|

«شرق» در گفت‌وگو با کارشناسان بررسی کرد؛ آیا بعد از دفاع جانانه ایران و شکست حمله صهیونیست‌ها، می‌توان به پایان تنش‌ها اندیشید؟

گفتمان پسا اقتدار

بیش از یک سال است که آتش جنگ در غزه زبانه می‌کشد و این روزها جنوب لبنان را هم درنوردیده است.‌ ایران هم که در تمام یک سال گذشته پای ثابت یافتن راهکار دیپلماتیک برای پایان جنگ بوده وارد تنشی جدی با اسرائیل شده و در دفاع از حق مشروع پاسخ به حملات اسرائیل عملیات وعده صادق ۱و ۲ را انجام داده و نشان داده تمامیت ارضی، امنیت ملی و اعتبار کشور، خط قرمزی است که هرگز با آن مماشات نخواهد شد. اما سؤالات مهم این است: آیا می‌توان پایانی برای این تنش‌ها متصور بود؟ آیا زبان صلح کارساز خواهد شد؟

گفتمان پسا اقتدار

شرق: بیش از یک سال است که آتش جنگ در غزه زبانه می‌کشد و این روزها جنوب لبنان را هم درنوردیده است.‌ ایران هم که در تمام یک سال گذشته پای ثابت یافتن راهکار دیپلماتیک برای پایان جنگ بوده وارد تنشی جدی با اسرائیل شده و در دفاع از حق مشروع پاسخ به حملات اسرائیل عملیات وعده صادق ۱و ۲ را انجام داده و نشان داده تمامیت ارضی، امنیت ملی و اعتبار کشور، خط قرمزی است که هرگز با آن مماشات نخواهد شد. اما سؤالات مهم این است: آیا می‌توان پایانی برای این تنش‌ها متصور بود؟ آیا زبان صلح کارساز خواهد شد؟ طرح آتش‌بسی که با ترورهای مکرر رهبران جریان مقاومت از سوی اسرائیل نهایی نشده، قابل پیگیری است؟ شاید در میانه آتش شعله‌ور جنگ سخن از صلح بسیار سخت باشد‌ اما گریز‌ناپذیر است. همان‌گونه که دکتر مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات و روزنامه‌نگاری می‌گوید، زمان تغییر زمین بازی فرا‌رسیده و ایران با اثبات اقتدار و حقانیت خود باید گفتمان صلح را در پیش گیرد. پیشنهاد این استاد ارتباطات برآمده از تئوری بازی‌ها است که ریشه در بحران موشکی کوبا دارد و معتقد است امروز این ایران است که دست بالا را در منطقه دارد و نتانیاهو در بن‌بست سیاسی گیر افتاده و در‌نهایت باید به انتخاب و اراده ایران تن دهد که می‌تواند همان گفتمان صلح باشد و زنگ پایان مناقشات نظامی در منطقه را به صدا در‌آورد. البته محمد‌علی وکیلی، نماینده ادوار و فعال رسانه‌ای، با حمایت از گفتمان صلح معتقد است اسرائیل دست به نسل‌کشی مردم بی‌دفاع در غزه و لبنان زده و اگر به جنگ پایان دهد می‌شود از صلح سخن گفت، اما مسئله اصلی آتش‌افر‌وزی و جنایات اسرائیل در منطقه است که تا‌کنون کنترل نشده است. بنابراین یافتن «راه‌حلی برای صلح» موضوع پرونده‌ای است که در گفت‌وگو با دکتر مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات‌ و روزنامه‌نگار‌، و محمد‌علی وکیلی، نماینده ادوار و فعال رسانه‌ای، مطرح کرده‌ایم.

