|

پای صحبت کنکوری‌های ارشد و دکتری

ادامه تحصیل؛ رؤیای پاره‌وقت

یک دانشجو: ادامه تحصیل می‌دهیم تا مهاجرت کنیم

هنوز خوب در یاد مانده. روز نخستین کنکور در نیمه دهه 1370، با یک مداد دو سر که از هر دو طرف تراش شده بود و یک پاک‌کن، راهی دانشگاه فردوسی شدم. راستش هنوز که هنوز است، در جمع خانواده از هیبت آن روزم به‌ عنوان خاطره‌ای خنده‌دار یاد می‌شود و همه می‌خندیم.

ادامه تحصیل؛ رؤیای پاره‌وقت

حمیدرضا عظیمی

 

هنوز خوب در یاد مانده. روز نخستین کنکور در نیمه دهه 1370، با یک مداد دو سر که از هر دو طرف تراش شده بود و یک پاک‌کن، راهی دانشگاه فردوسی شدم. راستش هنوز که هنوز است، در جمع خانواده از هیبت آن روزم به‌ عنوان خاطره‌ای خنده‌دار یاد می‌شود و همه می‌خندیم. یک مداد دو سر، یک پاک‌کن و یک جفت دمپایی را تصور کنید که به بهانه راحتی در جلسه کنکور پوشیده شده و آدمی وسط دانشگاه فردوسی، لخ‌لخ‌کنان به سمت دانشکده ریاضی در حرکت است. خودش طنز تمام است و دیگر نیاز به جزئیات ندارد. آن روزها این‌طور که نبود. اگر پدر و مادر به حوزه امتحانی می‌آمدند، مایه سرشکستگی بود. کافی بود بچه‌های دبیرستان و در دوره‌های بعد هم‌کلاسی‌های دانشگاه، می‌فهمیدند پدر یا مادر فلانی او را همراهی کرده‌اند، شرف برایش باقی نمی‌گذاشتند.

اما حالا اوضاع تومنی 10 شاهی فرق کرده است. حتی رؤیاهای آن روز وقتی سر کلاس درس در دانشگاه می‌نشستیم، با این روزها کلی توفیر دارد. شاید به همین دلیل باشد که آن روزها هر سال تعداد کنکوری‌ها در مقایسه با سال بعد، بیشتر و بیشتر می‌شد و حالا برعکس شده است.

همین تابستان گذشته بود. به گمانم تیر‌ماه که گزارشی از آمارهای مرتبط به آموزش عالی منتشر شد و نشان می‌داد یک چیزهایی برخلاف گذشته دارد کم و کمتر می‌شود. آماری منتشرشده در تیرماه 1403 نشان داد تعداد دانشجویان در مقایسه با سال قبل حدود سه درصد کاهش پیدا کرده است. جمعیت دانشجویی کشور در سال تحصیلی گذشته (۱۴۰۲-۱۴۰۱) سه ‌میلیون‌و ۲۴۹هزارو ۶۰۱ دانشجو بوده که در مقایسه با سال قبل ۲.۷ درصد کاهش داشته است. همچنین از این تعداد ۵۰.۲ درصد را زنان و ۴۹.۸ درصد را مردان تشکیل می‌دهند.

یک نگاه آماری

در آمار منتشرشده از سوی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در تابستان 1403، تعداد دانشجویان کشور در سال تحصیلی 1400-1401، سه‌ میلیون‌و ۳۴۲‌هزار‌و ۲۲۰ نفر (یک‌ میلیون‌و ۷۰۰‌هزار‌‌و ۷۹۴ نفر مرد و یک‌ میلیون‌و ۶۴۱‌هزار‌و ۴۲۶ نفر زن) بوده است که از این تعداد اکثریت یعنی ۶۱.۹۳ درصد در مقطع کارشناسی تحصیل می‌کنند. همچنین بر‌اساس همین آمار، ۵۷ درصد از کل دانشجویان (حدود یک میلیون‌و هزار نفر) در دانشگاه‌های وابسته به وزارت علوم شامل دانشگاه‌های جامع، تخصصی، پیام نور، فرهنگیان و علمی‌کاربردی تحصیل می‌کنند و بقیه در‌حال تحصیل در واحدهای مختلف دانشگاه‌ آزاد هستند.

