|

زبان ناخوش و مهربانی چه سود

انتقاد در هر صورت ثمربخش است؛ یا درست است و بیدارباشی خواهد بود برای کسانی که به آن نیازمندند؛ یا نادرست است و پاسخ درخور خواهد گرفت که به روشن‌شدن بیش‌از‌پیش حقایق خواهد انجامید. برخاستن نداهای منتقد، راه را بر تک‌صدایی‌های فسادافزا خواهد بست؛ به شرطی که نقد، استوار بر گزاره‌های حقیقی و بر بنیاد نگاه‌های منطقی باشد.

علی  نامجو: انتقاد در هر صورت ثمربخش است؛ یا درست است و بیدارباشی خواهد بود برای کسانی که به آن نیازمندند؛ یا نادرست است و پاسخ درخور خواهد گرفت که به روشن‌شدن بیش‌از‌پیش حقایق خواهد انجامید. برخاستن نداهای منتقد، راه را بر تک‌صدایی‌های فسادافزا خواهد بست؛ به شرطی که نقد، استوار بر گزاره‌های حقیقی و بر بنیاد نگاه‌های منطقی باشد.

در روزهایی که گذشت، از بدو ورود رئیس‌جمهور محترم به آمریکا برای حضور در نشست سالانه سازمان ملل متحد و پس از آن در پی جنایات اسرائیل در لبنان و فلسطین، شاهد انتقادهایی -نه‌چندان به راهِ داد- از رئیس‌جمهور محترم بودیم.

عده‌ای از هم‌وطنان که در جمع اقلیتی ‌آنها افرادی سرشناس نیز دیده می‌شوند، تا توانستند به بخش‌هایی از اظهارات رئیس‌جمهور تاختند، آن‌هم با گفتار و رفتاری که شاید به نظر جمع کثیری از هم‌وطنان، به‌سختی بتوان آن را در چارچوب وفاق ملی جای داد. بیشتر این نقدهای تند را می‌توان در چند موضوع کلی عنوان کرد: نخست، برداشت‌های ناروا از بخشی از سخنان رئیس‌جمهور در جمع اصحاب رسانه در نیویورک که با عبارت «کنار‌گذاشتن سلاح» مطرح شد و اظهارات صلح‌طلبانه ایشان در مجامع و جایگاه‌های گوناگون در طول سفر به آمریکا؛ اتهام سازش با غرب به‌ویژه آمریکا در بحث برجام و نیز نسبت‌دادن دور از واقعیت جنایات اخیر اسرائیل در لبنان به مواضع صلح‌طلبانه دولت چهاردهم.

در این یادداشت این واکنش‌ها را واکاوی خواهیم کرد؛ زیرا بر آنیم که با وجود همه پاسخ‌های هیجانی یا منطقی که به این انتقادها داده‌ شد، هنوز نکاتی در این زمینه ناگفته مانده است که بیان آنها می‌تواند ماهیت این انتقادها را روشن و ارزیابی کند.

پیش از هر چیز باید در نظر داشت که در نشست‌ها و گفت‌وگوهای دیپلماسی‌محور با مخاطب عام جهانی، لزومی به گفتار تماما جهادی و رزمی نیست؛ چنان‌که گفته‌اند لِکُلِّ مَقامٍ مَقالٌ؛ هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد. برخی در همان روزهای حضور دکتر پزشکیان در سازمان ملل، در نقد سخنان او گفتند: «ایشان (دکتر پزشکیان) خودشان گفته‌اند که حرف‌زدن بلد نیستند و قاعده عقلایی این است کسی که حرف‌زدن بلد نیست، نباید حرف بزند». بهتر بود به جای برداشت ناروا از فروتنی و شکسته‌نفسی رئیس‌جمهور، نخست می‌فرمودند که حدود و ثغور حرف‌زدن بلد‌بودن یا نبودن چیست تا معیارشان برای مردم مشخص شود؛ و الا ممکن است این سخن‌شان، برخلاف نیت خیرخواهانه‌شان، توهین به شخص رئیس‌جمهور تلقی شده، علاوه بر مکدر‌ساختن خاطر اکثریت رأی‌دهنده به ایشان، به‌عنوان الگوی ناآموزنده‌ای برای انتقادکردن مطرح شود. افزون بر این، حرف‌زدن بلد‌بودن را بهتر است از میزان تأثیرش بر مخاطب سنجید که گاهی تأثیر، از طریق سادگی و «از جنس مردم بودن و حرف دل مردم را زدن» القا می‌شود. همه می‌دانیم که با یک جمله دکتر پزشکیان مبنی بر کنارگذاشتن مشروط یا محال سلاح از طرف ایران (که مقالا در دفاع از سلاح‌داری بود و نه وانهادن آن) کسی را یارای آن نیست که ما را مجبور به این امر محال کند؛ نه کسی چنین قولی به آنها داده است و نه با توجه به اراده ملی ایرانیان این امر شدنی خواهد بود. دکتر پزشکیان، فقط شرط محالی برای کنار‌گذاشتن سلاح از طرف جمهوری اسلامی ایران و دلیلی محکم برای اقدامات تسلیحاتی خود بیان می‌کند؛ نگاه علمی به این جمله رئیس‌جمهور و در نظر گرفتن آن در کلیت گفتمان رئیس‌جمهور در سفر آمریکا بر‌اساس نظریه‌های علمی تحلیل گفتمان، آشکار خواهد کرد که این جمله بیانگر خلع سلاح ایران نیست و چنین برداشتی بیشتر جنبه سخت‌گیری‌ دارد و ظاهرنگری.

