|

«اگرهای» سیاست

«اگرها» در سیاست کاربرد چندانی ندارند، خاصه که این اگرها معطوف به گذشته باشند. اگر دولت خاتمی به توده تهیدست توجه بیشتری نشان می‌داد، دولت احمدی‌نژاد سر کار نمی‌آمد. اگر احمدی‌نژاد بر اساس خرد عمل می‌کرد و پول‌های حاصله از فروش نفت را واقعا بر سر سفره مردم می‌آورد، کار به دست دولت روحانی نمی‌افتاد.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

«اگرها» در سیاست کاربرد چندانی ندارند، خاصه که این اگرها معطوف به گذشته باشند. اگر دولت خاتمی به توده تهیدست توجه بیشتری نشان می‌داد، دولت احمدی‌نژاد سر کار نمی‌آمد. اگر احمدی‌نژاد بر اساس خرد عمل می‌کرد و پول‌های حاصله از فروش نفت را واقعا بر سر سفره مردم می‌آورد، کار به دست دولت روحانی نمی‌افتاد. چنانچه این اگرها را ادامه بدهیم تا به دولت رئیسی برسیم، باز هم مشکلی از سیاست حل نخواهد شد؛ چراکه دولت‌هایی که بر سر کار آمده‌اند، در حین تفاوت «بازتولید» دیگری بوده‌اند. این دولت‌ها جملگی در چارچوب معینی از روابط و مناسبات اقتصادی قرار داشته‌اند که آبشخور آنان دولت‌های قبل خودشان بوده است. مهم‌تر از همه اینکه این روابط و مناسبات از سوی نهادهای رسمی به دولت‌ها القا می‌شده است. در‌واقع مثل همه‌جای دنیا «قدرت مسلط» در سطوح پایین بازتولید می‌شود و این شیوه در گفتار و کردار همه دولت‌ها و حتی اجتماع بازتاب پیدا می‌کند. بااینکه دولت‌ها با صراحت از یکدیگر انتقاد می‌کنند اما این انتقادها هم بازتولید روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی مرسوم را نشان می‌دهد که کوچک‌ترین اثری در فرایند دولت‌داری در ایران نداشته است. حتی این شیوه از گفتار و کردار و بازتولید قدرت به مدیران میانی و بنگاه‌های خصوصی نیز سرایت کرده و بااینکه آنان خود را تافته جدا‌بافته‌ای از این «آپاراتوس» می‌دانند، در عمل همین کردار و گفتار و مناسبات را به سطوح پایین‌تر تسری می‌دهند.

 ناگفته پیداست تا تغییرات جدی در مناسبات اقتصادی صورت نگیرد، تغییری واقعی در سیاست صورت نخواهد گرفت. تغییرات عمیق در سیاست مستلزم تغییرات اقتصادی است و لاغیر. خاصه اینکه روابط و مناسبات اقتصادی تحت‌تأثیر تحریم‌های اقتصادی‌اند. وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران این واقعیت تلخ را بازتولید کرده است که در سیاست «بازنده و برنده‌ای» وجود ندارد و سیاست در ایران تزویج قهرمان و ضدقهرمان است. به خاطر همین رویکرد به سیاست است که دولتیان برای بردن منفعت بیشتر دم را غنیمت شمرده و به تبعات این رویکرد بی‌اعتنا بوده‌اند. یکی از تبعات مهم این رویکرد بی‌اعتمادی مردم به دولت و «آرمان‌گریزی» جامعه است و این آخری این پرسش را به وجود آورده است که اگر ایران دوباره درگیر جنگ ناخواسته شود، مردم چه مواجهه‌ای با آن خواهند داشت. فارغ از بحث‌های کارشناسان سیاسی و اقتصادی که قادرند بر تفاوت‌های بین دولت‌ها تأکید کنند، در نگاه مردم تفاوتی جدی بین رؤسای جمهور همه ادوار وجود ندارد و این از بداقبالی دولت سیزدهم است که این شیوه دولت‌داری و سیاست‌ورزی به گرانیگاه خود رسیده است، گرانیگاهی که دولت در‌حال از‌دست‌دادن معنای خود است. حتی انتقادهای رئیس دولت سیزدهم از دولت‌های قبلی و تبلیغ خدمات دولت کنونی کوچک‌ترین اثری در بازگرداندن اعتبار دولت ندارد و به‌جرئت می‌توان گفت ارتباط وثیقی بین دولت و ملت وجود ندارد. هر‌کدام ساز خود را کوک می‌کنند و بی‌اعتنا به هم ساز خود را می‌نوازند؛ دو ارکستر مجزا از هم که صرفا به دلیل اقتصادی و آینده مبهم سیاسی از یکدیگر اطاعت می‌کنند، اطاعتی شکننده و وابسته به شرایط. آیا ما داریم به‌سوی دولت بدون ملت و ملت بدون دولت گام برمی‌داریم؟ وضعیت موجود بیش از آنکه به عملکرد ابراهیم رئیسی بازگردد، از شیوه انتخاب او نشئت می‌گیرد؛ انتخابی در غیاب کثیر مردم. اینک این نکته وضوح بیشتری یافته است که غیاب مردم تا چه میزان هولناک خواهد بود و هولناک‌تر از آن حضور خودخوانده مردم در خیابان است. البته نکته مهم این است که پیش از انتخاب دولت سیزدهم این شیوه بازتولید قدرت به پایان خود رسیده بود و شاید هر شخص دیگری نیز جای ابراهیم‌ رئیسی می‌نشست، معلوم نبود وضعیت موجود متفاوت می‌شد یا نه! به هر تقدیر در وضعیت کنونی مردم نسبت خود را با دولت از دست داده‌اند و در فقدان این نسبت در جست‌وجوی «دیگری» هستند. اگرچه، اگرهای معطوف به گذشته کارکرد چندانی ندارند اما اگرهای رو به آینده می‌توانند اثری جدی در سیاست داشته باشند. در تمام ادوار گذشته سنت بر این بوده که رؤسای جمهور فارغ از عملکرد و میزان محبوبیت خود، دو دوره چهار‌ساله را به اتمام برسانند. تأکید بر این موضوع در این سال‌ها به نوعی استراتژی انتخاباتی تبدیل و موجب آسودگی خیال رؤسای جمهور شده است. این شیوه معایب و فواید خود را دارد، اما نکته قابل‌بحث شرایط موجود است. آیا در این شرایط اگر رقیبی جدی از جنس و جنمی دیگر پا به عرصه انتخابات بگذارد و ابراهیم رئیسی اولین رئیس‌جمهور یک‌دوره‌ای ایران باشد، این اتفاق به سود یا زیان دولت و ملت است؟ آنچه بدیهی به نظر می‌رسد، نگاه کلان به سیاست ایران است، نگاهی که تغییر ریل در سیاست‌ورزی را اجتناب‌ناپذیر کرده است، چنان‌که به زبان عامه باید گفت دیگر در بر این پاشنه نمی‌گردد.