اندیشه امام خمینی
انقلاب عاری از خشونت
با بالارفتن ادارک و آگاهی عمومی مردم دنیا و افزایش دانش و سلطه بشریت بر بخش اعظم اسرار این کره خاکی و فضای اطرافش، بشریت دیگر به خشونت احتیاج ندارد و سروکار مردم با عقل، تدبر و استدلال است. مسائلشان را با جنگ و دعوا حل نمیکنند، بلکه میکوشند مسائل را با استدلال و عقلانیت حل کنند. دنیا بدون خشونت آرام خواهد شد و بشریت جایگاه خودش را پیدا میکند.
با بالارفتن ادارک و آگاهی عمومی مردم دنیا و افزایش دانش و سلطه بشریت بر بخش اعظم اسرار این کره خاکی و فضای اطرافش، بشریت دیگر به خشونت احتیاج ندارد و سروکار مردم با عقل، تدبر و استدلال است. مسائلشان را با جنگ و دعوا حل نمیکنند، بلکه میکوشند مسائل را با استدلال و عقلانیت حل کنند. دنیا بدون خشونت آرام خواهد شد و بشریت جایگاه خودش را پیدا میکند. البته یکی از شرایط آن ریشهکنی بیعدالتی است. روزهای همراه با بیعدالتی، آرزویی است که بشریت را منتظر راهنمای حقیقی میکند. انشاءالله آن روز را در حیات خود ببینیم. متأسفانه در موقعیتی قرار داریم که جهان اسلام، خشنترین منطقه دنیا شده است و این ضد معارف و احکام نورانی قرآن که «انما المؤمنون إِخوه»، به فراموشی سپرده شده و جهان اسلام به این وضع افتاده است. از این موجها هم در تاریخ اسلام زیاد داریم. ولی امروز که بشریت گامهای بلندی به طرف تعالی برداشته، انتظار وجود ندارد که امت اسلامی چنین کشتاری را در خود ببیند. شخصا آنقدرها با امام حشر و نشر یا نشست و برخاست نداشتهام، بنابراین نکاتی از انقلاب اسلامی و شخص امام راحل را از قول آیتالله هاشمیرفسنجانی مطرح میکنم و به آنها میپردازم. ایشان امام را مثال میزدند که بهعنوان عارف، مجتهد، فقیه جامعالشرایط، خوشمنظر و با نبوغ بالا در تاریخ ایران طلوع کرد. یکی از نعمتهای الهی برای هدایت بشریت و لااقل یک مشعل برای دنیای اسلام و ایران را خداوند در وجود ایشان قرار داد. انقلاب و برنامهای که امام طراحی فرمودند و تا آخر هم به آن وفادار بودند، خشونت نداشت. یعنی از طرف ایشان، امت ایشان و پیروان ایشان برنامهای برای خشونت نبود. ما ندیدیم که کارهای خشن را اجازه دهند. ایشان تا آخر عمرشان جریان مبارزه مسلحانه را تأیید نکردند. انقلابهایی که در سده قبل از آن در دنیا شد، یا با کودتا یا با لشکرکشی خاص بود و آثارش هم این بود که ملتی که انقلاب میکرد، رنجهای فراوانی را تحمل میکرد. انقلاب اسلامی در راستای خواسته مردم بود. امام(ره) با رفتاری که کردند، مردم را حاکم و ولینعمت حکومتها میدانستند و میفرمودند: مردم را آگاه کنید. مردم را دعوت کنید. با مردم کار کنید و مسائل را مردم حل میکنند. به اعتقاد ایشان همه کارها با مردم بود؛ برای مثال، در آن موقع مشکل بود که آن رژیم سرتاپا استبداد و اربابان سفاکی که داشت، شکست بخورد. فکر نمیشد با حضور مردم مسئله آنگونه حل شود. همیشه احتمال داده میشد که قتل عام کنند. این احتمال تا روز آخر هم بود. اما رفتار، نظر و توصیه امام این بود که ما باید با مردم کار کنیم و موفق شویم. جالب اینکه تا آخر عمرشان حتی در آخرین نفسهایی که میکشیدند، باز همین نکته را از ایشان دیدیم و شنیدیم. نیروهای انقلاب که تابع خط امام بودند، تا آخر به امام وفادار بودند، با حضور مردم در خیابانها مسائل حل شد. کسی باور نمیکرد که رژیم پهلوی اینگونه بشکند.
