|

«چگونه می‌اندیشیم؟»

تئوری خرافات سیاسی(3)

هدف از این نوشتارها این است که نشان دهم خرافات سیاسی یک روش تحلیلی است. یک «مدل فکری» است که شما را به گونه‌ای خاص با جهان سیاست مواجه می‌کند. خرافات سیاسی تنها یک باور موهومِ شخصی نیست؛ بلکه یک دستگاه فکری و یک روش تحلیلی است که می‌تواند شماری از مردم را اعم از باسواد و بی‌سواد، تحصیل‌کرده و عامی، جوان و پیر ‌در بر گیرد.

هدف از این نوشتارها این است که نشان دهم خرافات سیاسی یک روش تحلیلی است. یک «مدل فکری» است که شما را به گونه‌ای خاص با جهان سیاست مواجه می‌کند. خرافات سیاسی تنها یک باور موهومِ شخصی نیست؛ بلکه یک دستگاه فکری و یک روش تحلیلی است که می‌تواند شماری از مردم را اعم از باسواد و بی‌سواد، تحصیل‌کرده و عامی، جوان و پیر ‌در بر گیرد. هدف دیگرم این است که نشان دهم ‌این تئوری می‌تواند دستگاه سیاست‌گذاری ما را تحت تأثیر قرار دهد و به خسران و نابودی دولت و ملت منجر شود. در این راه لازم است تا مفروضات بنیانی و مؤلفه‌های اصلی چنین رویکردی را بازشناسی کنیم. تئوری‌ها گاهی در عمل وجود دارند، بدون اینکه خود به آن واقف باشیم. بدون آنکه آن را نوشته باشیم. مهم این است که یک دستگاه تحلیلی وجود دارد و به‌ صورت خودآگاه یا ناخودآگاه به آن عمل می‌شود. گفتیم که تئوری خرافات سیاسی مفروضات و عوامل و مؤلفه‌ها و تئوری‌پردازانی دارد. ترس و جهل و تنبلی فکری از عوامل مهم پیدایی خرافات سیاسی هستند. ویژگی‌ها، مفروضات و مؤلفه‌های دیگر از این قرار هستند.

1- تخیل ایدئولوژیک

تخیل ایدئولوژیک یکی دیگر از ویژگی‌های این دستگاه تحلیلی است. همه چیز ابتدا به یک دستگاه ایدئولوژیک برده می‌شود و خوبی و بدی آن تعیین تکلیف می‌شود. سپس یک نظرگاه متناسب با آن بافته شده و شناخت سیاسی بر همین اساس شکل می‌گیرد. البته همان ایدئولوژی را هم به شکل ناقصی به ارزش‌ها متصل کرده و درک عالمانه‌ای هم از آن ندارند؛ یعنی همان ایدئولوژی هم بافته خیال شماست. وقتی درک چیزی برای ما دشوار باشد، به‌ناچار از قوه تخیل استفاده می‌کنیم. در نظر آورید یک متن زبان خارجی را. وقتی تسلطی به آن زبان نداشته باشیم، از میان برخی از واژگان آن متن یک ترجمه تخیلی از آن به دست می‌دهیم. بارِ تخیل ما بیش از بار محتوایی آن متن خارجی است. آن‌گاه که شما از آگاهی‌های لازم ‌روابط بین‌الملل برخوردار نباشید، به‌ناچار آن را به درون جهان‌بینی از پیش تعیین‌شده خود می‌برید و بر‌اساس همان جهان‌بینی روابط بین‌الملل را برای خود و دیگران روایت می‌کنید. مثلا برخی دیگر توجهی به بیش از 30 قرارداد در زمینه انرژی سبز، لجستیک، مسکن و پردازش ابری بین چین و عربستان ندارند که معادلات تجاری منطقه‌ای را برای مدت‌زمانی طولانی تحت تأثیر قرار داده و در نتیجه روابط منطقه‌ای را تغییر می‌دهد و تحول پارادایمی منطقه‌ای را اساسا درک نمی‌کنند. در چنین حالتی‌ است که آن را به تخیل ایدئولوژیک می‌سپارند و مثلا آن را ناشی از قدرت داخلی!‌ عجز عربستان یا دوستی چین با ما تلقی می‌کنند. این همان دستگاه فکری خرافاتی است. چرا خرافات؟ چون موهوم و از سر تخیل ایدئولوژیک است که برای ارضای روان خود ساخته و پرداخته‌اند. اینها ماهیت تجاری روابط بین‌الملل را نمی‌شناسند و به این بسنده می‌کنند که اختلافات را با رویکردی «ذات‌گرایانه» به ذات اهریمنی رقبای خود تأویل کنند. اغلب تأویل‌ها و تحلیل‌های «ذات‌گرایانه» موهوم‌اند؛ بنابراین خرافی‌اند. این تحلیل‌های ذات‌گرایانه، عقیدتی هم نیستند که اگر بودند، چین و روسیه در صدر اهریمنان می‌بودند. مهم است که بدانیم خرافات سیاسی اساسا عقیدتی نیست؛ بلکه یک فلسفه خیالی و ذهنیت شبه‌ماورایی است که یک مدل سلسله‌مراتب شناختی را پدید می‌آورد تا به نوبه خود بنیانی برای یک سلسله مراتب قدرت فراهم کند. «تئوری خرافات سیاسی» یک سلسله‌مراتب فرمان‌برداری فکری ایجاد می‌کند و خود را بر دستگاه سیاست‌گذاری تحمیل می‌کند؛ از‌این‌رو با «تئوری توطئه» متفاوت است.

