|

بخشی‌نگری به آمار، فراموشی حقایق

در علم آمار می‌گویند که اعداد علاماتی بی‌جان هستند که از سوی عالمان جان می‌گیرند. به همین دلیل است که از یک گزارش آماری تحلیلگران مختلف، گاه نتایج متضادی را عرضه می‌کنند. این یک نوع استنتاج از آمار است، نوعی دیگر از ارائه آمار توجه به بخشی از آمار و نادیده‌گرفتن بخش دیگری از آن آمار یا پدیده‌های مرتبط با آن است و اندک تحلیلگرانی هستند که پدیده‌ها را به‌ صورت جامع و با درنظرگرفتن ابعاد آن تشریح می‌کنند.

در علم آمار می‌گویند که اعداد علاماتی بی‌جان هستند که از سوی عالمان جان می‌گیرند. به همین دلیل است که از یک گزارش آماری تحلیلگران مختلف، گاه نتایج متضادی را عرضه می‌کنند. این یک نوع استنتاج از آمار است، نوعی دیگر از ارائه آمار توجه به بخشی از آمار و نادیده‌گرفتن بخش دیگری از آن آمار یا پدیده‌های مرتبط با آن است و اندک تحلیلگرانی هستند که پدیده‌ها را به‌ صورت جامع و با درنظرگرفتن ابعاد آن تشریح می‌کنند. در طول دهه‌های اخیر در ایران اقتصاددانان که یا تابع برخی مکتب‌های اقتصادی هستند یا به طرز حیرت‌انگیزی التقاط را در دستور کار قرار می‌دهند و در هر زمان حسب شرایط، نقاطی را پررنگ و نقاط دیگر را کم‌رنگ می‌کنند، اظهارنظرهای مختلفی ارائه می‌دهند و نتیجه آنکه شرایط اقتصادی کشور حسب تصمیماتی که تحت تأثیر این روش برخورد گرفته شده، به وضع ناهنجاری ظهور و بروز کرده است. در هفته گذشته در اجلاسی نیمه‌رسمی شخصیتی که شهرت اقتصادی او بر برخی دانش‌های او می‌چربد، درباره اقتصاد ایران سخنانی بیان کرد و آنکه در طول 40 سال گذشته تولید سیمان به 70 میلیون تن و تولید پتروشیمی به 90 میلیون تن و تولید فولاد به 25 میلیون تن و تولید کشاورزی به 140 میلیون تن افزایش پیدا کرده؛ بنابراین تولید ناخالص ملی افزایش مناسبی داشته است. طبعا در کنار این سخنان، از ناترازی بانک‌ها، کسر بودجه، تحریم‌های سنگین و اینکه طرفداران برجام مخالف خودکفایی هستند (اشاره‌ای اشتباه، سیاسی و نه اقتصادی) ذکر خیری هم کرد. فارغ از اشارات درست ایشان در آمار ذکرشده در همان‌جا به ایشان یادآور شدم که اگر کارخانه‌ای با راندمان عالی مشغول تولید باشد؛ اما زمین کارخانه سست و سازه آن ناپایدار باشد، پس از اندک‌زمانی زمین فرو‌رفته و تجهیزات و سازه فروریخته و اثری از آن تولید مشاهده نمی‌شود. اقتصاددان باید همه را با هم ملاحظه کند و به‌علاوه به این بیندیشد که به چه قیمتی تولید ادامه دارد و آیا همه هزینه‌ها را در قیمت تمام‌شده لحاظ کرده یا آنکه هزینه‌هایی را از قلم انداخته است.

