قصه پرغصه فراموشی
آلزایمر و راهکارهای بهزیستی در دنیای امروز
بیماری آلزایمر به عنوان شکل غالب زوال عقل، چالشهای جهانی درخور توجهی را ارائه میدهد. علتهای آن پیچیده و متنوع است و از ترکیبی از عواملی مانند افزایش سن، ژنتیک و محیط نشئت میگیرد.
مریم مرامی-کارشناس ارشد علوم شناختی: بیماری آلزایمر به عنوان شکل غالب زوال عقل، چالشهای جهانی درخور توجهی را ارائه میدهد. علتهای آن پیچیده و متنوع است و از ترکیبی از عواملی مانند افزایش سن، ژنتیک و محیط نشئت میگیرد. درک فعلی ما از آسیبشناسی آلزایمر شامل فرضیههای مختلفی است ازجمله کولینرژیک، آمیلوئید، پروتئین تاو، التهابی، استرس اکسیداتیو، یون فلزی، سمیت تحریکی گلوتامات، محور میکروبیوتا روده-مغز و اتوفاژی غیرطبیعی. با وجود این، آشکارکردن تأثیر متقابل بین این جنبههای آسیبشناختی و همینطور مشخصکردن آغازگرهای اولیه بیماری آلزایمر، نیاز به توضیح و تأیید بیشتر دارد. چندی پیش، برای تشخیص قطعی اینکه آیا یک بیمار مبتلا به زوال عقل به آلزایمر مبتلا شده یا نه، تنها راه این بود که یک کالبدشکافی برای وجود پلاک آمیلوئید و سایر علائم زوال در مغز انجام شود. در سالهای اخیر، آزمایشهای جدید میتوانند وجود آمیلوئید، پروتئین گویای آلزایمر و سایر علائم بیولوژیکی را مدتها قبل از شروع علائم تشخیص دهند. بهزودی ممکن است پزشکان با یک آزمایش خون ساده، تشخیص قطعی آلزایمر را حتی قبل از آشکارشدن علائم زوال عقل انجام دهند. تشخیص زودهنگام آلزایمر به تنهایی ارزش چندانی ندارد اگر هیچ کاری نتوانید در مورد آن انجام دهید. در دهههای گذشته، اکثر داروهای بالینی به دلیل اثربخشی محدود یا عوارض جانبی قطع شدهاند. در حال حاضر، درمانهای مؤثر جدیدی وجود دارد که پتانسیل اثرات اصلاحکننده بیماری را نشان میدهد: داروی لکانمب (lecanemab) که اخیرا توسط سازمان غذا و داروی آمریکا تأیید شده و یک مورد جدید به نام دونانمب
( donanema) که زوال شناختی را در آزمایشها کاهش داد. با وجود این، اثربخشی و ایمنی درازمدت این داروها به تأیید بیشتر نیاز دارد. بنابراین تلاش برای داروهای ایمنتر و مؤثرتر بیماری آلزایمر، بهعنوان امری مهم و فوری ادامه دارد. در دسترس بودن درمانهای مؤثر، همراه با فناوریهایی برای تشخیص آلزایمر در مراحل اولیه، چشمانداز بیماران مبتلا به آلزایمر را بهشدت تغییر داده است. تصور حمله به آلزایمر در مغز قبل از ظهور علائم بالینی که مدتها صرفا یک آرزو بود، شروع به شبیهسازی یک استراتژی عملی کرده است. هرچند این پیشرفتها در تشخیص زودهنگام و درمان، خبری خوشایند بهشمار میآیند، اما حاکی از چالشی در سلامت عمومی هستند.