02-1

 

 

نگاهی به جنگ‌افروزی‌های اسرائیل برای ایران و بررسی راهبردهای مقابله با آن در گفت‌وگو با مجید رضاییان

اقتدار خود را نشان دادیم، حالا وقت صلح است

«اکنون که اقتدار و حقانیت ایران ثابت شده، زمان پیگیری گفتمان صلح است»؛ این بخشی از سخنان دکتر مجید رضاییان است، در واکاوی نقش منطقه‌ای ایران در میانه تنش‌ خاورمیانه که معتقد است امروز ایران می‌تواند از تضعیف چهره سیاسی اسرائیل در دنیا بهره برده و با ابزار دیپلماسی و رسانه، زمین بازی را تغییر دهد. صحبت از صلح در خاورمیانه اگر‌چه این روزها سخت است اما برای ایران قدرت نظامی معنای بازدارندگی داشته و در عملیات‌های وعده صادق هم آن را ثابت کرده اما اکنون که حریم هوایی ایران نقض شده، واکنش منطقی، مدبرانه و البته هدفمند ایران چگونه باید باشد؟ سؤالی که نظرات متفاوتی با خود داشته و در‌این‌بین در گفت‌وگو با دکتر مجید رضاییان، استاد و پژوهشگر روزنامه‌نگاری و صاحب‌نظر در علوم ارتباطات و روابط بین‌الملل، از راهکارهای پیش‌روی ایران در میدان رزم و رسانه پرسیدیم که در ادامه متن کامل این گپ‌وگفت می‌آید.

   

‌با توجه به حمله نظامی که از طرف نیروی هوایی اسرائیل رخ داده و تعرضی که به کشور ما شده، در کنار مبحث نظامی ما با یک پروپاگاندای رسانه‌ای هم مواجه هستیم، ولی رسانه‌های ما در جنگ روایت‌ها ضعیف هستند. شاهدیم که منطقه در یک نقطه جوش قرار دارد و برای پایان تنش‌ها نیازمند صلحی بزرگ هستیم، اما مسیر رسیدن به این صلح هموار و مشخص نیست. ارزیابی شما از ایران در هر دو میدان رزم و جنگ روایت‌هایی که شکل گرفته، چگونه است؟

‌موضوع را مایلم هم از منظر ارتباطات و هم با دیدگاهی مشترک با روابط بین‌الملل بررسی کنم.

‌ما یک پروپاگاندا داریم و یک ژورنالیسم؛ رسانه‌هایی که متکی بر عینی‌گرایی هستند، در حقیقت مشغول روایتگری هستند. از اواخر ۹۰ میلادی، دنیای روزنامه‌نگاری به سمت روزنامه‌نگاری تحلیلی رفت. در این نوع روزنامه‌نگاری شما خبر را تعقیب می‌کنید، با دو عنصر چگونگی‌ها و چرایی‌ها؛ یعنی با همان عناصر داینامیک درگیر هستید. در‌این‌بین چهار عنصر استاتیک ما مکان، زمان، چیستی و فاعلیت است که ثابت هستند؛ ولی دو عنصر داینامیک ما چگونگی و چرایی است؛ و چگونگی و چرایی که علت‌یابی می‌شوند، همان ژانر غالب روزنامه‌نگاری در دنیا را شکل می‌دهند؛ بنابراین وقتی از این روند خارج شویم و بخواهیم برای یک دکمه، لباسی بدوزیم، سبب غالب‌شدن مطالعات رسانه بر مطالعات روزنامه‌نگاری خواهیم شد که طی آن «مسئله» سیاست روزنامه خواهد شد، نه ارزش رویداد.

‌بنابراین توازن سه ضلع «ارزش رویداد»، «نیاز مخاطب» و «سیاست رسانه» به هم می‌خورد و در این شرایط کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری وارد جنگ روانی می‌شود؛ زیرا کار روزنامه‌نگار حرفه‌ای ایجاد توازن در این سه ضلع است اما در جنگ روانی دو ضلع دیگر دیده نمی‌شود. ‌بنابراین روایتگری از دایره روزنامه‌نگاری خارج و وارد جنگ روانی می‌شود.