نگارنده که خود سهم کوچکی در افزایش تولیدات صنعتی ذکرشده کشور داشته، باید اذعان کند که بهایی که در طول سال‌های گذشته برای تولید در کشور پرداخت شده و همچنان ادامه دارد، بسیار بیشتر از آن چیزی است که به نام قیمت تمام‌شده مطرح است و به‌ویژه هزینه‌هایی بر کشور تحمیل شده که جبران آن ممکن و مقدور نیست و همه آنها از دیدگاه همه اقتصاددانان و سیاست‌گذاران مخفی مانده یا مخفی نگه داشته شده؛ درحالی‌که برخی هزینه‌های صورت‌گرفته به‌ صورت بازگشت‌ناپذیر و جبران‌ناپذیر در راستای تخریب کل کشور صورت گرفته است و اقتصاددانان تنها به آمار تولید و تورم و صورت‌های ناقص مالی کشور توجه کرده‌اند. تولید کشاورزی به قیمت از‌دست‌دادن آب‌های زیرزمینی، آلوده‌کردن رودخانه‌ها با پساب زه‌کش، خشک‌شدن دریاچه ارومیه به خاطر گسترش کشاورزی در غرب دریاچه، خشک‌شدن زاینده‌رود به خاطر گسترش کشاورزی در اصفهان و در کوهپایه‌ها و نشست زمین است که تمدن شهری مانند اصفهان را به خطر انداخته و به نابودی می‌کشاند و آیا اقتصاددانان در محاسبه تولید کشاورزی در تولید ناخالص ملی این هزینه‌ها را ملحوظ می‌کنند؟ برای تولید برق مورد مصرف صنعت و کشاورزی و زندگی عوامل زنده تولید یعنی مردم روزانه معادل 2.5 میلیون بشکه نفت مصرف می‌کنیم. بخش عظیمی از آن مصروف سوخت نیروگاه‌هایی با راندمان 25 درصد می‌شود و بخش دیگر با انبوه اتومبیل‌های پرمصرف به حلق مردم فرومی‌رود؛ درحالی‌که نیروگاه‌های فسیلی امروز راندمان حدود 65 درصد و اتومبیل‌های هیبریدی یک‌چهارم مصرف اتومبیل‌های ما را دارند. آیا هزینه واقعی مصرف این ثروت ملی در آمار تولید ناخالص ملی لحاظ می‌شود. اقتصاددانان ما گرفتار یک نوع پوپولیسم اقتصادی شده‌اند. هر آنچه را که ممکن‌ است به‌ نوعی مورد تعرض مردم عادی قرار گیرد، پنهان می‌کنند و هر آنچه را که بتوانند استفاده شبه‌علمی یا سیاسی کنند، مطرح می‌کنند. همه جناح‌ها و همه سیاست‌مداران و همه اقتصاددانان چه در زمان خاتمی و چه در زمان روحانی و چه در زمان رئیسی و به‌ویژه در زمان احمدی‌نژاد از سفره مردم و معیشت مردم می‌گویند؛ درحالی‌که ایران رو به سوی ویرانی گام برمی‌دارد. در اینجا به‌هیچ‌وجه منظور سیاسی یا اشاره به شکل‌گیری نهادهای حکومتی نیست؛ بلکه مخاطب همه سیاست‌مداران، اقتصاددانان و عالمان کشور هستند که اصولا مفهوم توسعه پایدار را نمی‌دانند یا پنهان می‌کنند یا اصلا اعتقادی به آن ندارند. موضوع کمک‌های مؤمنانه که چندی قبل مقام معظم رهبری مطرح کردند، امری بسیار پسندیده و مستحسن است و مورد اقبال مردم نیز قرار گرفته است؛ اما باید باور کنیم که آینده ایران در گرو «زندگی مؤمنانه» است، نه به آن معنی که مردم در مناسک خالص مذهبی دائم‌الذکر و پایدار و مداوم باشند که البته بسیار نیکوست؛ بلکه به معنی آن است که زندگی را چنان ادامه دهند که اگر به آبادانی کشور نمی‌انجامد، به تخریب آن نیز نینجامد و آن به عهده و وظیفه حکمرانان است که در آن اندیشه کنند و الگوی زندگی مؤمنانه و نه مسرفانه و رهاشده را برای مردم بیان و به آن ابرام کنند و نه آنکه مثل امروز تلاش برای واردات و تولید هرچه بیشتر خودروی شخصی و مصرف هرچه بیشتر بنزین و واردات آن کنند.

 این زندگی مؤمنانه نیست و به تخریب کشور می‌انجامد. متأسفانه این پوپولیسم تخریب‌کننده و نابودکننده در لایه‌های اندیشه همه حکمرانان و اقتصاددانان و مدیران کشور و به تبع آن در قاطبه مردم نفوذ کرده است؛ امری که نهایتا به تخریب و نابودی می‌انجامد. به یاد داشته باشیم که اگر به نابودی استکبار و صهیونیسم می‌اندیشیم، با غفلت خود، آن سرنوشت را برای خود ترسیم نکنیم. اینکه برخی می‌اندیشند که با در‌پیش‌گرفتن سیاست‌های صحیح، مردم سرخورده می‌شوند؛ پس هیچ اصلاحی در سیاست‌های اقتصادی عمومی و اجتماعی نکنیم، امری کاملا باطل است. باید همه اقتصاددانان و سیاست‌مداران و حکمرانان کشور به فکر توسعه پایدار باشند تا ایران پایدار بماند. پرداختن به مسائلی که برای طرح آن و سرگرمی ما از جانب دشمنان طراحی شده و امروزه در سطح جامعه و در مجلس و دولت و شهرداری مطرح است، هیچ کمکی نمی‌کند. از مسائل جزئی که این روزها دائم مطرح می‌شود؛ مانند اتومبیل شاسی‌بلند، مسئله حجاب، توجیه مسائل شهرداری و تبلیغات بی‌پایه با نتیجه معکوس بگذریم، در دام طراحی‌های دشمنان پا نگذاریم و برای توقف تخریب و نابودی کشور و توسعه پایدار، برنامه و راهکار ارائه کنیم و چنین دغدغه‌هایی را  عمومی نکنیم.