حمایت جهانی از سلامت مغز
زمان تلاش جهانی برای شکست آلزایمر فرا رسیده است. برای اولین بار، ما فرصتی برای غلبه بر این بیماری داریم؛ بیماریای که بسیاری از افراد سالم را از خاطرات و هویت آنها میرباید و باعث رنج و زیان زیادی میشود. در سالهای اخیر، دانشمندان پیشرفتهای خیرهکنندهای در توانایی خود برای تشخیص بیماری آلزایمر در مراحل اولیه داشتهاند. اکنون داروهایی در دسترس هستند که میتوانند پیشرفت بیماری را کاهش دهند. ورود این پیشرفتها در آزمایش و درمان، محققان پزشکی، کارآفرینان و متخصصان مراقبتهای بهداشتی را به هیجان آورده و بیماران را امیدوار کرده است. چندین شرکت بزرگ داروسازی که به دلیل پیچیدگیهایی که راهحلهای سریع را به چالش میکشید از این بیماری عقبنشینی کرده بودند، بار دیگر سرمایهگذاریهای بزرگی انجام میدهند. شرکتهای بیوتکنولوژی در تلاش برای تجاریسازی فناوریهای جدید مانند آزمایشهای نشانگر زیستی خون و آزمایشهای شناختی هستند که میتوانند در تشخیص و غربالگری کمک کنند. علاوه بر این، تنظیمکنندهها تمایل زیادی برای انتقال سریع داروها از طریق فرایند تأیید نشان دادهاند که باعث نوآوری میشود. گرچه فعلا بسیاری از فناوریهای مورد نیاز برای تشخیص زودهنگام وجود دارد، اما سیاستگذاران، منابع و کمکهایی را که کلینیکها و مقامات بهداشت عمومی برای اتخاذ و اجرای تشخیص زودهنگام نیاز دارند، دستکم میگیرند. قراردادن ابزار در دست مصرفکنندگان یکی دیگر از استراتژیهای مؤثر است که میتواند در تشخیص زودهنگام مفید باشد. ابزارهای ارزیابی دیجیتال که به شما امکان میدهند خود را از نظر اختلال شناختی بررسی کنید، خواه حافظه، قضاوت یا جهتگیری باشد. چنین آزمایشهایی میتواند به مدیریت حجم کارغربالگری در کلینیکها کمک کند. همچنین باید آگاهی عمومی را درباره چشمانداز جدید آلزایمر افزایش دهیم؛ بهطوری که مردم بدانند به جای ترس از این بیماری میتوانند کاری انجام دهند. مردم باید از پزشکان خود بپرسند: سلامت مغز من چگونه است؟ آیا آزمایش خونی وجود دارد که بتوانم انجام دهم؟ پزشکان باید بدانند که چگونه آزمایش آلزایمر را در عمل بالینی معمول خود قرار دهند. اصلاح نابرابریها بسیار مهم است. تاکنون محققانی که درمانها و آزمایشهایی را توسعه میدهند، روی مردم اروپای شمالی تمرکز کردهاند و از بقیه جهان غافل بودهاند؛ جایی که قریب به اتفاق بیماران آلزایمر در آن یافت میشوند. این عادلانه نیست؛ به این دلیل که اطلاعات موجود در طیف کامل تنوع ژنتیکی انسان را حذف میکند. سازمانهای تحقیقاتی تلاش میکنند این شکاف را اصلاح کنند، اما هنوز کارهای زیادی باید انجام شود. سیستمهای مراقبتهای بهداشتی در سرتاسر جهان که به دلیل شیوع فزاینده آلزایمر و سایر بیماریها تحت فشار قرار گرفتهاند، در مدیریت پروتکلهای جدید برای غربالگری و درمان، به کمک نیاز دارند. برای استفاده از این لحظه جهانی، باید با هم کار کنیم. در حال حاضر حوزه آلزایمر از هم پاشیده شده، دانشگاهیان با گروههای خود کار میکنند، کسبوکارها استراتژیهای محصول خود را دارند و دولتها بر شهروندان خود تمرکز میکنند. به گمانم این تقسیمبندی فرصتی تلفشده برای تجمیع دانش و مقیاسبندی منابعمان است. غلبه بر آلزایمر به یک تلاش مشترک گسترده نیاز دارد. برای کاهش بار این بیماری و پایاندادن به رنج ناشی از آن، دولتها در سراسر جهان باید نقش خود را برجسته کنند و سرمایهگذاریهای خود را در تحقیقات، مراقبتهای بهداشتی و درمان افزایش دهند.