‌با این نگاه، اسرائیل سعی بسیار داشت تا قوی ظاهر شود و قبل از هر اقدامی یا زمان انجام هر عملیاتی حتی محدود، پروپاگاندایی قوی و گسترده به راه انداخت. ‌همه اینها قطعات یک پازل هستند در یک سیاست کلان؛ آن چیزی که در ایران هم باید لحاظ می‌شد که البته در مواردی با تدبیر سعی شد انجام شود.  اینجا لازم است تأکید کنم که معتقدم همه این تدابیر ریشه در تئوری بازی‌ها دارد. تئوری بازی‌ها به بحران موشکی کوبا بازمی‌گردد. بحران موشکی کوبا در اکتبر ۱۹۶۲ رخ داد و یک تقابل میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود که در پی استقرار موشک‌های بالستیک میان‌برد شوروی در خاک کوبا آغاز شد. بحرانی که به‌ طور بالقوه‌ می‌توانست جنگ سرد را به یک جنگ هسته‌ای تبدیل کند. آمریکا برای جمع‌شدن موشک‌ها ضرب‌الاجلی تعیین کرده بود. همان زمان پروپاگاندای گسترده غرب، از اتحاد شوروی به‌عنوان عامل اصلی جنگ‌طلبی تصویری کامل ساخته بود.

خروشچف، رهبر وقت اتحاد شوروی، ۴۸ ساعت مانده به پایان ضرب‌الاجل، اعلام کرد ما طرفدار صلح هستیم و دستور جمع‌کردن پایگاه موشکی را صادر کرد و این‌گونه تصویری جدید از اتحاد شوروی برای دنیا خلق کرد که خلاف تصویر‌سازی غرب و آمریکا بود. اکنون ما دقیقا در این موقعیت هستیم. ما توانسته‌ایم اقتدار و حقانیت خود را به دنیا ثابت کنیم. شاهد هستیم آنچه در منطقه رخ داده، اعلام انزجار عمومی دنیا از نسل‌کشی و کشتن غیرنظامیان در لبنان و نوار غزه است. اعتبار سیاسی و پشتوانه سیاسی عمومی اسرائیل در حداقلِ ممکن است. مگر تاکنون به یاد دارید که وزارت خارجه عربستان اطلاعیه دهد که نتانیاهو باید محاکمه شود؟

 ‌بر‌اساس‌این پیشنهاد شما مطابق تئوری بازی‌ها برای نقش‌آفرینی ایران چیست؟

 با توجه به مقدمه‌ای که گفته شد، باید تأکید کنم براساس تئوری بازی‌ها «زمین‌ بازی» را «ما» باید تعیین کنیم. تاکنون مدبرانه اقدام شده و اقتدار ما اثبات شده، اکنون وقت پیگیری گفتمان صلح است. باید نشان دهیم با اقتدار آنچه را لازم بوده، پیگیری کردیم و در مقابله با تنش‌ها آنچه باید را انجام داده‌ایم؛ هرچند صبوری ما بسیار زیاد بود اما همین صبر را کنار اقتدار ایران نشان دادیم و دنیا تصویر صلح‌طلب، صبور و البته مقتدر ما را دیده است. البته باید تأکید کنیم که فعالیت گسترده دیپلماتیک وزیر امور خارجه یک پای قدرتمند این موفقیت بوده است؛ بنابراین زمان آن است که رسانه‌های ما با کار کارشناسانه و براساس روزنامه‌نگاری تحلیلی ایفای نقش کنند. در خط مقدم به جز موشک‌ها، اکنون باید رسانه‌های ما حضور فعال و پر‌قدرت داشته باشند. اگر اختلاف‌نظری هم باشد، باید میدان صلح و ثبات و آرامش را طبق تئوری بازی‌ها تبیین کنیم. تنش بین ایران و اسرائیل سه وجه دارد؛ یکی بعد سیاسی و دیپلماتیک، دیگری نظامی و ضلع سوم رسانه است؛ بنابراین بعد نظامی باید پایان پیدا کند و اکنون از نظر رسانه‌ای باید بسیار قوی در کنار وجه حقوقی و دیپلماتیک اقدام کنیم. همچنین باید بگویم که در دنیا، مبحث حقوق بین‌الملل یک پایه جدی و قابل اتکاست؛ معتقدم در همین ایام تنش، از کنار رأی دیوان لاهه ساده گذشتیم، درحالی‌که رأی مهمی مشخصا درباره نتانیاهو صادر کرد که رأی بزرگی بود اما به آن توجه نشد. بنابراین با‌ کمک استادان برجسته حقوق بین‌الملل با راه‌‌اندازی کارزار حقوقی در کنار دستگاه د‌یپلماسی باید از حضور قدرتمند روزنامه‌نگاران برای تقویت گفتمان صلح کمک بگیریم. اسرائیلی‌ها تلاش دارند چهره ایران را مخالف صلح نشان دهند. ما باید اثبات کنیم ایران دنبال صلح بوده و هست.