2- گسست

تاریخ بشری به هم پیوسته است. به‌ویژه تاریخ علم از جریانی نظام‌مند برخوردار است. در دنیای علم شما با درگیر‌شدن در آرا و اندیشه‌ها و در تعامل با صاحبان افکار راه خود را می‌گشایید. گاه رد می‌کنید و گاه قبول. مهم این است که وارد بازی گفت‌وگوی علمی می‌شوید. تئوری خرافات خود را از این جریان فکری جهانی کنار می‌کشد و مستقلا راهی را در بیابان در پیش می‌گیرد تا از مقایسه و مواجهه بگریزد. در مَثَل شما می‌توانید برای خود تیم فوتبالی تشکیل دهید و در محله خود بازی کنید؛ اما اگر بخواهید وارد رقابت شوید، طبعا باید سازوکارهای نظام مسابقات فوتبال را بپذیرید؛ یعنی به‌تدریج در دسته سوم، دسته دوم و دسته اول خود را بیازمایید. در جهان فوتبال هم چنین است که شما ناچار از بازی‌های منطقه‌ای، مقدماتی و جهانی هستید تا ادعای برتری شما آزموده شود. در جهان علم هم بدین‌گونه است. شما به جریان جهانی تولید علم پیوسته هستید. در سازمان جهانی تولید دانش شرکت می‌کنید. می‌توانید آن را طبق قواعدی رد یا تأیید کنید؛ اما صاحبان خرافات سیاسی، به کلی از جهان اطراف خود گسسته‌اند، گویی فقط در محلات خود بازی می‌کنند. در کوچه خلوت دلیری می‌کنند، هل مِن مبارز می‌طلبند و اهالی کوچه را به خود سرگرم می‌کنند. اغلب شفاهی‌اند. و اندیشه خود را به رقابت رودررو با سازمان علم بشری روانه نمی‌کنند. 

