نگاه نشانه-معناشناختی به مجموعه چشمهای مونا جانمحمدی
جستوجوی ارزشها در تبادل نگاه
در مجموعهای با عنوان چشم از مونا جانمحمدی، چشم عنصر مرکزی تصویری-تجسمی بوده و طبق بیانیه هنرمند نقطه مرکزی این چشمها رابطه با دیگری و خود است، در این نوع از رابطه خودِ هنرمند در مقام مشاهدهگر قرار گرفته و همزمان مشاهده نیز میشود. به نظر میرسد شیوه نگاه در چشمها، حالت آنها و باز و بسته بودنشان نوعی جستوجوی معنا، ارزش و شیء ارزشی است.
سهراب احمدی
مقدمه
در مجموعهای با عنوان چشم از مونا جانمحمدی، چشم عنصر مرکزی تصویری-تجسمی بوده و طبق بیانیه هنرمند نقطه مرکزی این چشمها رابطه با دیگری و خود است، در این نوع از رابطه خودِ هنرمند در مقام مشاهدهگر قرار گرفته و همزمان مشاهده نیز میشود. به نظر میرسد شیوه نگاه در چشمها، حالت آنها و باز و بسته بودنشان نوعی جستوجوی معنا، ارزش و شیء ارزشی است. گویی از بین تمام اندامهای ادراکیِ مرتبط با حواس مختلف این چشم است که نخستین ادراک را انجام داده و با عبور از منطقه ادراکی چشم، شیء ارزشی را در تن بهنوعی چندحسی، گاه شعف و گاه شناختی ژرف مبدل میکند. این فرضیه که چشم و عصبهای آن در نشانه-معناشناسی مکتب پاریس موجب برانگیختهشدن چندحسی میشوند، پیش از این در کتاب «تن و معنا»1 و «نشانه-معناشناسی امر دیدنی»2 هر دو از ژَک فونتنی نشانهشناس شهیر فرانسوی بررسی شده است که نگاه ما نیز استوار بر پژوهش سترگ اوست.
بیان و بسط مسئله
با توجه به آنچه در مقدمه این مقال گفتیم، میتوان از سویی شیوه بودن خاصی برای چشم در نظر گرفت و هم حالتی الصاقی: حالت و شیوۀ بودنِ چشم بهعنوان اندام تنانه بوده و متعلق به صورت و چهره، اما در حالت الصاقی، چشمِ دیگری و نگاه او میتواند تغییری در کیفیت گردش چشم و برنامه روایی او ایجاد کند. گفتنی است شیوه نگاه در این مجموعه چشمها به یکی از شیوههای از روبهرو، از کنار یا با چشم بسته است که در این حالت اخیر نگاه در تعلیق قرار میگیرد. پس، چشم در این تصاویر و گاه در ارتباط با نگاه، بهعنوان ابژهای نشانه-معناشناختی دارای دو موقعیت متفاوت است: در معنای یک چیز بدون هیچ تعین ابژهای بیتحرک: چشم در یک حالت ثابت مانده است، اما از سویی دیگر چشم دارای حالتی مُدال نیز هست که با ورود یک عنصر عاطفی، ادراکی یا حسی میتواند تغییر کند و بهویژه در چیدمان چشمها در کنار یکدیگر شاهد این تغییرات مُدال از چشمی به چشم دیگر هستیم. گویی به تکثر کنشگران و محرکان رسیده و لذا کنشپذیران نیز مدام از حالتی به حالت دیگر تغییر میکنند. اما عنصر مُدال چیست؟ عنصر مُدال در بیان تصویری عبارت است از عنصری که به متن وارد شده و برنامه روایی متنی را تغییر میدهد: مژهها گاه میریزند، آرایش چشم برهم خورده و گاه حالت عاطفی چشم نیز دگرگون میشود. بنابراین عنصر مُدال هم در ظاهر چشم و هم حالت عاطفی آن تأثیر دارد اما گوهر مادی چشم تغییر نمیکند.
در چشمهای جانمحمدی معنا، ارزشها و جستوجوی شیء ارزشی از طریق ارتباط با دیگری و خود شکل میگیرد، پس هر چشم تبدیل به چشم دیگر از خود هنرمند و چشم دیگری و دیگریهای دیگری3 میشود. اگر بخواهیم از نقطهنظر گفتمانی که واحد نشانه-معناشناسی نیز هست ادراکات چشمها از طریق نگاه را دستهبندی کنیم، میتوان به این سه دسته رسید: ادراک انعکاسی که پایه رابطه سوژه و تن حسی-حرکتی خودش (خودِ سوژه) است، ادراک تنشی که مبتنی بر رابطه بین سوژه و ابژه است و ادراک دوجانبه که پایهگذار رابطه بیناذهنی است. در چشمهای جانمحمدی این هر سه رخ میدهد: گاه چشم در جستوجوی خود است، بسته میشود و به خود مینگرد. گاه دیگری را چون ابژهای از روبهرو نگریسته و تنشهای زیست در جهانی با دیگری را بر دوش میکشد و گاه ادراکی دوجانبه، انسانی و عاطفی از دو سوژه نگرنده و نگریستهشده شکل میگیرد. گفتنی است نگاه از طریق چشم است که متصاعد میشود و سه گونه ادراک چشمی با نگاه نیز در ارتباط هستند، چشم و نگاه همانگونه که گفته شد در جستوجوی ارزش و معنایند. در واقع این جستوجوی معناست که ما را وارد مقوله ارزش میکند. یعنی چشمها و نگاه در جستوجوی ارزش و شیء ارزشی خود هستند و در این جستوجوست که شیء ارزشی گاه خود است و گاه دیگری. در این دادوستد بین خود و دیگری از طریق چشم و نگاه گویی هنرمند چهار گونه ارزش پدید آورده است که عبارتاند از:
1. ارزشهای وجودی که نوعی نگاه به چشم، حس بینایی و نگاه از طریق در پرانتز نهادن هر نوع امر الصاقی به چشم است، هنرمند به خودِ مقوله نگاه اندیشیده و ما را دعوت به بازاندیشی نسبت به نگاه میکند. 2. ارزشهای جمعی: این نوع از ارزشها از طریق تکثر و تکثیر چشمها شکل گرفته است. 3. ارزشهای جهانی: در این نوع از ارزشهاست که چشم بدون نیاز به اندام گفتاری میتواند ما را به دیگری متصل کند.
4. ارزشهای فردی یا شخصی: این نوع از ارزشها با تدقیق هنرمند در چشم خودش و بازنگری در نگاهش حاصل میشود.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه گفته شد نزد جانمحمدی شاهد شکلگیری گونهای نحو دیداری هستیم که این نحو تحت تأثیر زبانهای کلامی و در گردش ضمایر شکل میگیرد، اما این ضمایر برخلاف زبانهای کلامی دارای تکثر گستردهتری هستند: گسترهای عاطفی، حسی و ادراکی که دربرگیرنده هرکس با هر نگاه است و به این ترتیب چشم از وحدت به کثرت و پذیرش خود و دیگری میرسد و ارزشهای گفتهشده در بسط مسئله از همین کثرت
حاصل میشوند.
1. Corps et sens
2. La sémiotique du visible
3. مقصود از دیگریهای دیگری آن است که بهجز ارتباطی که از طریق چشم یعنی دو اندام رخ میدهد، ارتباطی عاطفی، شناختی و هویتی نیز دادوستد میشود. پس چشم هم تبادل تنانه است و هم تبادل حسی-ادراکی و هویتی.
منابع:
Jacques Fontanille, sémiotique du visible, 1995, puf.