|

در کجای تربیت و ورزش ایستاده‌ایم؟

بیان وزیر محترم ورزش و امور جوانان که گفتند به‌زودی جشن واگذاری استقلال و پرسپولیس را برگزار می‌کنیم، از نکات بدیع و جالب ورزش کشور است. نه اینکه واگذاری این دو باشگاه و خصوصی‌سازی کار بدی باشد، برعکس کاری نیکو و شایسته است؛ ولی تصریح رئیس محترم سازمان خصوصی‌سازی که گفتند «15 درصد از سهام واگذار می‌شود و این به معنی خصوصی‌سازی نیست، بلکه همت ما برای مدیریت بهتر این باشگاه است»، نشان می‌دهد موضوع جشن، به‌اصطلاح «سالبه به انتفاء موضوع» است و نیز واگذاری‌ها چندان موفقیت‌آمیز نبوده -با سابقه امر مثل واگذاری تراکتورسازی- که احساس خوشحالی کنیم. پس می‌بینیم که اصل موضوع به نوعی توهم است.

بیان وزیر محترم ورزش و امور جوانان که گفتند به‌زودی جشن واگذاری استقلال و پرسپولیس را برگزار می‌کنیم، از نکات بدیع و جالب ورزش کشور است. نه اینکه واگذاری این دو باشگاه و خصوصی‌سازی کار بدی باشد، برعکس کاری نیکو و شایسته است؛ ولی تصریح رئیس محترم سازمان خصوصی‌سازی که گفتند «15 درصد از سهام واگذار می‌شود و این به معنی خصوصی‌سازی نیست، بلکه همت ما برای مدیریت بهتر این باشگاه است»، نشان می‌دهد موضوع جشن، به‌اصطلاح «سالبه به انتفاء موضوع» است و نیز واگذاری‌ها چندان موفقیت‌آمیز نبوده -با سابقه امر مثل واگذاری تراکتورسازی- که احساس خوشحالی کنیم. پس می‌بینیم که اصل موضوع به نوعی توهم است. 

حال اگر هم توهم نباشد و به جای 15 درصد حتی همه صد درصد را واگذار کنیم و حتی این واگذاری هم موفقیت‌آمیز باشد –که یقین بدانند همه تلاش‌ها دنباله همان تلاش‌های 20‌ساله بدون توفیق در واگذاری است- آیا باید جشن برپا کنیم؟ البته نمی‌توان تلاش سازمان خصوصی‌سازی و فلسفه تلاش رئیس آن را نفی کرد که فرمودند: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل‌/ وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم. اگر بخواهیم برای هر توفیق کوچک، جشنی برپا داریم، آن‌وقت زندگی ما سراسر جشن و سرور می‌شود و البته شاید این یک سابقه تاریخی داشته است؛ چرا‌که در همان بدو تولد برای گل‌پسرها «‌جشن ختنه‌سوران» می‌گرفته‌اند؛ یعنی زندگی را با جشن آغاز می‌کرده‌اند. 

حال ببینیم واقعا چه موقع باید جشن بگیریم؟ البته کاری به کار جشن‌های ملی و جشن انقلاب و... نداریم که خود جای بحث است، هم برای موضوعات آن و هم برای چگونگی آن. می‌خواهیم در محدود ورزش ببینیم جشن‌های ورزشی چه موقع باید برگزار شود. جشن‌های دستوری داریم و جشن‌های مردمی. جشن‌های مردمی مثل زمان مسابقه با استرالیا و راهیابی به جام جهانی که هم کاملا مردمی بوده و هم بدون ‌خرج و یک واقعه غیرقابل‌انتظار را می‌نمود؛ اما جشن‌های دولتی هم دستوری است و هم به افراد دولتی خاصی اختصاص دارد و هم معلوم نیست چه کسی سنجش اهمیت واقعه کرده است. این نباشد که مسائل اصلی ورزش کشور را درنیابیم و صرفا برای خوشحالی ظاهری و زودگذر هواداران دو باشگاه، سخنان شیرین به زبان آوریم که تجربه نشان داده تصور خوشحال‌کردن مردم در عمل نتیجه عکس داده است. جمهوری اسلامی در رهگذر حیات خود به موفقیت‌های شایان توجهی در بسط و گسترش ورزش در سراسر کشور و مدیریت ورزشی نائل آمده است و اگر بخواهیم آنها را بسیار موجز و فهرست‌گونه بیان کنیم، موارد زیر را می‌توانیم نشان دهیم.

1- ورزش بانوان به نحو درخور توجهی رشد داشته است و برخلاف دیگر کشورها که فقط بازیکنان تیم خانم‌ها هستند، در ایران علاوه بر ورزشکاران، قاطبه مدیران، مربیان، داوران، پزشکان و دیگر عوامل تیم‌ها همگی از خانم‌ها هستند. آمار توانمندی خانم‌ها در هیچ جای جهان قابل مقایسه با ایران نیست و اگر نبود برخی تنگ‌نظری‌ها، امروز در جهان مسابقات ورزشی بانوان با ضوابط اسلامی همه‌گیر می‌شد.