بر‌اساس این آمارها، در سال تحصیلی 1401-1402 تعداد کل دانشجویان در مؤسسه‌های آموزش عالی کشور برابر سه ‌میلیون‌و ۲۴۹‌هزار‌و ۶۰۱ نفر بود. آمارها نشان می‌دهد د‌و میلیون‌و ۸۲۰‌هزار‌و ۹۱۲ دانشجو (معادل ۸۶.۸ درصد) در دوره‌های حضوری دانشگاه‌ها شامل روزانه، نوبت دوم یا شبانه، پردیس‌ها و پودمانی‌ها حضور داشتند. همچنین ۳۹۶‌ هزار‌و ۲۱۵ دانشجو به صورت نیمه‌حضوری (روزانه، فراگیر و نیمه‌حضوری و معادل ۱۲.۲ درصد) مشغول به تحصیل بودند.

افزون بر این، دو ‌میلیون‌و ۶۶۳‌ هزار‌و ۲۱۳ نفر از دانشجویان در مجموع دانشگاه‌های دولتی و غیردولتی به صورت روزانه تحصیل می‌کنند که ۹۳.۵ درصد دانشجویان را شامل می‌شود. البته باید در نظر داشت که از این تعداد یک‌ میلیون‌و ۲۴۷‌هزار‌و سه نفر فقط در دانشگاه‌های دولتی به شکل روزانه مشغول به تحصیل هستند که به معنای تحصیل رایگان آنهاست و این رقم ۴۰ درصد کل دانشجویان را شامل می‌شود. از این تعداد ۵۹۱‌ هزار‌و ۹۳۸ نفر زن هستند. یک درصد به شیوه الکترونیکی، ۴.۱ درصد به صورت شبانه، ۰.۶ درصد دانشجویان به شیوه فراگیر و ۰.۷ درصد دانشجویان در پردیس مشغول به تحصیل بوده‌اند.

مطابق آمار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی وزارت علوم از میان سه ‌میلیون‌و ۲۴۹‌هزار‌و ۶۰۱ دانشجوی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲، تعداد یک ‌میلیون‌و ۶۳۱‌هزار‌و ۹۶ دانشجو زن و یک‌ میلیون‌و ۶۱۸‌هزار‌و ۵۰۵ دانشجو مرد هستند.

به طور کلی در سال تحصیلی یادشده، ۵۰.۲ درصد دانشجویان را زنان و ۴۹.۸ درصد از دانشجویان را مردان تشکیل می‌دهند.

اینها بخش آماری مربوط به اشتغال به تحصیل است اما آنچه واقعیت را کمی تیره می‌کند، آمار اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاهی است. اردیبهشت 1403 مدیرکل نظارت و هماهنگی طرح‌های کارآفرینی و اشتغال وزارت کار در یک اظهارنظر رسانه‌ای با اشاره به بالابودن نرخ بی‌کاری فارغ‌التحصیلان گفت: از هر ۱۰ نفر بی‌کار در کشور، چهار نفر فارغ‌التحصیل دانشگاهی هستند و عمده فارغ‌التحصیلان با فضای کسب‌وکار روز آشنایی ندارند و از فرصت دریافت مجوز یا گرفتن وام و تسهیلات ارزان‌قیمت استفاده نمی‌کنند.

قاسم رستم‌پور ادامه داد: موضوعی که در بحث نرخ بی‌کاری فارغ‌التحصیلان نمود زیادی دارد، نرخ بی‌کاری فارغ‌التحصیلان زن است که بالاست. درباره آقایان نرخ بی‌کاری با نرخ بی‌کاری عمومی ۷.۷ درصد مشابهت دارد، ولی درباره زنان ۲۰.۲ درصد است. البته به موضوع نرخ مشارکت اقتصادی هم باید توجه شود.

اینها همه احتمالا باعث کاهش آمار افرادی خواهد شد که ادامه تحصیل می‌دهند اما به نظر برخی از دانشجویانی که در کنکورهای مقطع بالاتر شرکت کرده‌اند، تصور دیگری از اوضاع دارند. تعدادی از آنهایی که قرار است در آزمون 2 و 3 اسفند در هفته آینده شرکت کنند، به سؤالات «شرق» درباره هدف از ادامه تحصیل، رؤیاهای بافته‌شده قبل از ورود به مقطع بالاتر و... پاسخ داده‌اند.