رژیم پهلوی میخواست خشونت بزرگی انجام بدهد که خداوند آنها را منصرف کرد و ترسیدند. چنین فکری در مغزشان بود، اما جرئت چنین کاری را نداشتند. امام در ایران نبودند و از راه دور نهیب میزدند و حرفها را آنطور که باید، ادا میکردند. وقتی انقلاب پیروز شد، رفتار امام با مردم با تمام انقلابهایی که در تاریخ سراغ داریم، تفاوت داشت. امام تمام ارگانهای دوران پهلوی را نگه داشتند. ارتش، ژاندارمری، شهربانی، ادارات و همه کارکنان دولت بودند. به استثنای افراد خاصی که جنایت مشخصی کرده بودند و مردم تحمل نمیکردند. در جنگی که با عراق شروع شد، این نیروها بهخوبی جنگیدند و حتی نیروهای شهربانی و ژاندارمری نیز لشکری آماده کرده و به جبهه رفتند. مردم با اجازه امام وارد صحنه شدند و کمیتههای انقلاب تشکیل شد و تا عمق روستاها هم رفت و همهجا را حفظ کردند. تا زمانی که لازم بود، ماندند و تقویت کردند. جنگ که شروع شد و آن روزی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد، سپاه یک نهاد داوطلبانه بود و هیچکس در سپاه از جایی مأمور نشد. مردم جمع شدند و کارها را خود انجام میدادند و امام فقط تأیید کردند. سپاه و بسیج کاملا مردمی و از دل مردم شکل گرفتند که توانستند امنیت داخلی را حفظ کنند. عقبه همه اینها مردمی است و بدون خشونت است. اگر خشونت پیش میآید، به خاطر این است که طرف مقابل اشکالی پیدا میکند و از آن طرف خشونت خلق میشود. بنای خشونت در انقلاب با نظر امام(ره) نبود. پیامبر(ص) نزدیک وفاتشان به حضرت علی ابن ابیطالب(ع) گفتند: بعد از من شما از طرف خداوند به عنوان ولی تعیین شدید، ولی مردم باید شما را بپسندند و قبول کنند. اگر مردم شما را قبول کردند، کارشان را اداره کن، ولی اگر قبول نکردند، به خودشان واگذار کن. اگر کسانی در کارها دخالت و اعمال سلیقه کنند، حقالناس را ضایع کنند و خیال کنند فکر و گروه آنها حق دارد که آرا و نظر مردم را ندیده بگیرد. خارج از محیط اسلامی عمل میکند. یعنی به افکار امام و آنچه حکم اسلامی در کشور است، پایبند نیست و تعدی به حقوق مردم و حقالناس است. حقالناس را خدا نمیبخشد و باید مردم راضی باشند. خداوند عادل است و در عدالت خداوند ذرهای خلل وارد نمیشود. برای بخشش باید فردفرد کشور را راضی کنند. به صورت اصولی سر تا پای انقلاب باید محبت و خدمت باشد. البته در عمل اشتباهاتی وجود دارد و کارهایی که برخلاف این اصول است، انجام میشود. انتخابات که پیش میآید، دلشان میلرزد که نباید اینگونه باشد و باید با عشق باشد. این نظام، اسلامی است. برای مثال کسانی که آن همه هزینه کرده بودند تا صدام را بر ایران مسلط کنند و آنهمه جنایت در حق ملت ایران کردند، بعد از اینکه جنگ تمام شد، امام به فکر انتقام از آنها نیفتادند و در زمان مناسبی توانستیم روابطمان را با آنها برقرار کنیم. اگر با انصاف و بدون تعصب درباره رفتار و نظرات امام فکر شود و با دقت حرفها و آثار وجودی امام و نتیجه انقلاب امام را ببینند، میپذیرند که امام انقلاب انسانی کاملی را در چارچوب مقررات آسمانی اسلام و قرآن به وجود آورد. امیدواریم این انقلاب بتواند راه خود را در بین تاریکیهای زمان حفظ کند و اشکالاتی که دیده میشود، برطرف شود و جامعهای بیخشونت و آرام و مهربان با خودمان و با کشورهای مسلمان و غیرمسلمانها داشته باشیم.