2- رشد شایان توجه اماکن ورزشی، به‌ویژه اماکنی برای ورزش‌کردن و نه تماشاکردن و گسترش عدالت‌وار آن در سراسر ایران که شاید بالغ بر پنج‌ هزار سالن و استخر و صدها زمین چمن مصنوعی فوتبال و ده‌ها استادیوم فوتبال است؛ به‌خصوص با نگاه عادلانه‌محور برای سراسر ایران که اگر بی‌نظیر نباشد، کم‌نظیر است.

3- توجه به آموزش سراسری مربیان در اقصی نقاط کشور از‌جمله اقداماتی است که برای گسترش علوم ورزشی برای مربیان –صرف‌نظر از سابقه تحصیلی آنان- به مورد اجرا گذاشته شد و گو اینکه دچار وقفه شده، اما می‌توان گفت پایه‌های ورزش علمی در میان مربیان مستحکم شده است.

4- برگزاری لیگ سراسری در 14 رشته با وجود ضعف مزمن اقتصادی کشور و حمایت ناکافی از تیم‌ها و باشگاه‌های ورزشی نیز در میان کشورهای جهان بی‌سابقه است و این به رونق ورزش در سراسر کشور کمک می‌کند.

5- علی‌رغم مشکلات باشگاه‌داری و عدم حضور متعدد باشگاه‌های چند‌منظوره، امروز در سراسر ایران هزاران باشگاه کوچک کاراته، تکواندو، کشتی، ووشو و سایر ورزش‌های رزمی فعالیت می‌کنند و از میان ورزشکاران همین باشگاه‌ها، قهرمانان نامداری ظهور کرده‌اند.

البته اینها جدا از موفقیت‌های قهرمانان ما در صحنه‌های آسیایی، جهانی و المپیک است که خود حدیث مفصل دیگری است. آیا اینها برای جشن‌گرفتن ارزنده‌تر از واگذاری مبهم و نامعلوم دو باشگاه نیست؟ پاسخ آن است که جشن واقعه بزرگی را که ریشه و پایه داشته باشد، حکایت می‌کند. چند سال قبل، جشن خودکفایی گندم را گرفتیم و امروز برابر با 9 میلیون تن گندم وارد می‌کنیم. کجا رفت خودکفایی، کجا رفت آب‌های زیرزمینی که برای آبی‌کردن مزارع دیم به هدر دادیم و نتیجه آن نشست دشت‌هایمان شد. آری همه آنهایی را که در محاسن ورزش کشور گفتیم باید ارج نهیم، اما می‌خواهیم بدانیم چه موقع می‌توانیم جشن بگیریم؛ جشنی مردمی و مؤثر که بتواند در سرنوشت آیندگان کشورمان از راه و روش ورزش تأثیر بگذارد. 

«جیم براون» از پیشگامان استعدادیابی می‌نویسد: کودکان را با ورزش‌های پایه مثل دوومیدانی، شنا و ژیمناستیک به آمادگی برسانید. آنها در 10، 12‌سالگی خود رشته ورزشی قهرمانی را انتخاب می‌کنند و با انگیزه به آن می‌پردازند. انتخاب رشته ورزشی برای کودکان بدون آنکه انگیزه داشته باشند، راه به جایی نمی‌برد. شش تا 12‌سالگی یعنی زمانی که کودکان به مدرسه ابتدایی می‌روند و باید در این سن‌و‌سال برای آنان بازی و تربیت بدنی منظور بشود. 

تربیت بدنی یعنی تربیت از طریق بدن و نه آنکه فقط ورزش کنند، بلکه تربیت از طریق فعالیت بدنی ملکه وجود آنها شود و این همان چیزی است که امروز در مدارس‌ ما وجود ندارد و از آن مهم‌تر در مسئولان آموزش‌و‌پرورش ما نیز چنین درکی از تربیت بدنی وجود ندارد و بیشتر به فکر آموزش فیزیک، شیمی، ریاضی و دیگر دروس هستند که در زمان آینده کمتر به کار می‌آید؛ درحالی‌که تربیت در زندگی هادی آنان خواهد بود و از میان آنان فرهیختگان و استعدادهای ناب ورزشی همچون قله‌ای که از دامنه سر به بالا آورده، ظهور خواهد کرد. اگر این کار را بکنیم، آن‌وقت است که می‌توانیم جشن برپا کنیم؛ جشن بزرگ پرورش و تربیت نسل جوان و آینده‌ساز، به همراه زمینه‌سازی برای ظهور قهرمانان بزرگ که در رشته‌های مختلف بتوانند پرچم و سرود ملی را در میادین جهانی و المپیک به اهتزاز در‌آورده و مترنم کنند. آری جشن ورزشی برای شکوفایی نسل نوباوه و گام‌نهادن برای بزرگی و تربیت آنان باید برپا شود، نه برای هر امر کوچک و حتی موهومی.