرافش طرح نشود. هنوز با دو نفر صحبت کرده بودم و میخواستم سراغ سه نفر دیگر بروم که آقای ظریف پیامی داد و اعلام کرد برگزاری هر نوع جلسه اختصاصی با نامزدها ممنوع است و تخلف محسوب میشود و من هم به این تصمیم تمکین کردم.
موضوع صحبتم با آن دو نفری که حرف زدم، سه محور داشت:
۱- من دنبال هیچ پست و مقامی برای شخص خودم و دوستانم نیستم.
۲- در ایران فقط گروهی خاص فرصت تجربه مدیریت را پیدا کردهاند و این حق از ۸۰ درصد جوانان و بهویژه زنان سلب شده است. این تبعیض سیستماتیک و ضایعه ملی است.
۳- در این دوره حقوق پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری ضایع شده است و افرادی از حقوق ابتدایی مثل معاملهکردن محروم شدهاند. بدون حل این موضوع نمیتوان وزارت فرهنگ و ارشاد را تبدیل به وزارتخانهای برای تمام ایرانیان کرد، بلکه وزارتخانه یک محفل خواهد بود.
البته بحثهایی دیگر هم مطرح شد، اما با دو نفری که صحبت کردم، همافق بودیم و برایم خوشحالکننده بود. هنوز وارد رأیگیری درباره افراد نشده بودیم که بحث تعارض منافع اعضای کمیتهها مطرح شد و بلافاصله مصوبهای در شورای راهبری مطرح شد که هیچیک از اعضای کمیتهها در آینده در آن وزارتخانه پستی نخواهند گرفت. من پیشپیش چنین تصمیمی گرفته بودم. من تصمیم گرفته بودم که خودم هیچ اسمی را مطرح نکنم، اما هرکس حتی در توییت یا گروهها نامی از کسی به عنوان گزینه پیشنهادی برده بود، به رئیس کمیته دادم و اغلب آنان از طرف برخی اعضا
مطرح شدند.
برخی از آنان وقتی نامشان مطرح میشد، اکثریت شناختی از آنان نداشتند، اما وقتی معرفی میشدند، مورد توجه قرار میگرفتند.
وزیر زن و وزیر جوان از چالشهای جدی کمیته ما بود. برخی معتقد بودند که به خاطر فرایند انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دایره گسترده آن که از آیات عظام تا موسیقیدانان و بازیگران بنام را شامل میشود، وزیر زن و جوان انتخاب مناسبی نیست و باید صحبت کنیم و در اینباره استثنا قائل شوند؛ اما خوشبختانه اکثریت چنین نظری نداشتند. بدیهی است که پیداکردن گزینه جوان و زن هم یکی از دغدغههای من و بخشی دیگر از اعضای کمیته شده بود. زنان و جوانانی که میشناختیم و به مشی رئیسجمهور نزدیک میدیدیم، از طیف بزرگ محرومشدگان از تجربه مدیریت بودند. بااینحال سر آخر فهرست ما، هم گزینه جوان داشت و هم گزینه زن. درباره برخی گزینهها حساسیت بسیار بالا بود. برخی خواسته بودند که در کمیته درباره برخی نامزدها حرف بزنند که پیشنهادشان رد شد، اما پیامهایی له یا علیه دو سه نفر از نامزدها به طور شخصی برای هریک از ما ارسال شده بود.
از آن طرف هم در شبکههای اجتماعی و بهویژه شبکه ایکس، برخی فعالان کموبیش له یا علیه نامهایی که مطرح بودند، مینوشتند و گاه اخباری جهتدار از کمیته به بیرون درز میکرد که تلفیقی از خبر واقعی و تحریف تبلیغی یا تخریبی بود. در تمام مدتی که من در این کمیته فعالیت میکردم، نه رئیس کمیته و نه رئیس کارگروه درباره ترجیح گزینهای بر گزینه دیگر و برعکسش با من یکی حرف نزدند؛ اما طبیعی است که اعضای کمیته گاهی که پیش میآمد، در فضاهای چندنفره با هم گپوگفتی داشتیم. طبق قاعده از این گپوگفتها میتوانستیم حدس بزنیم که نظر هر عضو به چه کسی یا کسانی نزدیکتر است.
