بونوئلِ شاعر به روایت پاز
واقعیتِ دیگر
«لوئیس بونوئل: قوس دوسویۀ زیبایی و عصیان» عنوان کتابی است که به مناسبت صدمین سالروز بونوئل منتشر شد. ویراستار کتاب در مقدمهاش مینویسد برای ادای احترام به بونوئل به صدای اُکتاویو پاز متوسل شدهایم: «عشق مشترک اُکتاویو پاز و لوئیس بونوئل به اسپانیا و مکزیک، و مسیرهایی که در زندگی و هنر پیمودهاند، آن دو را به هم رسانیده بود و اینطور مقدر شده بود تا به این ترتیب یکدیگر را تکمیل کنند.
شرق: «لوئیس بونوئل: قوس دوسویۀ زیبایی و عصیان» عنوان کتابی است که به مناسبت صدمین سالروز بونوئل منتشر شد. ویراستار کتاب در مقدمهاش مینویسد برای ادای احترام به بونوئل به صدای اُکتاویو پاز متوسل شدهایم: «عشق مشترک اُکتاویو پاز و لوئیس بونوئل به اسپانیا و مکزیک، و مسیرهایی که در زندگی و هنر پیمودهاند، آن دو را به هم رسانیده بود و اینطور مقدر شده بود تا به این ترتیب یکدیگر را تکمیل کنند. بااینحال، هیچچیز دیگری به اندازه علایق شخصی و تفسیرشان از واقعیت، آن دو را به هم نزدیک نمیکند». این کتاب به دوره مهمی از سینمای لوئیس بونوئل میپردازد و برشی از تاریخ سینماست. خوسه دِلا کولینا، نویسنده اسپانیایی در متنی با عنوان «بونوئل/پاز: پیوند معنادار» به رابطه و آشنایی پاز و بونوئل اشاره کرده که به تابستان 1937 برمیگردد، زمانی که اسپانیا همچنان در آتش جنگ داخلی میسوخت و این دو در دیداری کوتاه در پاریس با هم آشنا شدند. «نخستین دیدار محدود بود به سلام و احوالپرسی و پس از آن فاصله چهاردهساله ناخواستهای میان شاعر و فیلمساز رخ داد». فیلم «فراموششدگان» با حمایت اُکتاویو پاز به جشنواره کن 1951 ارائه میشود و در نتیجه، دوستی عمیقی بین فیلمساز و شاعر شکل میگیرد. «میان این دو تن با آن شخصیتهای دور از هم، اما یکیشده به موجب موقعیت تصادفی -جنگ داخلی اسپانیا، جنبش سوررئالیستی و مشخصا مکزیک- و البته کشش درونیِ فیمابین، دوستیای شکل میگیرد که تا پایان حیات آن دو دوام مییابد». کتاب «لوئیس بونوئل» در هشت بخش تدوین شده است: «بونوئل/پاز: پیوند معنادار» که مقدمهای است از خوسه دلا کولینا، «درباره لوئیس بونوئل»؛ چند مقاله از پاز درباره بونوئل با نامهای «بونوئل شاعر»، «سینمای فلسفی بونوئل» و «کن 1951: فراموششدگان». بعد از آن چند نامه از پاز به بونوئل آمده و سرانجام، شعری از ژاک پرور با عنوان «فراموششدگان» و خاطرات لوئیس بونوئل یا خودزندگینامه او. در بخشی از کتاب میخوانیم: «سینمای بونوئل ادراکپذیر است و زنده و پویاست. دورنمایی از جهان است، اما فراتر از آن، هویت مستقل و شکوهمندی دارد که مخاطب آن را باور میکند. این هویت، پویا و متعین است. و به قول اُکتاویو پاز، کالبدی مادی است که در آن واژه وهم واژهای است که در زهدان خود آرزو و شعر را نیز پرورده، و با واقعیت محض مصاف میکند». از دیدِ پاز سینمای بونوئل خاصه «عصر طلایی» و «سگ اندلسی» اولین نشانههای تأثیر معنادار شعر بر سینما بود. پاز مینویسد: «پیوند میان تصاویر سینمایی و تصاویر شاعرانه واقعیت جدیدی آفرید که رسواکننده و عصیانگر به نظر میرسید. در شخصیت عصیانگر اولین فیلمهای بونوئل، شخصیتی که زبان شعر از بیان آن قاصر است، آندسته از قراردادهای اجتماعی و اخلاقی و هنری که واقعیت زندگی روزمره ما را ساختهاند فرومیریزد. و از میان این ویرانهها حقیقت جدیدی پدیدار میشود، حقیقت انسان و میل او. بونوئل نشانمان میدهد که این انسانی که دستوبالش بسته است تنها با برهمگذاشتن پلکهایش میتواند از این عالم بگریزد. این فیلمها چیزی فراتر از حمله بیرحمانهای هستند به آنچه اصطلاحا واقعیت نامیده میشوند، آنها افشاکننده واقعیت دیگری هستند که تمدن معاصر تحقیرش کرده». پاز که سخت طرفدار «فراموششدگان» است، در آخر مینویسد: «چشمِ بیدار دوران ما، ارزش اخلاقی فراموششدگان است. هر وقتی آزاد باشد، بیدار و زنده است، خودِ آگاهی است».