مرئیشدن خاطرات مخفی خروشچف
کتاب خواندنیِ «خاطرات خروشچف» که اخیرا منتشر شده است، تاریخ برههای سرنوشتساز در جهان را روایت میکند. نیکیتا خروشچف در ١٩٦٤ ناگهان از کار برکنار و مجبور به اقامت در مجتمعی از خانههای روستایی متعلق به حکومت شد.
شرق: کتاب خواندنیِ «خاطرات خروشچف» که اخیرا منتشر شده است، تاریخ برههای سرنوشتساز در جهان را روایت میکند. نیکیتا خروشچف در ١٩٦٤ ناگهان از کار برکنار و مجبور به اقامت در مجتمعی از خانههای روستایی متعلق به حکومت شد. برای کسی که قریب به ده سال بر اتحاد شوروی حکومت کرده بود، ایفای نقش مستمریبگیری خاموش کار راحتی نبود. یکی از قلیل چیزهایی که برای او مانده بود و از این تلخی میکاست آزادی در بازگویی یادداشتهایش بود. او مصمم بود نسلهای آینده، مردم کشور و اعضای حزب را بر آن دارد تا بر او به چشمی بهتر از رفقای سابقی بنگرند که او را از کار برکنار کردهاند. خروشچف به اذعان خود با نگارش خاطراتش میخواست نقشی در تاریخ بر عهده بگیرد. پس دیدهها و شنیدههایش را با توجه به حضور طولانیمدت در بطن رویدادها و ارتباط با بزرگان شوروی و نیز رهبران دنیای سرمایهداری نقل کرده است. این کتاب که با عنوان فرعی «آخرین وصیت» در غرب منتشر شده است دو بخش دارد: در بخش نخست «معادن زغال تا کرملین» راوی پس از شرح مشارکتش در جنگهای داخلی 1917 تا 1921 در مقام کمیسرگردان، زندگی و فعالیت سیاسی خود را در معادن زغال شرح میدهد و پس از آن از آشنایی با همسر استالین در آکادمی صنعتی مسکو روایت میکند و به این ترتیب با هواداری از خط حزب یا خط استالین با مقامات بالای حزب مرتبط شد و بعد از آن نیز که به کرملین راه یافت. بخش دوم به شخصیتهای علمی و نظامی و پیشرفتهای صنعتی کشور و اصلاحاتی میپردازد که پس از مرگ استالین به رهبری خروشچف در دستگاه حزب و حیات اجتماعی و اقتصادی جامعه صورت گرفت. چنانکه در پیشگفتار کتاب خاطرات خروشچف آمده است، سالهای اقامت خروشچف در مجتمع او را به فکر نوشتن خاطراتش انداخت. هرگاه کسی درباره رویدادهای جاری و گذشته نظرش را جویا میشد، این کار را با رغبت و بهتفصیل به انجام میرساند. اعضای خانواده و دوستانش تنها به نشستن و گوش فرادادن به خاطراتی که بازگفتنشان مایه نشاط خاطرش بود اکتفا نمیکردند، بلکه با عنوانکردن پرسشهایی او را بدین کار تشویق میکردند و در ١٩٦٧ او را به ضبط این داستانها برانگیختند. به این ترتیب، طی چهار سال بعد تا سال مرگش، (۱۹۷۱) این یادداشتها را ضبط کرد. در آغاز با ضبط صوت روسی کهنهای کار میکرد که کارکردن با آن برایش دشوار بود. گاه میکروفن را روی دستگاه میگذاشت و این عمل به کیفیت صدا به حدی آسیب میزد که به زحمت قابلفهم بود؛ گاه دستگاه را درست نمیتوانست میزان کند. بعدها که به دستگاههای آلمانی دست یافت، کیفیت صدا عالی شد. مواقعی که درون خانه کار میکرد، سروصدای آشپزخانه و دیگر اتاقها زیاد در متن محسوس نبود. اغلب فارغ از مزاحمت خاطراتش را در باغچه ضبط میکرد. در اینگونه اوقات صدای پارس سگ و خواندن پرندگان و همهمه کودکانی که بازی میکردند و غرش هواپیماهایی که از فرودگاههای مجاور برمیخاستند و مینشستند در متن محسوس بود. مواقعی که تنها به ضبط خاطراتش میپرداخت اغلب این کار را با مراجعه به یادداشتهایی که از پیش تهیه کرده بود انجام میداد. صدای خشخش کاغذ را گاه در نوارها میتوان شنید. در دیگر اوقات درباره موضوع مورد نظر تأمل میکرد و میکوشید آنچه را درآنباره میتواند به یاد بیاورد. تقریبا همه نوارهایی را که در این چهار سال ضبط کرده میتوان پیاده کرد. سرعت بعضی نوارها میزان نیست، صدا بم و