‌شما به بحران موشکی کوبا و تصمیم اتحاد شوروی برای صلح و نه آغاز جنگ اشاره کردید؛ آن‌هم در شرایطی که مقابل شوروی، کشور آمریکا بود اما اینجا نتانیاهو طرف مقابل ما است؛ فردی که ادامه و گسترش جنگ را ضامن بقای‌ خودش می‌داند و قائل به هیچ تعهدی نیست. اهل مذاکره و قراردادی هم نیست، موضوعی که برخی‌جریان‌های داخلی هم به آن استناد می‌کنند و معتقدند نتانیاهو اهل صلح نیست، پس وعده صادق ۳ را مطالبه می‌کنند، بنابراین چگونه می‌توان در این شرایط از راه‌حل بحران موشکی کوبا الگو ‌گرفت؟!

با توجه به آنچه پیش‌از‌این گفته شد، کافی است به آرایش سیاسی که در منطقه شکل گرفته، با دقت نگاه کنید. در این آرایش سیاسی اقتدار ایران یکی از زوایای اصلی شکل‌گیری این فضای سیاسی بوده؛ یک سوی ماجرا هم بازی دیپلماتیک و نقش‌آفرینی دستگاه دیپلماسی بود و البته انتخابات آمریکا هم ضلع دیگر ماجرا بوده است. همچنین با تداوم جنگ‌افروزی و نسل‌کشی اسرائیل در منطقه در کنار موارد یاد‌شده، این روزها شاهد فضای سیاسی بسیار منفی علیه نتانیاهو هستیم، تا جایی که امروز در یک «بن‌بست» سیاسی قرار گرفته است. می‌دانیم که نتانیاهو وفادار به هیچ عهدی نیست اما اکنون خود را در بن‌بستی یافته که ما باید این فضای سیاسی «بن‌بست» را ادامه دهیم. ‌کار به جایی رسیده که شاهدیم خیلی از کشورها صراحتا مخالفت خود را با نتانیاهو اعلام کردند. حتی کلمه دو کشوری که در رژیم اسرائیل جایگاهی ندارد، این روزها از تریبون‌های رسمی دیگر کشورها شنیده می‌شود. حتی کشورهایی که اسرائیل امید دارد از آن ‌حمایت کنند، هم امروز مواضع دولت کنونی اسرائیل را قبول ندارند و صراحتا بر تشکیل کشور فلسطین تأکید دارند. اگر هزینه و فایده‌ها را بسنجیم، باید اذعان کنیم که آنچه رخ داده، در راستای منافع ما در سیاست خارجی بوده است. پس فکر نکنیم کار سیاسی بی‌اثر است. بپذیریم که اگر شرایط اقتضا کند، باید زمین بازی را تغییر دهیم و بازی را به سمت گفتمان صلح از طرف ایران ببریم.

‌در جنگ روایت‌ها به‌ویژه در رویارویی‌های اخیر ایران و اسرائیل شاهد تناقض‌های بسیار، حتی در اصل قلب وقایع رخ‌داده از طرف رسانه‌های طرف مقابل بودیم. با توجه به اهمیت کار حرفه‌ای و موانع موجود، در این شرایط روایت‌نویس ایرانی چگونه می‌تواند موفق باشد، یا دیده و شنیده شود؟!

