|

«حَسَن» یا «احسن»

در دعای تحویل سال نو از خداوند می‌خواهیم که حال ما را به بهترین حال بگرداند. کلمه بگردان به‌ جای «حِوّل» گذاشته شده است زیرا از حالت موجود به حالت دیگر درمی‌آید و نوعی گردش است.

در دعای تحویل سال نو از خداوند می‌خواهیم که حال ما را به بهترین حال بگرداند. کلمه بگردان به‌ جای «حِوّل» گذاشته شده است زیرا از حالت موجود به حالت دیگر درمی‌آید و نوعی گردش است. معمولا گذر از یک مرحله به مرحله بعد به‌صورت تدریجی و پله به پله است مثل کلاس درس که هر سال یک پله بالا می‌رود و البته به‌ندرت دانش‌آموزی به‌صورت جهشی کلاس عوض می‌کند؛ شبیه آنکه در امر تئوری تکامل می‌گویند گاه تکامل به‌صورت جهشی (موتاسیون) صورت می‌گیرد. مقصود از حرف‌های بالا آن است که بگوییم کسی می‌تواند درخواست «احسن حال» از خداوند داشته باشد که حالش «حَسَن» باشد، آن‌وقت شایسته درخواست «احسن»بودن را دارد و الا اگر کسی حالش «حَسَن» نباشد، طبعا حال او نمی‌تواند به «احسن» تبدیل شود. شاید فرض آن باشد که همه مسلمین حداقل باید که حال‌شان «حسن» باشد و البته آدم‌های مؤمن -و نه فقط مسلم- همواره از بندگی خدا احساس خوب‌بودن دارند. آنچه را در دعای تحویل سال می‌خوانیم، «تحول» می‌گوییم و این همان است که مقام معظم رهبری در سخنرانی سال نو در مشهد خواستار آن شدند. ایشان در عین آنکه قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی را پایدار خواندند و مطامع دشمنان در تغییر قانون اساسی و نظام را برشمردند، خواستار تحول در جامعه، نظام و کشور شدند. طبیعی است بر برنامه‌ریزان و دولتمردان است که سه بخش یادشده یعنی جامعه، نظام و کشور را به‌صورت تحلیلی برشمارند، مجموعه‌های مربوطه هر کدام را مشخص و نقاط معیوب آن‌ را معلوم کنند و سپس راهبردهای لازم و طرق عملی و واقعی و نه شعاری و دهان‌پرکن برای تحول آن را ارائه کنند. طبعا این کار باید توسط افراد جامع صورت گیرد زیرا درک افراد معمولی درخصوص مسائل و مشکلات بخش‌های مختلف، متفاوت است. اگر از افراد معترضی که در تظاهرات و اعتراض‌های خیابانی سؤال شود که به چه چیز معترض هستید، پاسخ‌های متفاوتی دریافت می‌شود و متقابلا اگر از افرادی که در مناسبت‌های ملی‌مذهبی مانند 13 آبان یا 9 دی یا 22 بهمن حضور دارند، سؤال شود که رضایت و نارضایتی‌شان از چیست پاسخ‌های متفاوتی دریافت می‌شود. برای ایضاح بهتر می‌توانیم سه محور جامعه، نظام و کشور را مرور کنیم. بی‌مناسبت نیست اگر به اجزای این سه محور بپردازیم هرچند به احتمال فراوان مطالب مورد توجه زیر هم ناقص است و هم جابه‌جایی در آن را می‌توان انجام داد و هم فصل مشترک در آنها وجود خواهد داشت و تنها در حد مقاله‌ای نه‌چندان تحقیقی و علمی مطرح می‌شود. تأکید بر آن است که قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی پایدار باشد و طبعا اگر در زیرمجموعه سه‌گانه آن تحول ایجاد شود، در اجرای قانون اساسی و نظام تحول ایجاد می‌شود.

1- نظام

علی‌الاصول اجزای نظام عبارت‌اند از مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت و قوای سه‌گانه مقننه، قضائیه و مجریه.

