نامهای برای وزیر بهداشت
گاهی فقط کمی نور نیاز داریم
استاد عزیزم سلام؛ این نامه را خطاب به شما مینویسم و دوست دارم بدانید کفش تاختن به شما را به پا نکردهام و شما را خوب میشناسم و با دلسوزیهایتان از نزدیک آشنا هستم و میدانم که گوش شنوایی دارید.
ریحانهسادات سعیدی
استاد عزیزم سلام؛ این نامه را خطاب به شما مینویسم و دوست دارم بدانید کفش تاختن به شما را به پا نکردهام و شما را خوب میشناسم و با دلسوزیهایتان از نزدیک آشنا هستم و میدانم که گوش شنوایی دارید.
روزی که شما در مجلس منتظر رأی اعتماد بودید، من و بسیاری از دوستانم که رأی هم نداده بودیم، در دل دعا میکردیم که «رسایی»ها و «ثابتی»ها جلوی معدود اتفاقات خوب را نگیرند.
ما بچههای دانشگاه تهران تلاشتان را برای پیشرفت به چشم دیدهایم، از مرکز تحقیقات تروما و عروق بیمارستان سینا بگیر تا راهانداختن فلوشیپ جراحی عروق که اگر شما نبودید قطعا ممکن نمیشد. با توجه به این موارد و هزاران دلیل دیگر، میتوانم مطمئن باشم شما نیز با ما آشنایی دارید؛ خوب میدانید که نسل جوان کادر درمان، دنیایی متفاوت و به دنبال آن انتظارات، خواستهها و اهداف متفاوتی دارد.
پرستار و پزشک امروز خود را با اهداف جهادی دوران جنگ و دهه پس از آن تطبیق نمیدهد. راه دوری نرویم؛ همین دستیار رشته جراحی، مثل زمان شما در دورانی زندگی نمیکند که لازم باشد برای نجات جان هموطنش راهی میدان جنگ شود. شما خوب میدانید که ما بیشتر از روحیه جهادی در حل مسائل، نیاز به نگرش علمی داریم. البته که این به منظور نفی محسنات و لزوم وجود این روحیه نیست، منظور کاربرد آن و مدیریت آن است. طی این چند سال به شدت میتوان تخریب بدنه درمانی را دید، نه در یک وجه؛ بلکه در زمینه آموزش، پیشگیری، سلامت عمومی و پژوهش و نوآوری!
بسیاری از بسترهای تعاملی و تحقیقاتی نقشآفرینی در آموزش که امکان حضور دانشجو و تأثیرگذاری او را فراهم میکرد (با دلایلی نظیر عدم اختصاص بودجه، محیط نامناسب، اولویت داشتن ارزشهای غیرعلمی) از بین رفتهاند.
چرا راه دور برویم، شما آن موقع رئیس نظام پزشکی بودید که ساختمان مرکز پژوهشهای دانشگاه علوم پزشکی تهران را گرفتند تا به ساختمانهای طب اسلامی اضافه شود. البته که در آن سالها هم، همین یک ساختمان مانده بود، اما ساختمان منشأ خیر بسیار بود، تعامل دانشجوهای رشتههای مختلف از پزشکی، پرستاری، دندان و بیهوشی تا رشتههای پایه و نظری مثل ژنتیک. برگزاری کارگاهها و کارگروههای مشترک، ارتباط با اساتید و بدنه وزارت بهداشت از معاونت علوم تحقیقات تا آموزش پزشکی، بررسی مشکلات و دغدغه پژوهش داشتن و پیشرفت و... .
همه آن گروهها و جمعشدنهایی که نشانه «ماندن و ساختن» بودند، لحظههایی که الان به ندرت میتوان مشابهش را پیدا کرد.
این روزها همه دغدغه «رفتن» دارند! الان حتی کار پژوهشی هم برای «رفتن» انجام میشود! استاد برای «رفتن» مقاله را آغاز میکند و دانشجو با جیب پدرش برای «رفتن» آن را انجام میدهد.
باور دارم که همه اینها را از من بهتر میدانید، باور دارم که خبر «خودکشی» بچهها را شما هم شنیدهاید، میدانم تعدادیشان را به چشم دیدهاید، میدانم که از «تحصن»ها و اعتراضات و اعتصابها خبر دارید.
اما میدانید استاد؛ من به زمان فکر میکنم، در این روزها که ما زندگی میکنیم، لازم نیست به گذشته خیلی دور برگردیم تا بدانیم مدیریت جهادی و تفکر سیاسی چه آهسته استخوانهای یک سیستم را شکسته است.
مدیریت که درست باشد، منابع درست و راه درست را به کار بگیرد؛ (مانند همین کارگروههایی که برای تعیین وزرا ساخته شد فارغ از نتیجه) همان جاده مخروبه، تاریک و سنگلاخ را هم روشن میکند تا مسیر و موانع دیده شوند. خیلی وقتها فقط کمی نور نیاز هست تا دومینوی تغییرات خودش اتفاق بیفتد.
مدیریت که درست باشد، هرکس بابت کاری که باید بکند نان میگیرد! کسی بابت خوشرقصی و اخبار دست اولش، بابت اعتقادش، سمت و مقام و منصب نمیگیرد و کسی بابت تفاوت عقیده و بیان نظرات، زندگی، کار متعهدانه و حرفهایاش را از دست نمیدهد. مدیریت که درست تصمیم بگیرد میتواند شرایط را از حالت جنگ و گریز مداوم به ثبات و تعادل در بیاورد، بعد از آن خود به خود راه پیشرفت مهیا میشود.
میدانم شما یک ساختمان مخروبه با کلی بدهی دریافت کردهاید، اما درها را باز کنید و برای حل مشکلات فارغ از دیدگاههای سیاسی و تبعیضها کارگروه تشکیل دهید، همان شعار دکتر پزشکیان؛ همان وفاق ملی!
شما دسترسی به بیشمار نیروی متعهد دارید به شرطی که فرصتی دهید. البته فراموش نکنید که با جامعه بحرانزده طرفید و باید بسیار تلاش کنید تا از این گریز مداوم، از خشم پنهان درونیشده، از فرار مداوم، از فکر «رفتن» رهایشان کنید.
استاد عزیزم!
امیدوارم درهای وزارت بهداشت را باز کنید و اجازه دهید باز هم بتوانیم در تعیین سرنوشتمان دخیل باشیم، حتی اگر نشد حداقل درهای فیزیکی را باز کنید و بگذارید وارد ساختمانی بشویم که از یک محیط علمی-اجرائی به یک ساختمان امنیتی تبدیل شده، ما خودمان راه ارتباطگرفتن را پیدا میکنیم.
امیدوارم با ورود شما روزنههایی از نور تغییر، همانطور که آرزویش را داریم اتفاق بیفتد و با خودمان آرزوهایمان را برای این خانه، برای ایران، به گور نبریم.