بارها در گذشته گفته‌ام و اکنون هم تکرار می‌کنم که باید جایگاه روزنامه‌نگاری ما به جایگاه واقعی خود در جهان بازگردد.

نباید با نگاه امنیتی مانع ارتباط روزنامه‌نگاران حرفه‌ای داخل با خبرنگاران خارجی و رسانه‌های قدرتمند دنیا شد. کافی است که یک روزنامه‌نگار با رسانه خارجی ارتباط بگیرد، سریع یک علامت سؤال و نگاه امنیتی ایجاد می‌شود. اکنون از الجزیره تا رسانه‌های هند تا رسانه‌های چین و‌ ژاپن و رسانه‌‌های اروپای شمالی اخبار ایران را پوشش می‌دهند و نباید فکر کنیم همه رسانه‌های خارجی روایت ضد ایرانی را تقویت می‌کنند، زیرا این‌گونه نیست.

در‌حالی‌که با یک ارتباطات دوجانبه خوب و حرفه‌ای در همین بزنگاه‌های حساسی که درگیرش هستیم، می‌توانیم روایت درست از ایران را انتقال دهیم. گسترش روابط رسانه‌ای بین ایران ورسانه‌های بین‌المللی ضروری است. اکنون در موقعیتی هستیم که برای تأثیر‌گذاری و انعکاس روایت مورد توجه ایران با موانع بسیار مواجه هستیم که این مشکل باید حل شود.

مگر بازرگانان، تجار، فعالان بازار سرمایه و استادان دانشگاه و... ایران با همتایان خود در دنیا ارتباط ندارند؟! مگر پزشکان ایران با پزشکان دنیا ارتباط ندارند؟ مگر کارهای پژوهشی بین‌دانشگاهی با استادان خارج از کشور انجام نمی‌شود؟ وقتی این ارتباط‌ها پذیرفته شده، ارتباط اهالی رسانه هم باید پذیرفته شود. وقتی موانع ایجاد کرده‌ایم، در چنین مواقع حساسی روایتگری در راستای منافع ملی با چالش جدی مواجه است و روزنامه‌نگاری کارکرد خود را از دست می‌دهد.

دولت باید موضوع رفع موانع کار روزنامه‌نگاران را در اولویت خود قرار دهد و البته انجمن صنفی هم باید پیشگام باشد.

رسانه‌های ما باید با فدراسیون جهانی بین‌المللی روزنامه‌نگاری ارتباط داشته باشند تا بتوانیم دیدگاه‌هایی را که از منظر دیگر درباره روایت‌های امروز وجود دارد، تغییر دهیم.

‌البته لازمه برقراری ارتباط، داشتن اطلاعات دست اول است. دسترسی‌ها هم برای روایتگری دقیق بسیار محدود است؛ حتی روند کسب اطلاعات چنان دست‌کاری می‌شود که گزارش روزنامه‌نگار دچار بحران «خلاف واقع‌ نویسی» می‌شود، بنابراین اطلاعات دقیقی برای روایتگری وجود ندارد!

برای پاسخ به این سؤال باید به نکته مهمی اشاره کنم. از اواخر دهه ۹۰ اداره دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه کشورها ایجاد شد. دلیل این اقدام در کنار کار کلاسیک دستگاه دیپلماسی ایجاد یک بازوی کمکی بود؛ بنابراین وزارت خارجه می‌تواند پیش‌قدم شده و دسترسی‌ها را بیشتر کند. البته باید رفع فیلترینگ هم انجام شود و مهم‌تر از رفع فیلترینگ سرعت اینترنت هم افزایش پیدا کند، زیرا سرعت اینترنت اهمیت بسیار زیادی دارد، به‌ویژه برای روزنامه‌نگارها سرعت اینترنت بعد از رفع فیلترینگ از هر چیزی مهم‌تر است. در همین‌جا از وزارت خارجه می‌خواهم بحث دیپلماسی عمومی را جدی‌تر بگیرد. از روزنامه‌نگاران حرفه‌ای در قالب یک اتاق فکر کمک گرفته و یک ارتباط دوسویه را ایجاد کند. اداره دیپلماسی عمومی می‌تواند در این زمینه تقویت‌کننده و تسهیل‌‌کننده باشد. اگر جدی گرفته شود، تأثیر بسزایی در نقش‌آفرینی رسانه‌ای ایران در چنین روزهایی خواهد داشت.