امید به مفید‌بودن

مسعود صادقی لیسانس خود را در مهندسی برق از دانشگاه علم‌وصنعت ایران گرفته و حالا می‌خواهد هفته‌ آینده در آزمون کارشناسی ارشد مهندسی برق سال ۱۴۰۴ شرکت کند. وقتی از او درباره هدفش از درس‌خواندن پرسیده شد، گفت: اهداف و انگیزه‌های متعددی برای درس‌خواندن وجود دارد که برای هر شخص می‌تواند مختص خودش باشد. اما اگر قرار باشد درباره خودم بگویم، علاقه به یادگیری، علاقه به دیدن و تجربه زندگی خوابگاهی در شهری دیگر جزء اهدافم از تحصیل بود و علاوه‌بر‌آن دوست داشتم با انسان‌های مختلف که از لحاظ سطح سواد و آگاهی چیزی به من اضافه می‌کنند (حالا خواه این افراد هم‌کلاسی‌ها باشد یا استادان دانشگاه) ارتباط داشته باشم.

او می‌گفت: از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان که انگیزه‌های مالی و کاری هم داشتم. مثل بسیاری دیگر از افراد که شغلی با موقعیت اجتماعی مناسب و درآمد خوب را از راه تحصیل به دست آورده‌اند و من هم همین تصور را از تحصیل داشتم.

مسعود می‌خواهد در کنکور کارشناسی ارشد هم شرکت کند و وقتی در مقابل این سؤال قرار گرفت که چرا می‌خواهی ادامه تحصیل بدهی؟ مگر با همان لیسانس نمی‌شود کار و زندگی کرد؟، بر این نکته تأکید داشت: راستش در میان پسران، من و خیلی از کسانی که تا مقطع ارشد تحصیل می‌کنند دوست دارند رفتن به سربازی را به تأخیر بیندازند یا با کارهایی مثل پروژه کسری، امریه و... سربازی را طور دیگری بگذرانند. بنابراین یک دلیلش می‌تواند این باشد اما درباره بعضی‌ افراد مثل خود من، واقعا علاقه به فضای آکادمیک و تحقیقاتی خودش یک دلیل برای ادامه تحصیل است و اینکه ما می‌خواهیم فضای کاری‌مان نیز همراه با پژوهش و مطالعه باشد. موضوع دیگری که در اکثر رشته‌ها صدق می‌کند، این است که تحصیلات تکمیلی دیدگاه افراد را درباره رشته تحصیلی‌شان بازتر می‌کند و افراد می‌توانند کاری را تخصصی‌تر دنبال کنند و به ‌همین ‌دلیل از چنین فضایی لذت می‌برند. اینها در یک طرف، در طرف دیگر این موضوع قرار دارد که وقتی در مقطع تحصیلات تکمیلی درس نخوانده‌ای، حس عقب‌ماندن از هم‌سن‌وسالان به شما القا می‌شود که خودش عامل مهمی برای ادامه تحصیل است. به نظر من یک دلیل مهم دیگر که نباید از ذکر آن غافل شویم، این است که بسیاری از هم‌سن‌وسال‌های من برنامه مهاجرت دارند و می‌خواهند مهاجرت تحصیلی کنند و بهتر این است که با مدارج بالاتر این اقدام را انجام دهند. به‌ همین‌ دلیل انگیزه ادامه تحصیل در مقطع بالاتر به وجود می‌آید.

او بر این موضوع هم تأکید داشت‌: مهم‌ترین مسئله‌ای که بر زندگی و آینده من تأثیر گذاشته، مسئله اقتصادی است که متأسفانه سال‌هاست که به سمت دره می‌رویم و معلوم نیست این مسیر قرار است تا کجا پیش برود. خلاصه امیدوارم حداقل فارغ‌التحصیلان امثال من که قرار است از پشت این نیمکت‌های دانشگاه‌ها وارد جامعه شویم، بتوانیم موجب پیشرفت کشور و رفع مشکلات شویم.