در نظر داشته باشید ‌که خود سلطه‌گران نیز در همه‌جا یک طور و با یک زبان و با رویکردی یکسان سخن نمی‌رانند؛ چنان‌که ترامپ به‌تازگی در یک نشست تبلیغاتی وعده داده است که مشکلات با ایران را در مدت‌زمانی کوتاه حل خواهد کرد.

مجمع عمومی سازمان ملل و کنفرانس‌ها و نشست‌های خبری و رسانه‌ای، فرصت معرفی ملت‌هاست، با «وسط جنگ» یکی نمی‌تواند باشد. حتی قدرت‌های متجاوز نیز در برابر رسانه‌ها، می‌کوشند تا گرگ خود را یک میش بی‌آزار نشان بدهند؛ حال شما رئیس‌جمهور ایران را که فرهنگ و تمدنی انسان‌ساز را نمایندگی می‌کند، به آن سبب که در برابر دنیا صلح را تحسین و جنگ را تقبیح کرده‌ است سرزنش می‌کنید؟ بهتر است که این صلح‌طلبی دکتر پزشکیان را در کنار آن‌همه اعلام برائت‌های ایشان از تروریسم و صهیونیسم، با هم می‌دیدید.

گذشته‌ از اینها، درباره برجام و مذاکره با غرب نیز رهبری صریحا تأکید کرده‌اند و همه می‌دانیم که سیاست‌های خارجه جمهوری اسلامی، در وزارت خارجه یا تنها در دولت تعیین نمی‌شود. بیایید یک‌ بار این مسئله را برای خود حل کنید. اگر اقدام جمهوری اسلامی ایران به احیای برجام که دولت پیشین نیز در پی آن بود، تصمیم یک وزیر یا یک قوه به‌تنهایی نیست و در صورت تحقق، با اجازه رهبری نظام و رضایت همه ارکان حاکمیت و با بازوی اجرائی دولت منتخب انجام خواهد شد، بهتر است شما هم آن را به‌عنوان تشخیص و خواسته اکثریت ملت ببینید و از مقابله با رأی مردم، بازایستید. مردم بارها پاسخ چنین مخالفت‌هایی را در کنار صندوق‌های رأی داده‌اند.

اما عجیب‌‌و‌‌غریب‌ترین اظهارات منتقدان دولت به ربط‌دادن اقدامات و مواضع دولت به جنایات اخیر رژیم صهیونیستی بازمی‌گردد. بدیهی است که صبر نظام در پاسخ به ترور شهید هنیه، تصمیم دولت به‌تنهایی نبوده‌ است و امروز نیز آشکار شد که پس‌انداختن آن، به منظور وانهادن آن نبود. چنین انتقادی، هم قانون اساسی و مراتب تصمیم‌گیری‌های نظام را در نظر ندارد، هم وفاق ملی را. افزون بر این، هیچ قطعیتی وجود ندارد که اگر پاسخ سخت ایران به دشمن، قبل از اجلاس سالانه سازمان ملل اتفاق می‌افتاد، تأثیری بر اقدامات اسرائیل در لبنان می‌گذاشت یا نه، اما به‌یقین، تبعات بین‌المللی آن بر حضور رئیس‌جمهور در سازمان ملل مؤثر می‌افتاد. اینکه توحشات اخیر اسرائیل در لبنان و ترور شهید نصرالله، پس از سخنان صلح‌طلبانه و خویشتن‌دارانه رئیس‌جمهور در آمریکا انجام شده است، از نظر بازخورد رسانه‌ای و وجهه بین‌المللی به نفع ایران و به ضرر اسرائیل می‌تواند بود.

کاش در کنار استشهاد به این‌همه آیات جهادی در گفتارها و انتقادهایی که ناظر بر حضور رئیس‌جمهور در سازمان ملل بود، سهمی هم برای جنبه‌های رحمانی و جمالی قرآن کریم و اسلام قائل می‌شدید -که حتی به کافران حربی هم در صورت کنار‌گذاشتن فساد و جنگ، وعده صلح و بخشش داده است- و دولت را در نمایاندن این جنبه‌های ناب، به ملل دیگر در فرصت‌های پیش‌رو یاری می‌کردید.

در پایان، بهتر است این نکته را همه هم‌وطنان محترم منتقد دولت چهاردم به یاد داشته‌ باشند که: پزشکیان، سرباز داوطلب جنگ است و آن را با تمام وجود درک کرده‌ است. او هم دشواری‌ها و مهابت‌های جنگ را می‌داند، هم آسیب‌های پشت‌کردن به دشمن را.