داشتن یک سبک زندگی متعادل
زوال عقل یک وضعیت عصبی ناتوانکننده است که با زوال مداوم شناختی مشخص میشود. این یک چالش بهداشت جهانی است که به دلیل افزایش سن جمعیت، شیوع آن بهسرعت در حال افزایش است. فرایند تشخیص با پیشرفتهای اخیر در ابزارهای تشخیصی مانند تکنیکهای تصویربرداری پیشرفته و نشانگرهای زیستی، تکامل یافته است. این ابزارها، شناسایی زودهنگام و دقیق این بیماری را تسهیل میکنند. تشخیص زودهنگام بسیار مهم است؛ زیرا مداخلات بهموقع را برای بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا ممکن میکند. راهبردهای درمانی برای زوال عقل هم رویکردهای دارویی و هم غیردارویی را دربر میگیرد. درمانهای غیردارویی شامل آموزش شناختی و اصلاح سبک زندگی است. اگرچه هیچ مداخله غذایی واحدی وجود ندارد که بهطور قطعی نشان داده باشد از زوال شناختی و زوال عقل جلوگیری میکند، لذا مهم است که عوامل مختلفی را در نظر بگیریم که میتواند به حفظ سلامت مغز و کاهش خطر بیماری آلزایمر کمک کند. در کنار حفظ یک رژیم غذایی سالم و متعادل، فعالیت بدنی منظم، خواب کافی و مدیریت استرس همگی از عوامل مهم سبک زندگی هستند که با کاهش خطر زوال شناختی مرتبطاند.
رژیم غذایی مدیترانهای (MedDiet) و رویکردهای غذایی برای توقف فشار خون (DASH)
در مطالعات و کارآزماییهای مشاهدهای آیندهنگر، رژیم غذایی مدیترانهای بهطور مداوم مزایای متعددی را در پیشگیری از بیماریهای مختلف غیرواگیر ارائه میکند. این رژیم، زوال شناختی و زوال عقل را شامل میشود که نگرانی اصلی جمعیت سالخورده است. مشخصه رژیم غذایی مدیترانهای، مصرف زیاد غذاهای گیاهی مانند میوهها، سبزیجات، غلات کامل، حبوبات، آجیل و روغن زیتون است. همچنین شامل مصرف متوسط ماهی و مرغ و مصرف محدود گوشت قرمز و غذاهای فراوریشده است. رژیم غذایی سرشار از مواد مغذی مانند آنتیاکسیدانها، اسیدهای چرب امگا ۳، فیبر و ویتامینهاست که با سلامت شناختی مرتبط هستند. چندین مطالعه نشان داده است افرادی که بهشدت از رژیم غذایی مدیترانهای و رویکردهای غذایی برای توقف فشار خون پیروی میکنند و غلات کامل، آجیل و حبوبات بیشتری مصرف میکنند، تمایل به کسب نمرات بالاتری در آزمون وضعیت ذهنی کوچک (MMSE) دارند که یک ابزار ارزیابی شناختی پرکاربرد است. پرسشنامه MMSE، حوزههای شناختی مختلفی مانند جهتگیری، حافظه، توجه و زبان را ارزیابی میکند و کسب نمرات بالاتر، نشاندهنده عملکرد شناختی بهتر است. این یافتهها ارتباط قوی بین الگوی غذایی سالم و بهبود عملکرد شناختی را نشان میدهد. علاوه بر این، مطالعات انجامشده تأثیر مثبت رژیم غذایی مدیترانهای بر سلامت شناختی را تأیید کرده و نشان میدهد پیروی از رژیم غذایی مدیترانهای با نرخ کندتر زوال شناختی و کاهش خطر آلزایمر مرتبط است. مکانیسمهای بالقوه زیربنای اثرات مفید رژیم غذایی مدیترانهای بر سلامت شناختی، چندعاملی هستند. مصرف زیاد میوهها، سبزیجات و غلات کامل منبع غنی از آنتیاکسیدانهاست. این آنتیاکسیدانها به مبارزه با استرس اکسیداتیو و التهاب (فرایندهایی که به نظر میرسد در زوال شناختی دخیل هستند) کمک میکنند. این رژیم همچنین سرشار از اسیدهای چرب امگا ۳ است که عمدتا ناشی از مصرف ماهی است که با بهبود عملکرد شناختی و کاهش خطر زوال عقل مرتبط است. علاوه بر این، رژیم غذایی مدیترانهای، سلامت قلب و عروق را با کاهش خطر ابتلا به فشار خون بالا، دیابت و چاقی ارتقا میدهد. به این ترتیب خطر ابتلا به اختلالات شناختی کاهش مییابد.