من در رأیدادن و نمرهدادن دو وجه را مد نظر داشتم:
- چه کسانی برای وزارت مناسباند؟
- چه کسانی تصویری را به جامعه منتقل میکنند که دلخواه ماست؟
راستش را بخواهید برای من دومی حتی بر اولی غلبه داشت؛ چون میدانستم که فرایند انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اینقدر پرپیچوخم است که بهراحتی نمیتوان بر اولی تأثیر گذاشت.
تصویر نمادین ترکیبی که ارائه میشود، برای گروه دیگری از اعضای کمیته نیز اهمیت داشت. این تصویر هم در طرح چهرههای جدید در مراحل اولیه برایمان اهمیت داشت و هم در تصویر فهرست نهایی کمیته.
10 چهرهای که از کمیته برای نمرهدهی راهی شورای راهبری شد، عبارت بودند از:
شیرین احمدنیا، حسین انتظامی، سیدمجتبی حسینی، رسول جعفریان، محمد صحفی، برزین ضرغامی، محمدمهدی عسگرپور، فریدون عموزادهخلیلی، احمد مسجدجامعی و علی منتظری.
این فهرست پس از انصراف ابراهیم انصاریلاری، سمیه توحیدلو، علی جنتی، سیدعباس صالحی و امین عارفنیا تدوین شد، وگرنه فهرست کمی متفاوت میشد. سیدعباس صالحی هم در رأیگیری داخل کمیته همراه با احمد مسجدجامعی در صدر فهرست قرار داشت.
طبق قاعده پس از اعلام این فهرست، برگههای نمرهدهی به نام گزینهها برای هرکدام از ما ایمیل شد و ما آن را پر کردیم و فرستادیم. ملاکها و معیارهای عمومی و اختصاصی کمی بود، اما به نظرم تبدیل برخی از صفات کیفی به کمّیت، نشدنی است. بااینحال ما نمره مخفی خود را درباره هریک از 10 نامزد ارسال کردیم. این نمرهها در شورای راهبری جمعبندی شد و فهرست نهایی گزینهها برای ارائه به رئیسجمهور با رأیگیری اعضای شورا تهیه شد. اطلاع دقیقی از درون شورا ندارم. جستهوگریخته خبرهایی به بیرون درز کرد، اما آنچه قطعی بود، سیدعباس صالحی -که یکی از گزینههای انصرافداده کمیته بود- دوباره به فهرست نهایی راه یافت. او اگر انصراف نمیداد، حتما جزء نفرات بالای فهرست کمیته بود. درباره کمیتههای انتخاب وزرا بحث فراوان است و درباره نقاط ضعف و قوت آن نوشتهاند، اما به نظرم یکی از نقاط درخشان کمیته شکستن دایره بسته پیشنهاد وزیر بود. کاری به نتیجه ندارم، اما نفس اینکه تمام انجمنها و صنوف و علاوهبرآن حتی گروههای ناشناخته در شهرستانها وزیر معرفی کرده بودند، بسیار خوب بود. ما با چهرههایی تازه و گاه بسیار مناسبی روبهرو میشدیم که تجربه مدیریت اجرائی نداشتند یا به عبارت بهتر این فرصت از آنان دریغ شده بود. به نظرم یکی از بیعدالتیها همینجاست؛ نظام گزینش مدیران نوعی تبعیض سیستماتیک اعمال میکند که خودبهخود بیش از 80 درصد زنان و جوانان را از رسیدن به مناصب اداری محروم میکند و چرخهای از تبعیض را به وجود میآورد که برای حفظ منافع ملی ایران یک جایی باید قطع شود.