الف- آیا تحول در هر یک از نهادهای فوق لازم است؟

ب- آیا ترکیب نهادهای فوق قابل تحول است؟

ج- آیا نحوه ورود به مسائل توسط نهادهای فوق قابل قبول است و اگر نیست چه تحولی لازم است؟

د- اصولا تعریف شایسته‌گزینی از نظر هر یک از نهادها چیست و آیا قائل به این امر هستند؟

هـ- آیا مسائل اصلی کشور در ذهن نهادهای یادشده یکسان است و آیا تحولی ذهنی در طبقه‌بندی مسائل کشور در نهادها وجود دارد؟

و- آیا رابطه بین نهادهای یادشده قابل قبول است و می‌تواند اقناع‌کننده باشد؟

ز- آیا اعضای نهادهای یادشده در ظاهر همان‌طور که در باطن می‌اندیشند هستند؟

2- جامعه

جامعه متشکل از مردمی با خرده‌فرهنگ‌های دینی، زبانی، طایفه‌ای، شغلی، تحصیلی، بینشی، مالی، طبقاتی و... است.

الف- آیا برخورد حکمرانی با هر کدام از آنها نیاز به تحول دارد؟

ب- تحولات درون خرده‌فرهنگ‌ها چگونه می‌تواند صورت گیرد؟

ج- رابطه بین خرده‌فرهنگ‌ها آیا مناسب است و چه تحولی باید صورت گیرد؟

د- دیدگاه‌های مردم حوزه خرده‌فرهنگ نسبت به حکمرانی آیا معلوم است و انتظار آنها از تحول حکمرانی نسبت به خود چیست؟

هـ- آیا دیدگاه حکمرانی نسبت به مؤسسات و سازمان‌های مردم‌نهاد قابل قبول است و آیا سیاسی‌دیدن این سازمان‌ها قابل جرح و تعدیل نیست؟

و- آیا نگاه آحاد جامعه به نوع زندگی و مصرف درحالی‌که منابع مختلف کشور به‌سرعت و با اسراف در حال مصرف است، قابل تحول است؟ اینکه نگاه مردم جامعه، ایران را برای مصرف خود تعریف می‌کند، می‌تواند دچار تحول شود و ایران را برای ایران بخواهد؟ حکمرانی چگونه می‌تواند تحولی در جامعه و مردم ایجاد کند؟

 ز- با توجه به نگاه جامعه به بهبود زندگی و داشتن الگویی غربی برای زندگی و احیانا زندگی در آن فضا، چه تحولی می‌تواند در این نگاه ایجاد شود. آیا حکمرانی اصلا به این مسئله باور دارد؟

ح- باید قبول کرد پراکندگی فکری در میان مردم جامعه بسیار است. هرچند برخی منکر دوقطبی‌بودن جامعه می‌شوند اما به‌تدریج و شاید در غفلت یا بدسلیقگی و نبود برنامه، جامعه از لحاظ فکری، مالی، اجتماعی و تقدسی چندقطبی شده است. آیا تحولی در این زمینه لازم است و اگر لازم است چگونه 

و به چه سَمتی؟

3- کشور

تعریف کشور محدوده مرزی آن است با ثروت‌های درون آن اعم از اراضی، کوه‌ها، دشت‌ها، مزارع، باغ‌ها، جنگل‌ها، رودخانه‌ها، معادن و هر آنچه در طبیعت به ودیعه گذاشته شده و نیز مستحدثات مختلف مانند سدها، نیروگاه‌ها، جاده‌ها، راه‌آهن و هر آنچه از قبل سال‌ها تلاش و کار در کشور ایجاد شده است. به‌طور کلی نبود برنامه سازگار با طبیعت و محیط دست‌اندازی‌های قابل توجهی را به کشور تحمیل کرده و از آن سو، سیاست‌های خارجی موجب افزایش دشمنی‌ها و ایجاد توطئه علیه کشور در اطراف ایران شده است. اینک به ذکر شواهدی از امور مربوطه می‌پردازیم.