بلند است. در دیگر نوارها صدا بسیار خوب است و هرگاه که ضمن نقل داستان شیوه سخنگفتن و حرکات شخصیتی را که میپردازد تقلید میکند، آهنگ و شور و نشاط داستانسرایی در سخن به گوش میرسد. در انجام این کار از نظم و اسلوب خاصی متابعت میکرد؛ اغلب از موضوع منحرف میشد، توالی زمانی را رعایت نمیکرد و در پرداختن به موضوعها و اشخاص تابع نظم خاصی نبود. اخباری مانند مرگ هوشیمینه یا یوری گاگارین فضانورد یا واقعهای چون سالروز تأسیس ارتش سرخ، او را به بازگفتن خاطراتی برمیانگیخت که موضوعها و سالهای بسیاری را در بر میگرفت، اما با اینهمه چیزهایی را که درباره وقایع اظهار میکند (وقایعی که خود در آنها مشارکت داشته است) همیشه روشن و بیابهام و دقیقاند. خود او در توضیح اسلوب کار خود میگوید: «اسلوب کار من این است که حافظهام را بر واقعه مورد نظر متمرکز کنم و صبر کنم تا شیشه تصویر این واقعه در ذهنم شکل بگیرد، به این ترتیب میتوانم صحت توضیحاتم را در مجموع تضمین کنم؛ هرچند سایهروشن بعضی وقایع تندتر از پارهای دیگر است. اگر خطای چندی در میانه بروز کند، جزئی خواهند بود». خروشچف و خانوادهاش علاقهمند بودند که خاطراتش در اتحاد شوروی و به زبان روسی نشر شود؛ اما میدانستند که چنین چیزی در شرایط و اوضاع حاکم بر کشور امر ناممکنی است. او و دستیارانش بیم داشتند از اینکه اگر این خاطرات به غرب نرسد و پیش از مرگش به چاپ نرسد، دیگر هرگز امکان چاپ و نشر نخواهد یافت و پس از مرگش بنا بر شیوه مرسوم اتحاد شوروی ضبط خواهد شد و آنچه او ضبط کرده در بایگانی حزب خواهد پوسید و هرگز جزء تاریخ جهان نخواهد شد. اما خروشچف مغرورتر از آن بود که چنین سرنوشتی را بپذیرد. احساس میکرد تا زنده است، به هر حال قدرتی دارد. البته همچنان کمونیستی معتقد و مؤمن و وفادار به اتحاد شوروی بود، اما در ضمن مایل بود خاطرات نانوشتهاش را حفظ کند و برای اخلاف خود به یادگار بگذارد. میدانست کسانی که بر جایش نشستهاند تا چه اندازه میتوانند قوانین اتحاد شوروی را به سود یک رهبر سابق تفسیر کنند. اگرچه رسما قدرتی نداشت، اما میزان احترامی را که هنوز در دفتر سیاسی از آن برخوردار بود بهدرستی ارزیابی میکرد. معتقد بود میتواند بیآنکه علنا به جانشینان خود اعلان جنگ دهد، این وظیفه نهایی را به انجام رساند. از این مبارزجویی لذت میبرد؛ از اینکه یک بار دیگر جسارت و تحرک و قابلیتی که وقتی مصدر کار بود وی را به رهبری سهمگین و نیرومند بدل کرده بود به معرض تماشا بگذارد. ضبط این خاطرات برای او صورت نوعی علت وجودی به خود گرفت و به مایه مهم مقاومت او در برابر پیری و ناتوانیای بدل شد که در رسیده بود. مصمم بود نسلهای آینده، مردم کشور و اعضای حزب را بر آن دارد تا بر او به چشمی بهتر از رفقای سابقی بنگرند که او را از کار برکنار کردهاند؛ اما این خاطرات را چگونه منتشر کند؟ در سال ١٩٦٧، چندی پس از آغاز کار، بخشی از این مطالب ضبطشده با چند فیلم از زندگی خانوادگی او در این خانه روستایی به ایالات متحده آمریکا رسید. این اسناد پس از تلفیق به صورت یک رشتهفیلم مستند تلویزیونی نمایش داده شد. در ۱۹۷۰، یعنی سه سال پس از آغاز به ضبط خاطرات، کسانی که از نزدیک در این زمینه با او همکاری داشتند به این نتیجه رسیدند که اینک زمان عمل فرا رسیده است. پس از مذاکرات پنهانی و محتاطانهای که در این زمینه به عمل آمد، شرکت لیتل براون و لایف که هر دو وابسته به شرکت تایم بودند، امتیاز انتشار بخش نخست خاطرات او را در سرتاسر جهان به دست آوردند و سرانجام خاطرات رهبر معزول شوروی مانند بسیاری از رمانها و اشعار از اتحاد شوروی به غرب میرسید.