روابط بین‌الملل، اقتصاد بین‌الملل، جامعه مدنی، سازوکارهای اجتماعی و... را مغفول می‌دارند. گاهی به‌ کلی دستاوردهای دانش جامعه‌شناسی، دانش پزشکی و... را رد می‌کنند و یک‌جانبه به تولید شبه‌دانشی در این علوم اقدام می‌کنند که اساسا ابطال‌ناپذیر است. باورهای‌شان یک‌جانبه‌اند و ارتباط معناداری با جریان‌های فکری موجود ندارد. گویی در خارج از جاده (off-road) رانندگی می‌کنند و نه در خیابان (on-road). اگر شما در خیابان‌های یک شهر رانندگی کنید، رانندگی شما در ارتباط با دیگران محک می‌خورد. مجبورید قواعد راهنمایی و رانندگی را رعایت کنید. ادعاهای علمی معمولا خارج از جاده هستند. اشتباه نشود! در ساختار جهانی علم شما می‌توانید حرف‌‌های کاملا جدیدی بزنید و حتی ساختارهای علمی و «پارادایم»های آن را به چالش بکشید؛ اما شرط آن این است که به مواجهه و محاجه علمی با دیگران بپردازید. شما باید قبلا دیگران را خوانده باشید و دیده باشید و با نقد آنان دستاورد خود را به نمایش بگذارید، نه اینکه نخوانده و ندیده و نچشیده به انکار همگان بپردازید. فراموش نمی‌کنم که در سمیناری دعوت شده بودم. گفتند سخنران اصلی دستاوردهای اندیشه‌ای ویژه‌‌ای در دانش حقوق اساسی دارد و به‌عنوان سخنران اصلی دعوت شده بود. آمد و گفت و رفت. همان مباحثی را که در درس حقوق اساسی دوره لیسانس در دانشگاه‌ها مطرح می‌شود، ارائه داد. بی‌خبر بود از اینکه در دانشگاه در رشته حقوق چنین مباحثی در مقدمات مطرح می‌شود؛ که اساسا دانشگاه ندیده بود. در میانه مراسم آمد، افاضه فرمود و در حلقه محافظان و اطرافیان جلسه را ترک کرد؛ گویی به منبر خطابه آمده بود و نه به یک همایش علمی.

باور و ایمان کورکورانه برای خرافه‌گرایانِ سیاسی نقش اصلی را ایفا می‌کند؛ یعنی از ابتدا باید باورشان داشته باشید و سپس دنباله‌روی کنید؛ همین. این همان روش رمالان است که خرافات می‌بافند. شما باید ساده‌لوح، نیازمند و مستأصل باشید که به سراغ رمال بروید. می‌خواهید قواعد هستی را دور بزنید و یک‌شبه ره صد‌ساله ثروت و سلامت و قدرت و محبوبیت را بپیمایید. به حشیش رمالان متوسل می‌شوید که شما را از غرق‌شدن نجات دهد و آرزوهای شما را به‌سرعت برآورده کند؛ حتی در خیال و خرافات. آن سخنرانِ طالبان را به یاد آورید که از سر خرافات سیاسی می‌گفت «روزی خواهد رسید که آمریکا دست جلوی افغانستان دراز خواهد کرد و خواهد گفت آیا این 10 آمریکایی را به کارگری می‌گیرید؟». درواقع کارکرد سخنرانانی که در کشورمان هم تولید می‌شوند و در مراکز عمومی «گردانده» می‌شوند، از همین قرار است. برداشت‌هایی ذهنی از غرب یا از شرق دارند که به‌ کلی موهوم و خیالی است. بعضی از چنین رجالی حتی یک بار هم در عمرشان غرب یا شرق را ندیده‌اند، درگیر تجارت و تولید داخلی و خارجی نبوده‌اند، با اقشار و طبقات مردم رابطه‌ای تفهمی نداشته‌اند؛ اما درباره همه‌ چیز حکم صادر می‌کنند، نه اینکه فقط نظر دهند؛ بلکه نظریه‌پردازی می‌کنند. برخی از رجال اقتصادیِ تئوری‌پردازِ خرافات به مدد رانت یا حقوق دولتی زندگی خود را می‌گذرانند و اگر منبع درآمد دولتی‌شان قطع شود، حتی نمی‌توانند به اندازه یک هفته از بازار و کسب‌وکار و تجارت درآمد داشته باشند؛ اما برای اقتصاد یک کشور 85‌میلیونی نسخه می‌پیچند. فقر گفتمانی آنان را از جامعه جدا کرده است؛ اما ادعاهای گزاف در مقیاس جهانی می‌کنند. از جهان گسسته‌اند و به هپروتی پیوسته‌اند که همه‌ چیز در آن خرافاتی و مبهم است.