الف- منابع آبی کشور به‌ دلیل مصرف بیجای آب‌های زیرزمینی به حداقل رسیده و بیم آن می‌رود که چاه‌های زراعی ابتدا شور و سپس خشک شود و کشاورزی وابسته به آب چاه ریشه‌کن شود. رودخانه‌های کشور هم به‌ دلیل شرایط طبیعی و هم به‌ دلیل ورود فاضلاب‌ها به آن از حیز انتفاع افتاده است. رود کارون نمونه بارز آن است که به‌ دلیل ورود پساب‌های کشاورزی، صنعتی و خانگی در خروجی دارای بیشترین آلودگی است. سایر رودخانه‌ها نیز به‌ همین بلیه دچار هستند. چه تحولی می‌تواند آب رفته را به جوی بازآورد؟

ب- دشت‌های کشور به دلیل مصرف آب‌های زیرزمینی دچار افت و نشست شده‌اند و این هم در امر کشاورزی تأثیر منفی می‌گذارد و امکان بازگشت آن وجود ندارد. تمدن شهری در برخی شهرها مانند اصفهان به خطر افتاده و از خطر نابودی تأسیسات عمومی کشور به‌سادگی نمی‌توان گذشت. حتی در مناطقی مانند میناب، کشاورزی و نخل‌داری کاملا به خطر افتاده است.

ج- به دلایل محیطی هجوم به استان‌های شمالی و تبدیل طبیعت به ساختمان‌های ضدسبز، شرایط زیستی در استان‌های شمالی در حال دگرگونی و تبدیل به قطب جمعیتی همراه با انبوه ساختمان و مغازه و زباله 

شده است.

د- به دلیل نبود سیاست اجرائی درست در مقابله با زباله‌ها و فاضلاب‌ها، سراسر کشور به‌خصوص استان‌های مرطوب انبار انبوه زباله ‌شده و مشکلات زیستی فراوانی ایجاد کرده است. چگونه می‌توان تحول 

ایجاد کرد؟

هـ- اگر به مرزهای کشور بنگریم به‌صورت بالقوه حکومت‌ها (و شاید مردمان آنها) از لحاظ مذهبی و منافع سوق‌الجیشی با منافع کشورمان در تضاد هستند. حضور تاریخی و دائمی عوامل بیگانه در این کشورها بر خطرات بالقوه افزوده است و جا پای رژیم اشغالگر قدس در خلیج فارس، غرب ایران، شمال‌غربی ایران مسئله ساده‌ای نیست. حتی در شرق مشکلات بالقوه و بالفعلی وجود دارد. چه تحولی می‌تواند در سیاست خارجی روی دهد تا تهدیدها برطرف و یا خنثی شود؟

و- عدم رشد اقتصادی، تورم، مشکلات مراودات اقتصادی با کشورها، عدم سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی در ایران، قاچاق کلان کالا، خروج انبوه سرمایه و بسیاری مسائل اقتصادی دیگر در کشور وجود دارد. چه تحولی می‌تواند التیام‌بخش باشد؟

در این مختصر مجال سخن بیشتر نیست، اما متأسفانه باید گفت انتظار هیچ تحولی را نمی‌توان داشت. سیاست‌های دولت هم بر اساس ترس استوار است و از هرگونه تحول که طبعا بار آن را به‌نوعی مردم می‌کشند، خودداری می‌کند و اصل بر حدیث معروف «دستش نزن بدتر می‌شود» است. مردم جامعه هم که هر یک از مشکلات خود در رنج هستند، می‌خواهند به‌ هر نحو کهنه‌قبای خود را به میخی آویزان کنند و بدین‌ترتیب فردگرایی در جامعه حرف اصلی را می‌زند و هیچ سیاست اجرائی برای مقابله با آن تدوین نمی‌شود. می‌ماند کشوری که هیچ چیز در آن تغییر مثبت نمی‌کند و هیچ تحولی برای آن در نظر گرفته نمی‌شود. اگر این حرف‌ها درست نیست بگویند کدام تحول در راه است. این گوی و این میدان.