در مسیر التیام آلام حیوانات

زهرا زمانی در دانشگاه دولتی شهرکرد‌ دامپزشکی خوانده است که مثل پزشکی، رشته‌ای در مقطع دکتری عمومی پیوسته است. او می‌گفت: از زمانی که خاطرم هست، هدف من از درس‌خواندنم همیشه یاد‌گرفتن بیشتر بوده است. علاقه به یادگیری علم، همیشه کمالی دست‌نیافتنی به نظرم می‌رسد و به‌خصوص در رشته تحصیلی خودم یعنی دامپزشکی، عشق به التیام آلام حیوانات و کمک به بهبودی و نجات آنها از بیماری، هدف اصلی من بوده است.

او در پاسخ به این سؤال که چه تصوری از رشته‌ات داشتی و آیا اشتغال و درآمد هم برایت مهم بود، گفت: علم بدون عمل هرگز لذت‌بخش نیست، بنابراین برای من هم کار در این زمینه جنبه عملی ماجرا بود و البته جنبه مادی آن هم مهم است. اما هدف «اصلی» من از درس‌خواندن پول‌درآوردن نبود. من این کار را با علاقه تا جایی که بتوانم ادامه می‌دهم. حتی گاهی پول هم خرج می‌کنم تا چیز بیشتری یاد بگیرم و در نهایت با علم بالاتر، طبیعتا درآمد بالاتری هم خواهم داشت. اما اگر از من بپرسید هدف اصلی‌ام از تحصیل در این رشته پول بوده، خیر این‌طور نیست، همیشه عشق به یادگیری و عشق به حیوانات برایم ارجح بوده است.

او که حالا داوطلب مقطع پی‌اچ‌دی در رشته خود است، این را هم درباره انگیزه‌اش برای تحصیل در مقاطع بالاتر گفت: در رشته تحصیلی من چون بسیاری از موارد کاملا عملی هستند و از حیطه تئوری و مطالعه شخصی خارج می‌شود، لذا برای افزایش کارایی و گسترش سطح علمی‌ چاره‌ای جز حضور در فضای عملی و آکادمیک نیست که این مهم فقط در بستر دانشگاه محقق می‌شود. در رشته من عملا جای دیگری وجود ندارد که من بتوانم عملیات مختلف را تجربه کنم و علم بیشتری بیاموزم.

خانم زمانی هم درباره رؤیاپردازی از سرانجام رشته‌اش قبل از ورود به دانشگاه گفت: رؤیایی که از دوران پس از تحصیلات تکمیلی در سر دارم، داشتن یک موقعیت شغلی مناسب با دانش خودم و تشخیص‌های درست و سپس درمان صحیح است که فقط با فراگیری مطالب و آموزش‌های عملی توسط استادان برجسته دانشگاهی فراهم می‌شود.

رقابت سهمیه استخدامی در دوره دکتری

بحث با شرکت‌کنندگان در آزمون هفته آینده دوره کارشناسی ارشد و دوره دکتری ادامه پیدا کرد و گاه پاسخ‌ها خارج از دایره تصور بود. پاسخ‌هایی که خیلی شق‌ورق به نظر می‌رسید و خیلی کتابی. معراج زینی، فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی رشته حقوق، که قرار است در آزمون ارشد شرکت کند هم به جمع ما می‌پیوندد و به سؤالات پاسخ می‌دهد.

او می‌گفت: هدف من از درس‌خواندن و ادامه تحصیل، مفیدبودن در جامعه و کمک به دولت و حکومت برای پیشرفت و سربلندی جمهوری اسلامی ایران است و همیشه سعی و تلاشم برای زنده نگه‌داشتن نام ایران عزیزمان بوده است.

از پاسخ‌های معراج گیج شده بودم. انگار او در دنیای دیگری سیر می‌کند و شاید هم در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که این‌گونه پاسخ‌دادن حتی از دوران دانشجویی آموزش داده می‌شود و او در ادامه گفت: اما انگار مسئولین این تلاش را نادیده گرفته‌اند و سعی در پیشبرد مسیر بر‌مبنای نظرات و دریافت‌های خود دارند.

