|

جزیره‌فروشی در اقتصاد جزیره‌ای

در روزهایی که ایرانیان بیش از هر چیز در انتظار چشم‌اندازی صریح یا به قرینه از آینده اقتصادی و اجتماعی خود نشسته‌اند، شاید هولناک‌ترین هشدار، سیر در مسیر یونانی‌شدن اقتصاد یعنی «جزیره‌فروشی» برای پرداخت مستمری بازنشستگان در بحران روزافزون و پیچیده صندوق‌های بازنشستگی است که خواب را از دیدگان هر ایرانی می‌رباید.

در روزهایی که ایرانیان بیش از هر چیز در انتظار چشم‌اندازی صریح یا به قرینه از آینده اقتصادی و اجتماعی خود نشسته‌اند، شاید هولناک‌ترین هشدار، سیر در مسیر یونانی‌شدن اقتصاد یعنی «جزیره‌فروشی» برای پرداخت مستمری بازنشستگان در بحران روزافزون و پیچیده صندوق‌های بازنشستگی است که خواب را از دیدگان هر ایرانی می‌رباید. ناشنیدن و نادیدن این هشدار و بستن دهان گوینده البته ذره‌ای از نگرانی آن نمی‌کاهد؛ بلکه دست‌کم دو پرسش ناگزیر را در پی دارد؛ یکی آنکه گیریم تعهدات صندوق‌های بازنشستگی با جزیره‌فروشی تأمین شود؛ اما ناترازی و کسری‌های بزرگ و فزاینده در بودجه عمومی دولت برای پرداخت حقوق و مزایای کارکنان که سالانه از هزارو 300 هزار میلیارد تومان بالاتر رفته و تعهدات دولت به بانک‌ها و پیمانکاران و نیروگاه‌های تولید برق و... و نیز ناترازی بزرگ بانک‌های دولتی را با کدام فروش تأمین می‌کنید؟ و دوم اینکه واگذاری شتاب‌زده دارایی‌های دولت (در بورس و خارج از آن) در دو دهه گذشته که در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده و نیز فروش اموال و دارایی‌های دولت با نام «مولدسازی دارایی‌ها) چه مناسبتی با جزیره‌فروشی دارد؟

جزیره‌فروشی سرنوشت محتوم و ناگریز «اقتصادهای جزیره‌ای‌شده» و در حال کوچک‌شدن دنیای امروز است که یونان نه اولین آن بوده و نه آخرین آنها. جهانی‌شدن به‌مثابه یکپارچگی، ادغام، پیوستگی و فشردگی ویژگی مهم دنیای امروز است که بیش و پیش از هر زمینه‌ای در پیوستگی اقتصادی و توانایی کشورها برای توسعه مبادلات مالی و تجاری، جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، جذب فناوری، جذب گردشگر، جذب سرمایه انسانی و به‌ویژه سرمایه خلاق و تنوع‌بخشی به ترکیب سبد کالاها و خدمات و شرکای تجاری شناخته می‌شود. به زبان رساتر در دنیای امروز به هر اندازه که سهم کشورها در تولید و مبادلات اقتصادی و مالی بزرگ‌تر می‌شود، اهمیت و بازیگری آنها در مناسبات اقتصادی و سیاسی و بلکه امنیتی جهان بیشتر می‌شود و کلید این ارتقا در بهبود حکمرانی و دستیابی به فرصت‌های انباشت مالی و انسانی و رشد اقتصادی بالاتر است.

دنیای امروز دنیای رقابت همکارانه برای سهم‌بری بیشتر از فرصت‌های مالی و فناوری جهانی است و قابلیت و توانمندی کشورها در دو دهه اخیر، خود را در بهره‌مندی از فرصت‌های جهانی‌شدن برای نرخ‌های بالای رشد اقتصادی نشان داده است؛ اما در دنیای جهانی‌شده و یکپارچه، جزیره‌ای‌شدن و در پیله خود ماندن گونه‌ای از هنرمندی است. در دوران نرخ‌های رشد اقتصادی 6-10 درصدی و بالاتر از آن در بسیاری از کشورهای شرق و جنوب آسیا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا که به معجزه‌های رشد شهرت یافته‌اند، حدود 50 سال درجازدن با نرخ رشد اقتصادی حدود 1.5 درصدی (کمتر از نرخ متوسط رشد جمعیت) و رشد اقتصادی نزدیک به صفر در یک دهه معجزه وارونه اقتصاد ایران است. در نیم‌قرن اخیر تولید ناخالص داخلی جهان تقریبا 10 برابر و تجارت جهانی حدود چهار برابر شده است؛ اما سهم ایران از تولید ناخالص داخلی جهان به حدود یک‌سوم و سهم آن از تجارت جهانی به حدود یک‌چهارم کاهش یافته و درست در دوره‌ای که جمعیت فقیر جهان به کمتر از نصف و سهم آن از جمعیت جهانی به یک‌پنجم کاهش یافته، جمعیت فقیر ایران به حدود یک‌سوم جمعیت رسیده است! در این سال‌ها با حدود دو هزار میلیارد دلار سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در جهان، سهم ایران نزدیک به صفر بوده؛ بلکه در فرار سرمایه مالی و سرمایه انسانی رتبه برتر منطقه را از آنِ خود کرده است.

در طول همین نیم‌قرن مد‌نظر، سهم ایران از تولید جهانی نفت خام به‌عنوان مهم‌ترین محصول صادراتی و برگ برنده بازی در اقتصاد جهانی از حدود 12 درصد به سه درصد یعنی یک‌چهارم کاهش یافته است. جایگاه ایران در میان 140 کشور دنیا از نظر رقابت‌پذیری اقتصادی، صد بوده و بالاخره در شاخص آزادی اقتصادی در رتبه 21 از 22 کشور منطقه و رتبه 168 از 178 کشور دنیا قرار گرفته و یکی از 10 کشور با پایین‌ترین درجه آزادی اقتصادی در کنار لیبی، سودان و ونزوئلاست. در سال‌هایی که درآمد ترکیه از گردشگری به حدود 60 میلیارد دلار و امارات به حدود 30 میلیارد دلار نزدیک می‌شود، سهم ایران با برخورداری از ظرفیت‌های کم‌نظیر تاریخی و فرهنگی به زحمت به سه میلیارد دلار می‌رسد.

بازگویی این ارقام و بازبینی جایگاه ایران از رتبه‌بندی‌های اقتصادی و تجاری و مالی جهان به‌روشنی مفهوم «جزیره‌ای‌شدن»، کوچک‌شدن و کم‌اهمیت‌شدن و کم‌رنگ‌شدن تدریجی بازیگری ایران در اقتصاد منطقه‌ای و جهانی را نشان می‌دهد. اقتصاد جزیره در بستگی و تکینگی روزبه‌روز کوچک‌تر و نحیف‌تر و قدرت شهروندان ساکن در آن هم در مقایسه با گذشته و هم مقایسه با سایر کشورها کمتر و کمتر می‌شود. همه سخن این نوشته به زبان کوتاه این است: برای آینده ایران دو راه بیشتر وجود ندارد:

- اصلاحات بنیادین در نظام حکمرانی برای پیوستگی و بازیگری فعال در اقتصاد جهانی و دستیابی به رشد اقتصاد دو‌رقمی در دورانی بلندمدت و پیشگیری از تشدید و تعمیق بحران‌ها

- کوچک‌شدن و بی‌اهمیت‌شدن روزافزون با تداوم «اقتصاد رانتی در جزیره» و سرنوشت ناگزیر «جزیره‌فروشی».