‌شما چندین بار به ضلع دیپلماسی برای پیشبرد گفتمان صلح اشاره کردید. آنچه را که در یک ماه گذشته دستگاه دیپلماسی پیش گرفت تا به کاهش تنش در منطقه کمک کند، چقدر مؤثر و موفق می‌دانید؟

این‌گونه باید بگویم که ارزیابی زمانی می‌تواند دقیق باشد که ما از این مرحله‌ای که در آن قرار داریم، عبور کرده باشیم؛ یعنی براساس تئوری بازی‌ها گفتمان صلح را پیگیری کنیم اما برای ارزیابی اکنون در میانه مسیر پیش‌رو هستیم. تئوری بازی‌ها به‌اصطلاح مانند بازی شطرنج است، زیرا مشخص می‌کند چگونه با خواندن دست حریف باید حرکت کرد، کیش داد و مات کرد. مطابق تئوری بازی‌ها، ما در میانه راه فعلی خود هستیم، ادامه مسیر با تأکید بر گفتمان صلح باید طی شود.

صلح‌طلبی همان چهره‌ای از ایران است که نمی‌خواهند در دنیا دیده شود؛ ما باید این وجه را به دنیا نشان دهیم؛ تا هم لبنان به ثبات برسد و هم جنگ غزه تمام شود و هم ایران وارد جنگی گسترده در منطقه نشود. فراموش نکنیم که فقط یک جریان در کابینه اسرائیل بقایش در ادامه جنگ است و در خود اسرائیل هم برخی از احزاب، مخالف جدی نتانیاهو هستند. این فرصتی است که نباید از دست بدهیم.

----------------

02-2

واکاوی سیاست دیپلماسی و کاهش تنش‌ها بعد از حمله صهیونیست‌ها به ایران در گفت‌وگو با محمدعلی وکیلی

 تا جنایت‌های اسرائیل پایان نگیرد صلح معنایی ندارد

 

شرق: محمدعلی وکیلی با در نظر گرفتن تحولات یک سال‌ اخیر در خاورمیانه، ارزیابی چندان مثبتی درباره امکان برقراری آتش‌بس و صلح فراگیر منطقه‌ای ندارد. این نماینده ادوار مجلس که فعال رسانه‌ای نیز به شمار می‌رود، تحلیل خاصی درباره نقش‌آفرینی و تأثیر دو پارامتر «دیپلماسی رسانه‌ای» و «سیاست خارجی» برای فراهم‌آوردن فضای لازم در جهت کاهش تنش و برقراری آتش‌بس در غرب آسیا دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح گپ‌و‌گفت با این چهره سیاسی است.

‌ جناب وکیلی بعد از حمله بامداد شنبه اسرائیل به ایران، اکنون بسیاری متصورند دایره تنش رو به کاهش خواهد گذاشت و به همین واسطه بیش از هر زمان دیگری طی یک سال گذشته امکان وقوع آتش‌بس و صلح فراگیر منطقه‌ای وجود دارد؛ شما هم قائل به چنین گزاره‌ای هستید؟

واقعیت امر این است که علت‌العلل بحران ناامنی، تنش و درگیری در خاورمیانه در یک سال گذشته، به تجاوزات، جنایات و کشتار زنان و کودکان در غزه و لبنان توسط رژیم غاصب صهیونیستی باز‌می‌گردد. بنابراین مسئله ارتباطی به ایران ندارد. اگر این رژیم به جنایات، کودک‌کشی و کشتار غیرنظامیان در غزه و لبنان پایان دهد و به دنبال آتش‌بس باشد، امکان پیگیری یک صلح فراگیر منطقه‌ای وجود دارد و به گمان من، اگر ایران در آینده هم بخواهد واکنشی علیه رژیم صهیونیستی نشان دهد، آن را به تأخیر خواهد انداخت. اما اگر روند جنایات صهیونیست‌ها مانند یک سال گذشته ادامه پیدا کند، دیگر فضایی برای برقراری آتش‌بس وجود ندارد و به تبع آن نمی‌توان از ایران هم انتظار داشت ‌در مقابل جنایت صهیونیست‌ها سکوت کند.