رژیم کتوژنیک
رژیم کتوژنیک بهعنوان یک رویکرد بالقوه محافظتکننده عصبی در برابر زوال شناختی پیشنهاد شده است. این رژیم با ترکیب کمکربوهیدرات، مصرف متوسط پروتئین و مصرف چربی بالا مشخص میشود و در سالهای اخیر، به دلیل پتانسیلی که در جلوگیری از زوال شناختی مرتبط با افزایش سن داشته، مورد توجه قرار گرفته است. بااینحال، توجه به این نکته مهم است که در حال حاضر دادههای کارآزمایی بالینی کافی برای نتیجهگیری قطعی در مورد اثربخشی رژیم کتوژنیک در پیشگیری و درمان زوال شناختی و بیماری آلزایمر وجود ندارد. مطالعات نسبتا کمی که در مورد رژیم کتوژنیک صورت گرفته، نشان میدهد که ممکن است پتانسیل کاهش زوال شناختی را داشته باشد. اعتقاد بر این است که رژیم کتوژنیک به دلیل مکانیسمهای متعددی دارای اثرات محافظتکننده عصبی است. اولا، ترکیب کمکربوهیدرات رژیم غذایی باعث کتوزیس میشود، حالتی که بدن اجسام کتون را بهعنوان منبع سوخت جایگزین برای مغز تولید میکند. به نظر میرسد اجسام کتون مانند بتا هیدروکسی بوتیرات دارای خواص محافظتکننده عصبی هستند و منبع انرژی جایگزینی برای سلولهای مغزی ارائه میدهند که به طور بالقوه عملکرد آنها را تقویت میکند. بهعلاوه رژیم کتوژنیک نشان داده است که التهاب و استرس اکسیداتیو را که در ایجاد و پیشرفت بیماریهای عصبی نقش دارند، کاهش میدهد. با محدودکردن مصرف کربوهیدراتها و ترویج مصرف چربیهای سالم، رژیم غذایی کتوژنیک ممکن است به کاهش تولید گونههای فعال اکسیژن (که میتواند به سلولهای مغز آسیب برساند و منجر به زوال شناختی شود)، کمک کند. علاوه بر این، مسیرهای سیگنالینگ مختلف و بیان ژنها را که در سلامت و عملکرد نورونها نقش دارند تعدیل میکند. به عنوان مثال، نشان داده شده است که مسیرهایی را فعال میکند که سنتز عوامل نوروتروفیک را تقویت میکند، مانند فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF)، که از رشد و بقای نورونها حمایت میکند. همچنین این رژیم ممکن است عملکرد میتوکندری را بهبود ببخشد و تولید آدنوزین تری فسفات ( ارز انرژی اولیه سلولها که برای عملکرد صحیح مغز ضروری است) را افزایش دهد.
فعالیت بدنی
براساس تحقیقات اخیر، افزایش سطح فعالیت بدنی، اثر پیشگیرانهای بر تقریبا سه درصد از کل موارد زوال عقل دارد. علاوه بر این، نشان داده شده است که درگیرشدن در فعالیت بدنی و ورزش، عملکرد شناختی کلی را در افراد مبتلا به آلزایمر بهبود میبخشد. این تأثیر مثبت احتمالا به چندین فرایند اساسی نسبت داده میشود؛ اولا فعالیت بدنی و ورزش به مدیریت عوامل خطر قلبی عروقی که با اختلال در عملکرد شناختی مرتبط هستند کمک میکند. با ارتقای سلامت قلب و عروق، فعالیت بدنی به حفظ عملکرد بهینه مغز کمک میکند. در ثانی مطالعات حیوانی نشان دادهاند که فعالیت بدنی و ورزش میتواند نوروژنز، تولید نورونهای جدید، و انعطافپذیری سیناپسی، توانایی نورونها برای ایجاد ارتباط با یکدیگر را تحریک کند. این فرایندها برای حفظ سلامت مغز و عملکرد شناختی بسیار مهم هستند.