او در پاسخ به این سؤال که مگر با کارشناسی نمی‌شود زندگی و کار کرد، تأکید دارد: ۲۰ سال پیش شاید با دیپلم می‌توانستند استخدام مراکز و اداره‌‎های دولتی شوند اما قرین به ۱۰ سال است و شاید بیشتر که فارغ‌التحصیلان مقطع کارشناسی در رقابت با صاحبان سهمیه هستند که در تمام زمینه‌ها وجود دارد و نوعی بی‌عدالتی را به وجود آورده است. این اواخر و سال‌های اخیر دیگر دانشجویان دوره دکتری در رقابت با صاحبان سهمیه هستند. این روزها حتی کار و شغل برای آنهایی که مدرک دکتری رشته‌های مختلف دارند‌ پیدا نمی‌شود، چه برسد به دانشجویان ارشد و کارشناسی. اساسا استخدام‌های دولتی دست قشر خاصی افتاده که در همه زمینه‌ها این موضوع مشهود است و این وضعی که اکنون در کشور حاکم است، محصول چنین سهمیه‌بندی‌هایی است؛ چون انسان‌های عالم و باسواد از گردونه حذف شده‌اند و طبیعی است در فقدان آنها، امور چطور پیش می‌رود. معراج تأکید داشت: ما امید به آینده داریم تا درهای ورودی شغل‌های در حد مدرک تحصیلی خودمان باز شود و بتوانیم در حد سواد خود، به جامعه خدمت ارائه کنیم و مفید باشیم.

از رؤیا تا واقعیت

محمدحسن اسدی، فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه یاسوج است. او هدف خودش را از ادامه تحصیل چنین صورت‌بندی کرد: هدف من از درس‌خواندن ابتدا پیگیری علاقه‌مندی‌هایم بوده است. من می‌خواستم توانمندی‌هایم را در زمینه‌هایی که برایم جذاب و مهم است‌ گسترش دهم. علاوه‌بر‌این، آرزو دارم با کسب دانش و مهارت‌های لازم‌ بتوانم شغلی مناسب پیدا کنم که هم با علایقم هم‌خوانی داشته باشد و هم فرصت‌های رشد و پیشرفت را برای من فراهم کند‌.

او درباره انگیزه‌اش از ادامه تحصیل در مقطع دکتری گفت: حتما در جریان هستید که پیداکردن شغل مخصوصا برای بسیاری از رشته‌های علوم انسانی کار اصلا راحتی نیست. پس انگار در وسط اتوبانی هستیم که نمی‌شود متوقف شد و باید به مسیر ادامه داد تا شاید با مقاطع بالاتر بتوان به تدریس در دانشگاه یا کارهای دیگر که نیاز به تحصیلات تکمیلی دارد‌ مشغول شد.

به گفته اسدی: اوضاع نابسامان اقتصادی جامعه‌ای که اکنون در آن زندگی می‌کنیم، مثل نور آفتاب، واضح و روشن است اما یک طرف این موضوع یعنی ادامه تحصیل در مقطع بالاتر، بحث علایق شخصی است و اتوبانی که عرض کردم قابل توقف نیست مگر اینکه تا مقصد امن پیش رفته باشید. هرچند ندانیم مسیری که می‌رویم آیا همان مقصد مورد نظرمان است یا صرفا عبور از یک مسیر بوده و بی‌هدف و ما هم عمر خود را تباه کردیم، ولی با وجود این گاهی نمی‌توان از علایق شخصی کوتاه آمد و به نظرم گاهی علایق می‌توانند مسیر روشنی پیش‌روی‌مان قرار دهد.

سؤال این بود که پیش از تحصیل در رشته‌ات چه رؤیایی درباره آینده‌اش داشتی و اسدی چنین پاسخ داد: درباره رؤیاها سؤال خوبی مطرح کردید و من را یاد شور و شوق خودم قبل از دانشگاه دولتی انداخت که چقدر آرزوها در سر می‌پروراندم ولی وقتی وارد دانشگاه شدیم، دیدم با چیزی که فکر می‌کردم واقعا فاصله زیادی وجود دارد و انگار تصورم این است که فقط مدتی جوانان در دانشگاه با دوستانشان در خوابگاه یا کلاس‌های درس آشنا می‌شوند، دوستان زیادی پیدا می‌کنند ولی در نهایت شاید کمتر کسی شغل مرتبط با تخصص خود را پیدا کند. ولی خودم همچنان احساس می‌کنم باید به مسیر نهایی هم که مقطع دکتری است، قدم بگذارم که بعدا بتوانم وجدانم را راحت کنم و اگر هم شغل مرتبط با تخصص خودم پیدا نکردم حداقل بگویم تلاش خود را کردم.