این وضعیت از کجا آغاز شد؟
کشورهای همسایه که ۴۰ سال قبل در مقایسه با ایران به روستاهایی عقبمانده شبیه بودند، اکنون به کشورهایی با استانداردهای قابلقبول جهان برای زندگی تبدیل شدهاند و ما هنوز اندرخم ساماندهی مرغ و تخممرغ و ماکارونی هستیم.
کشورهای همسایه که ۴۰ سال قبل در مقایسه با ایران به روستاهایی عقبمانده شبیه بودند، اکنون به کشورهایی با استانداردهای قابلقبول جهان برای زندگی تبدیل شدهاند و ما هنوز اندرخم ساماندهی مرغ و تخممرغ و ماکارونی هستیم. رئیس مجلس از تریبونی که قرار بود محل جلوس نخبگان قانونگذار و مردان سیاست باشد، از ماکارونی صحبت میکند. رئیسجمهور و وزرای او بیشترین زمان را برای تصمیمگیری درباره حذف ارز چهارهزارو۲۰۰ تومانی و تبعات ناشی از آن تخصیص میدهند و دادستان کل کشور و مسئولان قوه قضائیه که باید محل دادخواهی و تأمین آرامش فکری و روانی مردم باشند، وقت خود را به تعزیرات حکومتی و برای برخورد با تبعات جراحی بزرگ ضروری ولی نابهنگام اقتصادی و اخلالگران بازار ماکارونی و مرغ و تخممرغ اختصاص میدهند. در این بازار آشفته آنچه مغفول مانده و هیچیک از رجال سیاست و دولتمردان درباره آن حتی نمیتوانند فکر کنند، آینده کشور و واژه کلیدی «توسعه» است.
در جهانی که بیشتر از هرزمان دیگر به دهکدهای کوچک تبدیل شده و با کلیک روی یک واژه هرکسی میتواند آخرین اطلاعات شاخصهای توسعه اقتصادی، آموزشی، نیروی انسانی و... را در صفحه موبایل خود مشاهده کند، درگیرشدن بزرگان کشور در ابتداییترین نیازهای زندگی مردم را چگونه میتوان تفسیر کرد.
اولین گام ضروری پذیرش این گزاره رایج است که کشور حال و روز خوشی ندارد. افق روشنی در آینده نزدیک یا دور برای برونرفت از آن وجود ندارد. چرخهای توسعه زنگ زده و مقایسه شاخصهای زندگی با دیگر کشورها در شرایطی که ماکارونی مسئله اصلی کشور است، معنا و مفهومی ندارد. واقعیتی ملموس که زبان حال قاطبه مردم است و دولتمردان یا از آن غافلاند (که باورش بسیار سخت است) یا بر اساس مصلحت آن را کتمان میکنند. اعتراض مردم به افزایش قیمت کالاها را نمیتوان به ضدانقلاب، عامل بیگانه، آشوبگران و... نسبت داد. کسانی که در دولت قبل با کوچکترین کمبود، نابسامانی و افزایش قیمت بر سر دولتمردان فریاد زده و آن را با تندترین عبارات به بیتدبیری روحانی و وزرای دولت او نسبت میدانند، امروز مردم را در این جراحی بزرگ دولت به تحمل و صبوری دعوت میکنند.
این قصه پر غصه از کجا آغاز شد و مسبب این کلاف سردرگم، چه کسانی یا چه سیاستی است؟ به نظر من انتخابات سال ۱۳۸۴ نقطه آغاز وضعیت اقتصادی است که همه ارکان کشور را درگیر کرده است. مسبب این وضعیت کسی است که تخم لق «یارانه» را در سبد کشور گذاشت و مردم را به جای تلاش و کار و تولید ثروت به صدقهگرفتن عادت داد. در بهترین شرایط اقتصادی و بینالمللی کشور را از دولت اصلاحات تحویل گرفت و در وخیمترین شرایط به رئیسجمهور بعد از خود تحویل داد. درآمد نجومی ۸۵۰ میلیارد دلار حاصل از فروش نفت و فراوردههای نفتی را بدون اعتنا به نظرات مشفقانه اقتصاددانان صرف سیاستهای پوپولیستی خود و کسانی کرد که او را با تعریف و تمجید به عرش اعلا برده و مردمیترین رئیسجمهور لقب دادند که با منش خود یادآور حکومت علی و احیاکننده ارزشهای اسلامی است.