الگوهای خواب
اختلال خواب نهتنها یک علامت، بلکه یک عامل خطر برای شرایط عصبی شناختی مانند زوال عقل است. خواب کافی در حال حاضر برای تثبیت حافظه و حذف
بتا آمیلوئید اضافی و تاو هیپرفسفریله شده که نشانگرهای زیستی مشخصه بیماری آلزایمر هستند، ضروری است. مشکلات خواب اغلب قبل از شروع آسیبشناسی بیماری آلزایمر و زوال شناختی است. خوابدرمانیهای غیردارویی در بهبود کیفیت خواب نویدبخش بوده و ممکن است بر عملکرد شناختی در افراد مبتلا به زوال عقل تأثیر مثبت بگذارد. رویکردهای چنددامنهای که به جنبههای مختلف بهداشت خواب، از جمله محیط خواب، روالهای قبل از خواب و تکنیکهای تمدد اعصاب میپردازند، اثربخشی خاصی را نشان دادهاند. با این حال لازم است این نکته را یادآوری کنم که تحقیقات موجود درمورد خوابدرمانیهای غیردارویی برای زوال عقل، متفاوت و محدود است.
چالشهای مراقبت از افراد مبتلا به آلزایمر
در مراقبت از بیماران آلزایمری چالشهای متعددی وجود دارد. تغییرات رفتاری مانند بیقراری، پرخاشگری، هذیان و توهم، مراقبت از این بیماران را دشوار میکند. تحریک و پرخاشگری در اثر مصرف بیش از حد نورولپتیک، مشکلات داخلی یا درد ایجاد میشود. اختلال شناختی که در بیماران آلزایمری رخ میدهد، بیان درد را برای آنها دشوار میکند و به نوبه خود، به صورت یک حالت بیقراری ظاهر میشود. اختلال خواب با افزایش بیداری شبانه و کاهش کل زمان خواب با زوال شناختی مرتبط است. موضوع دیگر ایمنی است، سرگردانی و گمشدن بیماران از مشکلاتی است که مراقبان در مراحل بعدی با آن مواجه هستند. مشکل در خوردن از مواردی است که در میان بیماران زوال عقل رایج است و نیاز به حمایت تغذیهای دارند. مهم است که با چالشهای متفاوتی که مراقبان بیماران مبتلا به زوال عقل با آن مواجه هستند، با دیدگاهی جامعتر نسبت به دمانس با رویکرد تیمی بینرشتهای روبهرو شویم. مداخلات باید با توجه به نیاز بیماران، فردی باشد. اثربخشی مداخلات روانی اجتماعی متناسب با نیازهای بیمار برای مدیریت علائم عصبی-روانی نشان داده شده است. یکی از جنبههای اساسی مدیریت مؤثر شامل توانبخشی است که مستلزم تلاش مشترک با متخصصان مراقبتهای بهداشتی برای اتخاذ رویکردی بیمارمحور است که مشارکت مراقبان را نیز دربر میگیرد. به گفته سازمان بهداشت جهانی، توانبخشی برای رفع نیازهای افراد آسیبدیده مهم است. سالمندان و مراقبان آنها، این پتانسیل را دارند که یک زندگی فعال و اجتماعی با توانبخشی بین رشتهای داشته باشند. چالشهای زیادی وجود دارد که مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر با آن مواجه هستند. به عنوان مثال مراقبان دائما باید هوشیار باشند و بهدلیل اختلال شناختی بیماران، باید در درمان پزشکی آنها مشارکت داشته باشند. شخص بیمار ممکن است برای کمکهای ارائهشده توسط مراقبان خود ارزشی قائل نباشد و حتی گاهی اوقات از کمکدرمانی آنها خودداری کند. گزارشها حاکی از این است که بیماران گاهی اوقات بر این باور بودند که داروهای دادهشده به آنها سمی است و هنگام انجام درمان دچار شک و تردید و پارانوئید میشوند. چالش دیگر، تغییرات رفتاری بیماران مسن مبتلا به آلزایمر است که گاهی آنها را به امتناع از مراقبت سوق میدهد. برخی از بیماران آگاهی خود را درمورد وضعیت و نیاز خود به غذا یا دارو از دست میدهند. درنتیجه مراقبتهای تغذیهای ممکن است برای این بیماران پیچیده باشد. در نهایت، دادهها نشان میدهد که مراقبان، اطلاعات و آموزش کافی درمورد وظایف پزشکی و پرستاری خود را از ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی دریافت