‌ تقریبا چند ماه‌ از آغاز به کار دولت پزشکیان می‌گذرد و در یک ماه گذشته هم تور دیپلماتیک عباس عراقچی در منطقه شروع شده است. آیا در کنار تحولات میدانی و موضوعات نظامی، می‌توان به توان دیپلماتیک دولت چهاردهم برای کاهش تنش‌ها و برقراری آتش‌بس امیدوار بود؟

اولا توان نظامی مکمل توان دیپلماتیک است. به همین دلیل‌ در منطقه‌ای مانند خاورمیانه که رژیم صهیونیستی به هیچ قاعده حقوقی، اخلاقی و دیپلماتیکی پایبند نیست و خط قرمزی در کشتار، تجاوز و جنایت برای خود قائل نیست و زبان دیپلماسی و سیاست خارجی را نمی‌فهمد و با یک مهار‌ناپذیری، همه قوانین و قواعد بین‌الملل را نقض کرده و تجاوزات این رژیم به حریم سرزمینی دیگر کشورهای منطقه هر روز تشدید پیدا می‌کند، نمی‌توان از دیپلماسی سخن گفت. به بیان دیگر، در این شرایط نمی‌توان به زبان دیپلماسی تکیه کرد. تا زمانی که فردی همچون نتانیاهو روی کار باشد، ‌دیپلماسی و توان دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به تنهایی کارساز نیست. اگرچه هم‌زمان‌ من متصورم اگر یک درصد شانس‌ برای برقراری صلح از طریق گفت‌وگو، مذاکره و دیپلماسی هم وجود داشته باشد، از سوی دولت چهاردهم و آقای عراقچی انجام خواهد شد. البته باز هم تأکید می‌کنم در یک نگاه واقع‌بینانه، با وجود رژیمی مانند رژیم صهیونیستی و فردی همچون نتانیاهو، فعلا آتش‌بس و صلح در منطقه دور از دسترس است. بالاخره برای برقراری آتش‌بس باید همه طرفین اراده‌ای برای پایان‌دادن به اقدامات خود داشته باشند؛ نمی‌شود که طرفی مانند رژیم صهیونیستی بر کشتار، جنایت و تجاوز به حریم دیگر کشورها ادامه بدهد و از دیگر کشورها مانند ایران، این انتظار را داشته باشیم که به دنبال کاهش تنش، آتش‌بس و صلح باشد. بنابراین، با وجود نتانیاهو امکان برقراری صلح در منطقه خاورمیانه تقریبا صفر است.

‌‌ در این بین، گزاره بسیار مهمی که بر آینده صلح در خاورمیانه می‌تواند اثرگذار باشد، انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکاست. به باورتان روی کار آمدن کدام‌یک از دو نامزد دموکرات و جمهوری‌خواه می‌تواند به برقراری آتش‌بس در خاورمیانه منجر شود؟

من تفاوتی بین کامالا هریس و دونالد ترامپ نمی‌بینم.

‌ چرا؟

چون از یک سو روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ فقط فضای خاورمیانه را امنیتی‌تر می‌کند. البته هم‌زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید، امکان اتحاد در جبهه غرب با اروپا را نیز کم‌رنگ‌تر‌ خواهد کرد؛ چرا‌که او سر سازگاری با اروپایی‌ها و برخی محورها مانند ناتو ندارد. در نتیجه مانند دولت قبلی ترامپ، اروپا با او (ترامپ) به مشکل برمی‌خورد.