روحانی کشور را در شرایطی از معجزه هزاره سوم تحویل گرفت که در سیاست داخلی مردم «صدقهبگیر» دولت شده بودند و در سیاست خارجی مهمترین دستور کار کشور خارجکردن کشور از قیدوبند قطعنامهها و تحریمهای منتج از بحران هستهای در سیاست خارجی و ساماندادن تولید و حذف یارانهای بود که در روز آغاز پخش پول در دولت نهم معادل ۵۰ دلار و در آخرین روزهای دولت دهم کمتر از یکسوم آن شده بود. تولید وانهاده و دلالی و رانتخواری جای آن را گرفته بود. معنی اشتغال به دو ساعت کار دستفروشی در خیابان و مترو تقلیل یافته بود.
امروز اگر تحریمها را مانع اصلی عقبماندگی کشور در مقایسه با همسایگان میدانیم، مگر غیر از این است که سیاست خارجی آن دولت و علیالخصوص چهار سال اولش مسبب اصلی تحریمها و گشودن درهای رانتخواری است که به بهانه دورزدن تحریمها از همان زمان کلید خورد. مفسدهای که اگر روزی بابک زنجانیها شاخص آن بودند، امروز به هیولایی تبدیل شده که بابک زنجانی مقابل کسانی که در این مسیر افتاده و بیتالمال را با اختلاس تخلیه میکنند، بسان گنجشکی است در مقابل عقاب.
کسانی که در آن روزها برای احمدینژاد نذر میکردند و در منابر و مساجد به او دعا میکردند، اکنون چه جوابی برای مردمی گرفتار ابتداییترین نیازهای زندگی دارند؛ طرفه آنکه سخنان و مصاحبههای همان معجزه هزاره سوم، امروز به بزرگترین دغدغه فکری حامیان آن زمان وی و چالش سیاستگذاران کشور تبدیل شده است.
روحانی اگر هیچ کار نکرده باشد، همین که توانست کشور را از چنبره شش قطعنامه الزامآور شورای امنیت سازمان ملل نجات دهد، شایسته تحسین است. مشکل کشور در سنجاقکردن معیشت مردم، آینده جوانان و توسعه کشور در چنان سیاست خارجی و سیاست ترجیح تملق و عوامیگری بر صراحت و نخبگی در داخل است. یک بار فرق هاشمی و احمدینژاد را در نگاه به پدیده «مهاجرت» در همین ستون نوشتم. نگاه احمدینژادی همچنان جاری و ساری است؛ هرچند او با تغییر چهره به منتقد آن تبدیل شده باشد.
بعید میدانم کسی مخالف عقلانیکردن اقتصاد کشور و یا حامی ارز چهارهزارو ۲۰۰ تومانی باشد. اصلاحات اقتصادی رئیسی ضرورت غیرقابلانکار کشور است؛ اقدامی که اجرای آن با تأخیری طولانی در حال انجام است. از این منظر نمیتوان بر رئیسی خرده گرفت و او را مقصر دانست. مشکل جای دیگری است. نوسانات نرخ ارز، توزیع ناعادلانه یارانهها و... جملگی حاصل چرخه معیوب اقتصاد کشور و این یکی ناشی از رویکرد ناصواب در سیاست خارجی است. تردید نباید کرد تا زمانی که این دور باطل ادامه داشته باشد، همچنان مهمترین مسئله دولت و مجلس و... داستان مرغ و تخممرغ و ماکارونی و در آیندهای نهچندان دور کوپنیکردن نان با عنوان روزآمد آن «سامانه هوشمند کالابرگ» خواهد بود.
بشخصه کشوری را در جهان سراغ ندارم که با سیاست خارجی غیرتعاملگرا در مسیر توسعه گام برداشته باشد. اگر شما سراغ دارید، این گوی و این میدان.