نکردهاند. رویکرد درمانی برای افراد مبتلا به آلزایمر پیچیده است، زیرا علائم آنها در حوزههای مختلف ظاهر میشوند. اینها شامل اختلال در شناخت، علائم عصبی روانپزشکی، فعالیتهای روزانه و اغلب با سایر بیماریهای پزشکی همراه است. از این رو، در مداخلات برای درمان این بیماران باید نیازهای شناختی، فیزیکی، عاطفی، روانی و اجتماعی آنها را در نظر بگیرند. بنابراین، افراد مسن مبتلا به آلزایمر نیاز به توانبخشی شامل چندین متخصص مراقبتهای بهداشتی دارند تا استقلال خود را برای انجام فعالیتهای روزانه خود بهبود ببخشند. مطالعات نشان میدهد بیمارانی که مراقبتهای بینرشتهای دریافت کردهاند، وضعیت شناختی پایدار و کمی بهبودیافته و عملکرد فعالیتهای روزمره زندگی خود را نشان میدهند. آلزایمر بار بزرگی را بر دوش بیماران، مراقبان آنها و به طور کلی جامعه میگذارد. بیماران سالهای عمر مفید خود را از دست میدهند. مراقبان اغلب درآمد خود را فدای مراقبت از عزیزانشان که به این بیماری مبتلا هستند و سلامت روانی خود میکنند. همه اینها تأثیر زیادی بر ظرفیت تولیدی جهان دارد - روندی که تنها با افزایش سن جمعیت، افزایش خواهد یافت. دارو، ممکن است به زودی بتواند به کاهش چشمگیر یا حتی متوقفکردن پیشرفت آلزایمر کمک کند. این امر، نگرانیها را درمورد نحوه دریافت درمانها برای افرادی که بیشتر به آنها نیاز دارند، افزایش میدهد. یک نگرانی مربوط به هزینههاست. آلزایمر یک بیماری فوقالعاده گران است و پوشش بیمهای در کشور برای بیماران خاص محدود است. در حال حاضر، سیستم مراقبتهای بهداشتی با کمبود پزشک، مراقبتهای اولیه و متخصصان مغز و اعصاب دست و پنجه نرم میکند. این موضوع بسیاری از کارشناسان را نگران میکند که چگونه این سیستم با تعداد بسیار زیادی از بیماران آلزایمر همراه با یک پروتکل تشخیصی و درمانی جدید که نیازمند زمان و تخصص بیشتری از سوی پزشکان است، کنار میآید. مقابله با آلزایمر به چیزی بیش از درمانهای بهتر برای بیماران خاص نیاز دارد. این بدان معنی است که آگاهی از نشانههای هشداردهنده بیماری و نیاز به گفتوگو با یک پزشک را افزایش دهد. همچنین به معنای یافتن راههایی برای ترغیب افراد بیشتری به اتخاذ شیوههای زندگی سالم و پیروی از توصیههای پزشکان به منظور محدودکردن بیماریهای قلبی، چاقی، دیابت و سایر بیماریهای مزمن برای کمک به پیشگیری از آلزایمر است.
سخن پایانی
دمانس عامل مهمی در بروز عوارض در افراد مسن است. از آنجایی که تعداد افراد بالای ۶۵ سال در حال افزایش است، موارد زوال عقل نیز افزایش یافته است و این امر به عنوان یک نگرانی قابل توجه برای سیستمهای مراقبتهای بهداشتی و جوامع در سراسر جهان ظاهر شده است. با این حال، آخرین پیشرفتها در تشخیص و درمان آلزایمر، عصر جدیدی از امید و پیشرفت را در نبرد با این وضعیت ناتوانکننده آغاز کرده است. ابزارهای تشخیصی جدید، به تشخیص زودهنگام آلزایمر کمک کردهاند. تحقیقات درمورد درمان دارویی و غیردارویی آلزایمر ادامه دارد. دانش، بزرگترین سلاح ما در مبارزه با آلزایمر است. توسعه رو به رشد هوش مصنوعی به دلیل مزایای آن در مدیریت مجموعه دادههای بزرگ زیست پزشکی پیچیده، ممکن است بر بیماری آلزایمر تأثیر بگذارد. در حال حاضر، هوش مصنوعی در حال انجام کاوشهای اولیه در جنبههای مختلف بیماری آلزایمر، از تشخیص تا درک مکانیسمهای بیماری، کشف نشانگرهای زیستی، طراحی کارآزمایی بالینی، کشف دارو و پیشبینی پیشآگهی است. به طور کلی، ادغام هوش مصنوعی در جنبههای مختلف تحقیقات بیماری آلزایمر، نویدبخش پیشرفت درک ما از این بیماری است.