‌ ‌با پیروزی احتمالی هریس چطور؟ با قدرت‌گیری معاون اول بایدن امکان صلح در خاورمیانه وجود ندارد؟

اگر کامالا هریس پیروز شود، تقریبا حدود شش ماه همین سیاست فرسایشی جو بایدن در منطقه خاورمیانه ادامه پیدا خواهد کرد و خبری از آتش‌بس نخواهد بود. به همین دلیل، نه پیروزی دونالد ترامپ و نه روی‌ کار آمدن کامالا هریس تأثیر ملموس، جدی و زودهنگامی روی برقراری آتش‌بس و پایان تنش در منطقه نخواهد داشت.‌ این را هم بگویم که با وجود آنکه جو بایدن توانسته است یک ائتلاف غربی با اروپایی‌ها در حمایت از رژیم صهیونیستی ‌ایجاد کند، اگر دونالد ترامپ به قدرت برسد، دیگر خبری از این اتحاد غرب نیست؛ چون با اختلافاتی که ترامپ با اروپا خواهد داشت، نمی‌تواند این ائتلاف و اتحاد غربی را در حمایت از رژیم صهیونیستی ادامه دهد. اگرچه ترامپ در حمایت از صهیونیست‌ها جدی‌تر از بایدن عمل خواهد کرد.

‌ به اروپا اشاره کردید. برخی کشورهای کلیدی مانند فرانسه که پیشران دیپلماسی و سیاست خارجی اتحادیه اروپا هستند، به‌شدت و با حساسیت تحولات لبنان را دنبال می‌کنند و به دنبال برقراری آتش‌بس و صلح در این کشورند. ‌این موضوع می‌تواند سرفصل دیپلماسی مشترکی بین اروپا و ایران برای برقراری صلح در خاورمیانه باشد؟

من تفاوتی بین سیاست‌های اروپا و آمریکا در قبال تحولات خاورمیانه و رژیم صهیونیستی  قائل نیستم.

‌ به چه دلیل چنین باوری دارید؟

چون سیاست‌های اروپا و آمریکا در قبال تحولات خاورمیانه و مخصوصا حمایت از رژیم صهیونیستی، درهم‌تنیده است. مگر آنکه همان‌طور که قبلا گفتم، دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به پیروزی برسد و همان نظم‌ستیزی دولت پیشین خود را در قبال اروپایی‌ها اجرائی کند و این‌گونه‌ گسستی بین سیاست‌های اروپا و آمریکا شکل بگیرد. در چنین گسستی، ایران هم می‌تواند با اروپایی‌ها یک دیپلماسی مشترک در‌خصوص برقراری آتش‌بس در خاورمیانه داشته باشد. اما در شرایط فعلی که جو بایدن نوعی اتحاد و ائتلاف غربی با اروپا در حمایت از رژیم صهیونیستی را به وجود آورده است، امکان پیگیری دیپلماسی مشترک با اروپا از طریق ایران وجود ندارد؛ چون نوعی «این‌همانی» بین سیاست‌های آمریکا و اروپا وجود دارد و تا زمانی که این «این‌همانی» وجود داشته باشد، اروپا نمی‌تواند مستقل از آمریکا عمل کند.

‌ جناب وکیلی شما علاوه بر اینکه چهره سیاسی هستید، یک فعال رسانه‌ای هم به شمار می‌روید. آیا  علاوه بر حوزه سیاست خارجی می‌توان از طریق دیپلماسی رسانه‌ای هم به برقراری آتش‌بس و صلح فراگیر منطقه‌ای کمک کرد؟

البته که دیپلماسی رسانه‌ای و روایت‌سازی رسانه‌ای می‌تواند کمک شایان ذکری به برقراری صلح و آتش‌بس در منطقه کند، اما در تغییر اراده‌ها تعیین‌کننده نیست؛ چون تغییر اراده‌ها در گرو منافع کشورها و بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است.‌ دوباره به گفته قبلی خودم باز‌می‌گردم که با وجود فردی مانند نتانیاهو، امکان برقراری آتش‌بس و صلح فراگیر منطقه‌ای تقریبا،‌ تأکید می‌کنم تقریبا، صفر است.