سقف شیشهای قدرت در آمریکا و جهان
چرا زنان هنوز رئیسجمهور نمیشوند
در انتخابات اخیر ریاستجمهوری ایالات متحده، کامالا هریس بهعنوان دومین زنی که در تاریخ این کشور نامزد ریاستجمهوری شد، شکست خورد و به دونالد ترامپ باخت؛ همانطور که هشت سال پیش، هیلاری کلینتون نیز به او باخت. بسیاری این شکستها را به قدرتنمایی و محبوبیت ترامپ نسبت میدهند، اما شاید این تنها بخشی از ماجرا باشد. آیا ممکن است جامعه آمریکا هنوز برای انتخاب یک رئیسجمهور زن آماده نباشد؟ این مسئله زمانی جالبتر میشود که بدانیم در دورهای زندگی میکنیم که پیوسته از پیشرفت و موفقیت زنان صحبت میشود و نقش آنان در سیاست و اقتصاد بهطور مداوم تحسین میشود.
حسام عسگری
در انتخابات اخیر ریاستجمهوری ایالات متحده، کامالا هریس بهعنوان دومین زنی که در تاریخ این کشور نامزد ریاستجمهوری شد، شکست خورد و به دونالد ترامپ باخت؛ همانطور که هشت سال پیش، هیلاری کلینتون نیز به او باخت. بسیاری این شکستها را به قدرتنمایی و محبوبیت ترامپ نسبت میدهند، اما شاید این تنها بخشی از ماجرا باشد. آیا ممکن است جامعه آمریکا هنوز برای انتخاب یک رئیسجمهور زن آماده نباشد؟ این مسئله زمانی جالبتر میشود که بدانیم در دورهای زندگی میکنیم که پیوسته از پیشرفت و موفقیت زنان صحبت میشود و نقش آنان در سیاست و اقتصاد بهطور مداوم تحسین میشود.
اگر به سایر کشورها نگاه کنیم، میبینیم زنانی همچون مارگارت تاچر در بریتانیا و آنگلا مرکل در آلمان نهتنها بهعنوان رهبران دولتهایشان موفق عمل کردهاند، بلکه تاریخ سیاسی کشورشان را نیز تغییر دادهاند. اما نکته جالب این است که این زنان از طریق سیستمهای پارلمانی به قدرت رسیدهاند، نه از طریق رأی مستقیم مردم. در سیستمهای پارلمانی، حزب پیروز نخستوزیر را انتخاب میکند؛ به عبارتی، سرنوشت انتخابات در دست نمایندگان پارلمان است نه مردم عادی. این تفاوت مهم میتواند نشان دهد که رأیدهندگان عادی همچنان نسبت به یک زن در بالاترین جایگاه اجرائی اعتماد ندارند، درحالیکه سیاستمداران حرفهای بیشتر به توانمندیهای شخصی و شایستگی فردی نگاه میکنند. این تمایل جامعه به انتخاب مردان بهعنوان رؤسای جمهور، تنها به آمریکا محدود نمیشود. در فرانسه، مارین لوپن که چهرهای شناختهشده و جدی در سیاست فرانسه است، چندین بار شانس خود را در انتخابات ریاستجمهوری آزموده اما هیچگاه به موفقیت نرسیده است. برخی تحلیلگران معتقدند جامعه همچنان در برخورد با ایده یک رئیسجمهور زن محتاطانه و با تردید عمل میکند و در نهایت ترجیح میدهد یک مرد را در چنین جایگاهی ببیند.
طبق آمار، زنان تنها حدود ۱۰ درصد از رؤسای جمهور و نخستوزیران منتخب جهان را تشکیل میدهند. گرچه این آمار نشان از رشد حضور زنان در سیاست دارد، اما همچنان فاصله زیادی با ایده برابری جنسیتی در قدرت دارد. جالب اینجاست که در آمریکا، کشوری که خود را مهد دموکراسی میداند، هنوز هیچ زنی نتوانسته به این مقام دست یابد، حتی در دورانی که زنان در سرتاسر دنیا در عرصههای مختلف پیشرو هستند و به مناصب بالای حکومتی دست یافتهاند.
دلایل زیادی برای این الگوی رفتاری وجود دارد؛ برخی روانشناسان اجتماعی و جامعهشناسان بر این باورند که کلیشههای جنسیتی هنوز بهشدت در فرهنگهای گوناگون ازجمله در آمریکا ریشه دارد. در این الگوها، مردان همچنان بهعنوان افراد قویتر، قاطعتر و رهبران طبیعی تصور میشوند، درحالیکه زنان اغلب با ویژگیهایی همچون همدلی، مهربانی و حساسیت شناخته میشوند. این ویژگیها گرچه مثبتاند، اما به اشتباه نشان میدهند که زنان برای مقابله با فشارهای سیاسی و تصمیمگیریهای سخت در موقعیتهای اجرائی بالای حکومتی مناسب نیستند.
این موضوع بهویژه در آمریکا که سیستم انتخاباتی آن بر اساس رأی مستقیم مردم است، بارزتر دیده میشود. هرچند زنان در سالهای اخیر پیشرفتهای شایانی در عرصههای مختلف داشتهاند و از رهبران اقتصادی تا دانشمندان و هنرمندان بزرگی را به دنیا معرفی کردهاند، اما رأیدهندگان در لحظه انتخاب رئیسجمهور هنوز جانب احتیاط را رعایت میکنند و ترجیح میدهند از انتخاب یک مرد اطمینان حاصل کنند. انتخاب ترامپ و شکست کلینتون و حالا هم کامالا هریس، شاید گواهی بر وجود سقفی شیشهای برای زنان در مسیر ریاستجمهوری باشد؛ سقفی که شکستن آن نیاز به تغییرات عمیقتری در نگرش جامعه و فرهنگ رأیدهندگان دارد.